متن پیادهسازی شده قسمت ۱۴ از فصل ۱ پادکست 10 صبح با عنوان: از اول مرور کن!
م: سلام امید، چند وقته همدیگه رو ندیدیم؟
ا: مدت زیادیه!
م: یه یه ماهی شده!
ا: آره راست میگی!
م: چرا ما همدیگه رو ندیدیم؟ ما معمولا شنوتو[1] همدیگه رو میبینیم.
ا: نمیدونم… آره، ما امروز خوشحالیم یا ناراحتیم؟ یا هردوش؟
م: من در درجه اول خیلی خوشحالم که بالاخره شنوتو بهمون وقت داد که این اپیزودِ[2] آخرو بگیریم!
ا: آره دیگه!
م: ناراحتم، خوشحالم که تو رو دارم میبینیم.
ا: یه ماهه به ما وقت نمیدن، ما هم همدیگه رو ندیدیم.
م: آره واقعا!
ا: ما باید بیرون شنوتو قرار بذاریم.
م: آره به نظرم، چیکار بکنیم میگم چند تا… قراره فصل بعد چیکار کنیم؟
ا: میخوای با دوستانمونم یه صحبتی بکنیم که دارن ما رو گوش میدن.
م: نه شایعه رو بسازیم به نظرم! ولی خب خیلی خوشحالم که به هرحال ما در اپیزود آخر قسمت در آخر فصل اول پادکست 10 صبح با هم دیگه هستیم، ناراحتم که این فصل داره تموم میشه، خیلی حال داد بهم.
ا: آره ولی از اونورم من خوشحالم که ما اینکارو بالاخره کردیم…
م: آره واقعا!
ا: بستیمو…
م: واقعا!
ا: تونستیم غیر از این اپیسود که حالا واقعا اپیسوده آخره و موضوع خاص نداره بقیه رو هر هفته تقریبا پابلیش[3] کردیم دیگه، غیر از این یه هفته که تعطیل بود!
م: آره یه هفته که خورد به عاشورا بقیشو آره پابلیش کردیم اینم والا تقصیر ما نبود.
ا: آره نمیدونم…
م: ما خداوکیلی چقدر وقت همینجور هی میگفتیم، اصلا ما از همون اولی که دعوتمون نکردن دورهمی باید میفهمیدیم اینو…
ا: باید میفهمیدیم اینو!
م: خب نفهمیدیم و به هر حال تجربه همینجوری به دست میاد!
ا: آره دیگه ایشالا ببینیم دفعه ی بعد…
م: در فصل بعد چی میشه امید برنامه امروز چیه؟
ا: برنامه امروز ظاهرا یه هنداوتی[4] بود که تو آماده نکردی ولی از اونجایی که ما همه کارا رو لحظه آخر داریم میکنیم…
م: نه کجا ما همه کارا رو لحظه آخر میکنیم، اتفاقا به خاطر حضور شخص شخیص شما معمولا خیلی منظم و مرتبیم!
ا: من بیخیال شدم!
م: واقعا؟
ا: آره دیگه!
م: گفتم داری بهم کمتر گیر میدی.
ا: نه رو پادکست آره!
م: آهان بسیار عالی!
ا: ما خب ما گفتیم قسمت آخره و تو این قسمت موضوع خاصی نداریم میخوایم در واقع قسمتهای قبل رو یه مروری بکنیم و…
م: احسنت!
ا: یه صحبتی بکنیم، کامنتهای[5] دوستان رو بگیم، نظرات رو بگیم و ازتون میخوایم که به ما ایده[6] بدین یعنی ایدههایی دارین واقعا بگین که تو فصل دوم به چه چیزهایی…
م: چیکار کنیم؟
ا: علاقهمندید، چیزهایی از جنس مثلا یه خورده اجرایی تر، خب ما اینجا راجع به سبک زندگی[7] حرف زدیم مهارت نرم[8] حرف زدیم ممکنه یه چیزایی یه خورده فنی تر و کاربردی تر به معنای مثلا چجوری بگم…؟
م: عملیاتی.
ا: عملیاتی تر مثلا بخواین راجع به فکر کنم مثلا نمیدونم سرمایهگذاری[9]، بازاریابی[10] نمیدونم…
م: میدونی امید من فکر میکنم یه قسمتش موضوعه یه قسمتش هم شکل و شمایل قضیس، ما از طرف مخاطبینمون پیشنهادهایی داشتیم برای اینکه یه مقداری از نظر فرمت[11] و از نظر ساختار هم پیشنهادهایی داشته باش…داشتن برامون. فکر میکنم خیلی از صدای من و تو خوششون نمیومد به هر حال خسته میشدند، به هر حال ولی خب پیشنهادی در مورد اینکه آیتم اضافه بشه، شکلی تغییر بکنه!
ا: چی مثلا؟
م: نمیدونم!
ا: آهان برا فصل جدید؟
م: آره برا فصل جدید خوبه ما به هر پیشنهادی بازه واقعا!
ا: آره کلا هر پیشنهادی دارین بدین آره…
م: ما که گوش نمیکنیم به هر حال…!
ا: آره ما هنوز…
م: کار خودمونو میکنیم…
ا: خودمون نشستیم ببینیم چه کنیم!
م: خب شروع بکنیم از قسمت صفرم؟
ا: بفرمایین بله!
م: استاد، من مدتی طولانی بود به تو نگفته بودم استاد.
ا: باید میگفتی دیگه جمع شده بود!
م: آره واقعا جمع شده بود، خب قسمت صفرم اسمش بود استارتاپ[12] چی نیست. این قسمت بیشترین بازدید رو داشت 1384 نفر تا امروز که ما الان خدمت شما هستیم 21 بار لایک[13] خورده بود، تعداد دانلودهاش[14] هم نمیدونم حالا چقدره حالا باید ببینم. تو این قسمت راجع به چی صحبت کردیم امید؟
ا: راجع به تعریف استارتاپ ما اون اول اگه یادت باشه گفتیم که فصل اول بالاخره ما میخوایم توی این سری پادکست راجع به استارتاپ و کارآفرینی[15] حرف بزنیم گفتیم چند قسمت اول رو به تعریف استارتاپ، تعریف کارآفرینی تخصیص بدیم و چون دیدیم تعریف استارتاپ همه جا هست و خیلی زیاده و هر چند که شاید واقعا کامل و دقیق نباشه اما گفتیم یه خوده بگیم اصلا چی استارتاپ نیست.
م: اوهوم و چی استارتاپ نبود؟ نونوایی نبود؟
ا: نونوایی میتونست باشه!
{05:01}
م: گفتیم استارتاپ چیزیه که هر الان رایج ترین تعریفی که براش وجود داره اینه که عملا هر کسب و کاری[16] یا هر تیمی[17] از یه کسب و کار بزرگتر که در درجه اول با ابهام خیلی زیادی روبه روئه.
ا: عدم قطعیت[18] زیاد، ابهام[19] زیاد!
م: عدم قطعیت زیاد و به هر حال دنبال اینه که یه بیزینسی[20] که احتمالا بیزینس مدلش[21] رو بخواد پیدا بکنه و انتظار داریم که این بیزینس مدل مقیاسپذیر[22] باشه ولی فکر میکنم که منو تو توافق داشتیم که این عدم قطعیته و وجود ابهامه اهمیتش نسبت به اسکیلبل بودن یا مقیاس پذیری بالاتره.
ا: آره دیگه عدم قطعیت و خب عدم قطعیت به ریسک[23] خیلی بالاست یعنی شما ممکنه مثلا بری یه دونه نونوایی بزنی خیلی ریسکی نداره.
م: درسته!
ا: بازارش[24] معلومه مشتریاش[25] معلومه و غیره معمولا صحبت اینه که داری در واقع یک ارزش جدیدی خلق میکنی یا یک ارزشی که وجود داره رو یک تفاوتی توش میدی. این ارزشه هم یک شرطه یعنی…
م: همین طوره.
ا: داری یه کار متفاوت یا یه کار جدیدی میکنی که ارزشی برا مشتریت داره در شرایط عدم قطعیت و ابهام و…
م: و یه سوالی هم پرسیدیم که اگر که بیزینس مدل کپی[26] بشه از خارج از کشور یا از یک نمونه موفق خارجی و بیاد اینجا اجرا بشه استارتاپ هست یا نه و پاسخ هایی هم رسید بهمون. حالا میخوای نتیجه گیری خودمونو بکنیم یا نه نکنیم؟
ا: نتیجه گیری که نه ولی نظر من اینه که اون به این علت میتونه استارتاپ تلقی بشه که وقتی شما یه چیزی رو میاری تو ایران یا حالا یه کشور دیگه چون…
م: محیطش فرق میکنه کاملا…
ا: آره و باید بومیسازی[27] بشه دوباره با ابهام مواجه.
م: درسته!
ا: راجع به مقیاس پذیری هم چون بعضی دوستان هم سوال میکردن این مقیاس پذیری و اسکیلبل وقتی میگیم بحث رشده[28] و یه جور خب هر کسب و کاری ممکنه یه رشدی داشته باشه حالا با یه شیبی اما توی استارتاپا چیزی که مهمه اینه که یک جایی در واقع این رشده، لگاریتمی[29] میگن دیگه یهو صعودی بره بالا…
م: یه کاغذی آوردن دادن به الیاس که الان داره…
ا: یا علی…
م: آره ضبط میکنه احتمالا این جاهایی که بد و بیراه میگیم رو همین جا…
ا: آره همین جا بوق بذاره…!
م: آره بوق بذار…! من یه نکته ای به ذهنم رسید، گفتن شنوتو خداروشکر داره رشد خیلی خوبی میکنه.
ا: آره.
م: و فکر میکنم یه علت اینکه ما رو تحویل نمیگرفتن بهمون وقت نمیدادن همین رشده بود.
ا: آره صد در صد
م: دورهمی هم بود.
ا: دیگه تا رشد کرده!
م: خب بسیار عالی!
ا: ایشالا که خلاصه همه استارتاپا…
م: رشد بکنن!
ا: رشد بکنن و…
م: یه نکته ای رو من همین الان بگم جزو کامنتهایی که توی سایت[30] شنوتو گذاشته بودن زیر این قسمت یه کاربر[31] مهمانی گفته بود هاریبِل اِگزَمپِلز[32] احتمالا به خاطر اون مثال آفتابه سفری و اینا بوده شاید.
ا: خب؟
م: و یه کاربر دیگه ای آقا یا خانم آمون شاید خانم آمون، چون فکر میکنم من تو توئیتر[33] هم ایشونو دیدم گفتن که استفاده از یه سری لغات باعث شد همزمان اون واژه ها رو سِرچ[34] بکنن محتواها رو فِیو[35] کنم سر فرصت بخونم و البته بعضا فارسی اون لغات میدونستم و این حرفا من فکر میکنم ما یه توضیحی باید بدیم ما ادای انگلیسی حرف زدنو در نمیوردیم شاید یه علتش این باشه که لااقل تو حداقل خیلی از این مباحثو انگلیسی خوندی و مثلا تو اون لحظه به ذهنت نمیرسید.
ا: آره آخه بعضیهاشم واقعا به نظر من نمیدونم شاید رایج تره انگلیسیش ولی بالاخره این علمه و این کلمات از انگلیسی اومده تو فارسی و از اونجا اومده و خب یه خورده طبیعیه به نظرم من موقعی که درس میدم تو کلاسام معمولا فارسی میگم ولی حتما انگلیسیش رو هم مینویسم…
م: یه لغت نامه ای میذاری توی…یه اسلاید[36] داری.
ا: آره یه سری اینا رو جمع کرده بودم، یه چیز دیگه هم تا نرفتیم روی قسمت بعدی بگم این در واقع رشد مقیاس پذیر رو اگر خواستین باز ببینین تو اینترنت بهش هم اِسکِیلِبِل گِرُوث[37] میگن هم یه چیزی به نام هاکی استیکی[38] میگن یعنی چوب هاکیه اینم اگر که سرچ بکنین مثلا با استارتاپ و غیره میتونین اون نموداری که دارم میگم راجع به رشد ببینین.
م: بسیار عالی. خب ما یه فلسفه ای که داشتیم اگه یادت باشه این بود که خیلی استارتاپ به ازدواج و تولد بچه و نمیدونم این حرفا ارتباط دادیم.
ا: به خاطره…بله شما البته!
م: بله به هر حال من تو این فضا بودم در فضای ازدواج نه البته من در فضای بچه دار بودنم!
ا: فارغ التحصیل شدین! بله.
م: و به خاطر همین اسم قسمت اولمون رو گذاشته بودیم کارآفرین[39] به دنیا بیا که موضوعش این سوال کلیدی بود که آدما کارآفرین به دنیا میان یا بعدا تو طول زندگیشون کارآفرینیو یاد میگیرن.
ا: البته این واقعا مرتبط هم بود.
م: آره واقعا همینطور بود آره.
ا: خب؟
م: خب تو توضیح بده چی گفتیم چی نگفیتم!
ا: این خیلی سادس ما صحبتمون این بود که آیا کارآفرینی در واقع ژنیه[40] و شما وقتی به دنیا میای؟ اون خصایص کارآفرینی رو داری؟ که صحبتیم که کردیم کارآفرینی یه سری در واقع طرز فکره یه سری قابلیته یه سری خصیصه های شخصیتیه یا اینکه این اکتسابیه و شما لازم نیست کارآفرین به دنیا بیای لزوما و میتونی بیای و بری یاد بگیری و بعدا تبدیل به کارآفرین شی بدون اینکه شاید اون ژن یا خصیصه رو داشته باشی.
{10:01}
م: و این سوال خیلی مهمه به خاطر اینکه لااقل در شروع کارآفرینی ما باید بدونیم چند چندیم و چقدر تواناییهایی که احتمالا یه کارآفرین نیاز داره رو به صورت ژنی داریم یا باید بعدا بریم یاد بگیریم.
ا: آره کاملا…
م: به خاطر همین شروع کردیم با این موضوع!
ا: چون یه مشکلی که الان خب تو خود ایران داریم اینه که به نظرم خیلیها یه خوده این داستان رو آسون میگیرن یعنی فکر میکنن که خب استارتاپ زدن آسونه کارآفرین شدن کاری نداره و از اون در واقع جَوش خوششون میاد از اون…
م: درسته!
ا: نمایی که از بیرون داره خوششون میاد…
م: همون چیزایی که راجع بهش تو قسمت آخر راجع بهش صحبت کردم سیزدهم نمیدونم پِلِی اِستِیشِن[41] داره، محیط کاری خوشگل داره، ساعت کاری نداره…
ا: که واقعا هم اینطوریه میگم بعضی جاها سر میزنی واقعا محیط کاریه دلچسبیه منتهی بحثی که هست اینه که و من بازم اینم تو… فکر میکنم مثلا توی اسلاید سوم چهارمه وقتی درس میدم میگم که این واقعا شاید دارین وقتتونو تلف میکنین اینجا. یعنی اگر یه سری واقعا همیشه هم با خودم شروع میکنم میگم من واقعا خصیصه های کارآفرینی رو ندارم و اصلا به درد این کار نمیخورم.
م: مثالشو زدی توی همین قسمت مثال پدرتو خودتو.
ا: آره و اینکه خب بعضی ها شاید، یعنی باید این رو در خودتون ببینین این خصیصه ها رو اگر دارید اون دورنماهه رو دارین اون دغدغه رو دارین ریسک پذیری و هزارتا چیز دیگه که گفتیم خب میتونین بهش فکر کنین و اگر ندارین یا آمادش نیستین خیلی بهتره وقتتون رو بذارین رو این که شاید یه جا استخدام شین حقوق داشته باشین و اونجا بتونین رشد کنین و شاید بعدا بخواین برگردین.
م: خب این قسمت هم یکی از قسمتهایی بود که بیشتر از هزار بار صفحش باز شده بود و شنیده شده بود و ماهم خیلی خوشحال هستیم بابت این به خاطر اینکه شاید نشون بده که موضوع قابل توجهیه برای افراد. علاوه بر افراد مختلفی که خیلی کامنت گذاشتن برای ما مسیج[42] فرستادن در روش های مختلف که نظرشونو گفتن یه دوستی به اسم آقای بهادر میر یه کامنتی گذاشتن که البته مال دو هفته پیشه جالبه که اخیرا گوش کردن. گفتن که به نظرم تعریفتون از کارآفرینی و کارآفرین در بعضی ابعاد البته ایراد داره مثلا نونوا هرگز کارآفرین نیست چون کارآفرین چند ویژگی منحصر به فرد داره، ریسک پذیره فرصت طلبه در بسیاری موارد خلاق و پرانرژیه، درنهایت ایجاد ارزش[43] میکنه، درنتیجه اینکه صرفا به کسی که از آینده کاری خودش مطمئن نیست بگیم کارآفرین به نظرم اشتباهه. مثلا دلال زمین هرگز نمیتونه کارآفرین باشه، ریسک پذیر، فرصت طلب و بی اطلاع از آیندس اما ایجاد ارزش نمیکنه در ضمن اینکه بزرگان متفق القول اند در اینکه کارآفرینی تعریف دقیقی نداره و تعاریفی از آقای شومپیتر و آقای کرزنر اگه اشتباه نکنم آوردن و گفتن من فکر میکنم که احتمالا ایشون تعریف استارتاپ با کارآفرینی رو یه مقداری شاید اشتباه گرفتن…
ا: آره… ببین کارآفرینی چیزی درواقع خیلی اتفاقا از نظر ذهنی اصلا ریشه کارآفرینی آنتروپریونر[44] از این میاد که راه اندازی یک کسب و کار و قبول ریسک.
م: درسته.
ا: یعنی خود درواقع اینطوری بگم معنی آنتروپریونر یعنی راه اندازی کسب و کار که گفتیم ترکیب کلمه انگلیسی و فرانسویه و تو تعریف عمده تعریفها اینطوریه راه اندازی کسب و کار و قبول ریسک هیچ درواقع چیز بیشتری راجع به اینطرف…
م: نداریم…
ا: آره فرصت طلب باشه نباشه آینده را بدونه ندونه نداره بنابراین طبق اون تعریفها شما هرکاری رو راه بندازی و یه ریسکی توش باشه یه جور کارآفرینی اما ما بیشتر توضیح دادیم که اگر بخواین حالا تو زمینه استارتاپی کارآفرین باشی و غیره یه سری خصیصه های دیگه ای داریم که بعضی هاش هم اشاره کردیم.
م: بسیار عالی. خب بعد از اینکه تکلیفمون با کارآفرینی مشخص شد، این سوال برامون مطرح شد که یه نفر اگر که به این نتیجه رسید کارآفرینه و میتونه در این راه پا بگذاره آیا باید تمام وقت کار بکنه روی ایده استارتاپیش یا نه و در نتیجه قسمت دوم که با استارتاپت ازدواج کن شکل گرفت و فکر کردیم اون موضوع ازدواج و اینا دیگه اینجا به اوج خودش رسید…
ا: بله.
م: گفتیم که راه انداختن یک استارتاپ خیلی شبیه ازدواجه و همون طوری که مثلا ما ازدواج پارهوقت[45] داریم کار پاره وقتم داریم! تکلیف بچه باید توش مشخص بشه و خلاصه چیزایی شبیه این و این سوال مطرح شد که واقعا باید فول تایم[46] کار کرد یا نه؟
ا: آره فکر کنم صحبت هایی که شد این بودش که خب بعضی ها دارن در واقع فول تایم یه جا استخدامن کار میکنن و مثلا عصرا و آخر هفتشون رو میذارن بعضی ها مثلا نصف نصف. مثلا نصف تایم رو دارن یه پروژهای[47] یا یه کار دیگه میکنن درآمدزایی[48] میکنن نصف دیگه زمانشونو استارتاپ میذارن بعضی ها هم در واقع کل وقت رو میذارن. بحث سر در واقع یکی تمرکز بود و یکیم اینکه واقعا مهمترین منبع و داشته یه کارآفرین زمانشه و به هر حال سرعت رفتن تو بازار مهمه در نتیجه فکر کنم نتیجهگیریمون این بود که خب هر چقدر بتونی بیشتر وقت بذاری متمرکز و در واقع حواست به کار دیگه ای نباشه احتمال موفقیتت از این حیث بیشتر میشه.
{15:26}
م: و اینکه از یک جایی به بعد ببری ولی دیگه باید ببری تعیین تکلیف بکنی که…
ا: بالاخره آره دیگه یه جا یعنی نمیدونم چقدر ما شاید نمونه موفق یک استارتاپی داریم که رفته جلو و رشدم کرده و مقیاس پذیر و همه چی در حالی که بنیانگذارهاش[49] فول تایم نبودن. فکر میکنم خیلی کم باشه.
م: و آقای دکتر محمدرضا حسومیان اولین مهمان ما بودن که ایشون اومدن راجع به تردیدهاشون گفتن و اینکه چی شد که به هر حال کار فعلیشون رو ول نکردن و پیش رفتن و البته راجع به مفهوم کارآفرینی سازمانی[50] هم صحبت خیلی خوبی شد.
ا: که کارآفرین سازمانی در واقع یعنی اینکه شما تو یک سازمانی[51] استخدامی داری کار میکنی ولی در بستر اون یه کارآفرینی میکنی. حالا یه ارزشی رو خلق میکنی یک ارزشی رو تغییر میدی یه کارهایی رو میکنی که مثالهای مختلفی زدیم که چطوری شما میتونی توی یه سازمان کارآفرینی بکنی. یه نکته ای که آقای حسومیان گفتن که من همیشه هی یادم میاد وقتی با این مساله برخورد میکنم این بودش که کسایی که در واقع باتجربه ترن بیشتر کار کردن و قاعدتا خیلی هم شاید کارآفرین نبودن برای در واقع راه اندازی….
م: شروع…
ا: کار جدید همیشه یه سری موانع میاد. چون طی این سالهایی که آدما کار کردن یه سری موانع یه سری سختیها دیدن.
م: شکستهای آدمهای مستعد رو دیدن.
ا: آره.
م: تعدیل شرایط رو دیدن.
ا: آره و در نتیجه میخوان یه کار جدید و شروع کنن سریع این مشکلات و چالشها[52] رو میبینن، از یه طرف خوبه شاید توی کسب و کارا از یه طرف توی کارآفرینی و استارتاپ ممکنه مشکلزا باشه چون اصلا به نظرم اصل استارتاپ اینکه شما نه اینکه اگر یه جایی مشکل میبینی نری توش خب اصلا به نظرم استارتاپی موفقه که مشکلات رو ببینه بتونه حلشون کنه.
م: درسته!
ا: یه مساله ای که من خیلی اتفاقا تازگیهام باهاش برخورد میکنم همینه که منتورها[53] نمیدونم حالا آدم هایی که تو این حوزه هستن خیلی به مثلا این استارتاپها رو میبینم مورد به مورد میگن که مثلا نرو تو این این تو مثلا سخته، این تو فلان ریسک وجود داره این تو اینطوری در حالی که ذاتش اینه که اینا برن تو و اون استارتاپی برندهاس که اون مشکلاتو حل بکنه…
م: حل بکنه!
ا: اگه مشکلی نبود که همه اومده بودنو رفته بودن جلو.
م: درسته…یه مقداریم شاید مسئله بالا رفتن سن هم باشه به هر حال فکر میکنم به صورت عمومی آدما سنشون که بالا میره ریسک پذیریشون کمتر میشه.
ا: بله…اینم گفتیم و شرایط در واقع معیشتی، زن و بچه داری.
م: همینطوره قیودت چی میگن دست و پات به دنیا بیشتر بسته میشه یا مثلا! خب بازم دوباره بعد از اینکه گفتیم که اوکی حالا اومدیم با استارتاپمون ازدواج کردیم ذهنیتمون این بود که این مسیر مسیری نیست که بشه تنهایی رفت و باید همراه پیدا کرد.
ا: بله!
م: و به خاطر همین قسمت سوم که اسمش بود تنها نرو شکل گرفت و راجع به ویژگیهای همبنیانگذارها[54] یا کوفاندرها[55] صحبت کردیم. چی گفتیم؟
ا: خب اینو یادم نیست ولی بیشتر داشتیم راجع به این راجع به اهمیت اینکه آهان الان یادم اومد! راجع به این داشتیم میگفتیم که داشتن حالا شریک کوفاندر مزایای زیادی داره یه مزیت مهمش اینه که مهارتهای[56] هم رو تکمیل کنیم. شما مثلا خیلی فنی[57] یا یکی خیلی بیزینسیه…
م: درسته.
ا: شما نمیدونم تو جذب سرمایه[58] خوبی تو بازاریابی[59] خوبه.
م: درسته!
ا: یکی این بود یکی اینکه روی هم این آدما میتونن تکیه کنن در واقع یکی حالا کمک احتیاج داره بعد همفکری میتونن با هم بکنن یکی روحیش میاد پایین اعتماد به نفسش میاد پایین اون یکی باشه و گفتیم خب خیلی فواید داره و حالا نمیدونم صحبت کردیم یا نه معمولا علما میگن بین 2 تا 4 نفر.
م: بله صحبت کردیم.
ا: آره خوبه قطعا داریم استارتاپهای موفقی که یه دونه در واقع فاندر[60] یا بنیانگذار داشتن ولی حالا توصیه…
م: ولی خیلی سخت بهشون میگذره من اخیرا با یه استارتاپی حالا اسم نبرم رو به رو شدم و حتی شک داشتم و پرسیدم به نظرم میاد که خیلی کار سختیه به هر حال تمام این…
ا: به نظر منم سخته.
م: بار روی دوش توئه. شونه ای نداری برای اینکه گریه بکنی و یه نکته ای هم که گفتیم این بود که آقا تکلیف میزان وقت گذاشتنتون، اهدافی که هر کس باید بهش برسه، اینکه مثلا تا یکی دو سال اول باید همه باشین وگرنه اگر کسی بره دیگه هیچ ادعایی راجع به سهم[61] و شراکت و این حرفا نمیتونه بکنه راجع به اینم صحبت کردیم که فکر میکنم که چون من چندین بار مجدد ازم سوال پرسیده شده این قسمت از این نظر قسمت خوبی بود.
{20:02}
ا: بله بسیار این موضوع مهمه…
م: علیرضا ترابی هم اومد صحبت کرد برامون که استارتاپ خوبش چه شکلی به خاطر اینکه یکی از همبنیانگذارها حتی حاضر نبوده در حد 2 میلیون تومن خرج بکنه…
ا: ریسک کنه در واقع…
م: ریسک بکنه شکست خورد.
ا: اونوقت فکر کنم مهم ترین چیزی که حالا این وسط تو داستان شراکت هست و از همتون خواهش میکنم رعایتش کنین اینه که با هم بنویسید همون اول هر توافقی میکنید. لازم نیست برید محضر یا قرارداد حقوقی ببندید لزوما حالا ببندید هم خوبه ولی حتما مکتوب بکنید به شدت این مساله رو تو ایران داریم که آدما باهم توافقات میکنن دست میدن نمیدونم صحبت میکنن…
م: حتی نهادهای بزرگ اکوسیستمی[62] این اتفاق میافته براشون.
ا: هیچی رو مکتوب نمیکنن و عمدتا هم بعدا به مشکل میخورن و یادشون.
م: یادشون میره یا اشتباه فهمیدن.
ا: یا بعضی ها سوء استفاده میکنن.
م: خب بعد هم این سوال مطرح شد که خب اوکی من الان میخوام بیام یه نفرو پیدا بکنم قاعدتا باید از یه شبکهای[63] پیدا بکنم یا اینکه به هرحال میخوام کسب و کارم رو گسترش بدم و یکی از کارایی که خیلی بهم کمک میکنه نتورکینگـه[64]، شبکهسازیه.
ا: بله!
م: و در نتیجه قسمت چهارم شکل گرفت که اسمش بود تا میتونی کانکت[65] شو…
ا: تا میتونی کانتکت شو. ما راجع به شبکهسازی فکر کنم خیلی مبسوط صحبت کردیم و…
م: تجربیاتمون رو گفتیم.
ا: آره قسمت خوبی بود.
م: فکر میکنم…توام قبول داری احتمالا بهترین قسمت بود؟
ا: از نظر من و تو آره ما خیلی حال کردیم باهاش!
م: آره خیلی لذت بردیم ازش.
ا: خلاصهی داستان این بودش که گفتیم شما هر چی شبکهات بزرگتر باشه به نفعته و این شبکه هزار جا به کارت میاد. یکی ممکنه مشتری از توش دربیاد، شریک از توش دربیاد، سرمایهگذار دربیاد، آدمهایی که میخوای استخدام کنی دربیاد و فواید بسیار زیادی داره و در واقع هر چی شما این شبکهتون رو سریع تر گسترش بدید به نفعتونه.
م: و یه نکتهی خیلی مهمی که گفتیم اینه که شبکه مسیرهاش دو طرفس، یه طرفه نیست فقط نمیتونی گیرنده باشی توی شبکه و باید بدی تا بتونی… بگیری.
ا: و شبکت رو زنده نگه داری و با آدمای مهم در واقع… در ارتباط بمونی.
م: فقط دم عید مسیج ندی…
ا: فقط دم عید مسیج ندی، تازه اگر بدی. نه بحثمون این بود که مثلا یهو طرف دو ساله اصلا خبری نیست یهو مسیج میزنه مثلا سلام فلانی من مثلا فلان کارو باهات دارم.
( موسیقی )
م: بسیار عالی، به جز یه سری تمجید و این حرفا که کردن زیر این قسمت، یکی از کامنتها بود که به هر دوی ما خیلی انرژی داد. خانم مارال که بعدا قرار شد که ما بهشون زحمت بدیم برای پیاده سازی تکستها[66]، گفته بودن که راستش هر هفته که پادکست رو میشنوم کلی انگیزه و امید پیدا میکنم و تا پادکست بعدی از دست میدم. خواستم برای 50 دقیقه امیدوار ازتون تشکر کنم. خیلی آره ما خیلی کیف کردیم بابت این کامنت.
ا: آره.
م: آقای بهادر که قبلا هم کامنتشونو خوندیم، یک هفته پیش، ایشون پیداس تازه دارن گوش میدن، خب خیلی خوبه خیلی خوشحالیم که مثلا پادکستی که مال مثلا نزدیک سه ماه پیشه هم داره شنیده میشه، خیلی موضوع جالبی رو گفتن که فکر میکنم بد نیست راجع بهش صحبت کنیم، که مدتهاست به این موضوع فکر میکنم که احتمال موفقیت در شهری مثل تهران بیش از شهری مثل اصفهانه، چون به قول معروف تهرانی ها بسیار در ارتباطگیری گرمتر هستند، در صورتی که اصفهانی ها سردتر هستند. البته من خودم اصفهانی ام حالا نمی تونم نظر بدم راجع به این. البته این رو آقا امید شاید بهتر بتونن توضیح بدن به همین علت! یا مثلا موضوعاتی مثل معرفی شدن یا معرفی کردن به سایرین یا موضوع تیم سازی به همین خاطر به نظرشون موفقیت در شهر تهران برای استارتاپ ها محتمل تره تا باقی شهرها، آیا موافق هستید؟
ا: خب ببین به هر حال امکانات و منابع و اینا تو تهران الان خیلی بیشتره خیلی حالا از لحاظ شتابدهندهها[67] سرمایهگذارها و شاید کلاسهای آموزشی و غیره. اما تازگی ها دارم میبینم که تو شهرستانها اتفاقا خیلی استارتاپ های حالا لوکال[68] یا بومی وجود دارند که در واقع مثلا مثال صنایع دستی یک استانی رو دارن میفروشن یا کارهایی دارن میکنن که به درد اون استان میخوره، داستانی که هست اینه که خب توی تهران به نظرم همه چی خیلی اشباعه و رقابت شدیده و شاید یه نفری توی یک شهرستان یا استانی بتونه یه بازار نیش[69] یا بازار دست نخورده و بکری پیدا بکنه و روی اون موفق شه بدون اینکه خیلی رقیبی[70] داشته باشه.
م: کارای عجیب غریبی بکنه. من با توجه به اینکه اصفهانو میشناسم و اسم اصفهان اومده فکر میکنم که شخصا منکر بعضی از خورده فرهنگهایی[71] که در اصفهان هستند نیستم و تصور میکنم که به هر حال این خورده فرهنگ ها ممکنه که یه سری زیانهایی رو داشته باشه ولی دقیقا همین صحبت توئه یعنی اگر فرهنگ سازی شبکهسازی اتفاق بیافته اتفاقا به خاطر اینکه ساختارها شکل نگرفته آدمها به حضور شما عرض بکنم که ممکنه که هنوز اتفاقات عجیب غریب در اثر شبکهسازی براشون نیافتاده باشه، اگر که این رو تجربه بکنن خیلی مشتاقتر میشن، هرچند که شبکهسازی تنها جزء اکوسیستم نیست و حالا اون پنیر پیتزاس که بین اجزاء وجود داره. خب چقدر صحبت کردیم. قسمت بعدی چی بود، قسمت پنجم؟ نمی بینی…
{25:35}
ا: آره من الان یه میکروفون گنده و پایه و اینا جلومه و…
م: خوش اخلاق باش!
ا: از اون لا باید ببینم که چی نوشته! آهان راجع به اخلاق کاری صحبت کردیم و چی گفتیم راجع به صداقت فکر میکنم.
م: راجع به صداقت صحبت خیلی مفصلی کردیم!
ا: آره!
م: و علی نعمتی شهاب اومد برامون راجع به این صحبت کرد که اخلاق درصد قابل توجهیش جنبه درونی داره و بروز بیرونی پیدا میکنه یه همچین شکلی و این سوال رو پرسیدیم که اگر که قرار باشه که شما یه دروغی بگید که به واسطه این دروغ کسب و کارتون که مثلا زندگی 100 نفر هم بهش وابسته است شکست[72] نخوره، حاضرید که این دروغو بگید یا نه. بیشتر فکر میکنم راجع به این کانسپتها[73] اومدیم صحبت کردیم.
ا: بله.
م: و دوستی که اسمشونم نیست گفتن که سوالتون سخت بود ولی اگه به شعار دادن باشه که میگم نه حاضر نیستم این کارو انجام بدم. امید خمیازه میکشی؟!
ا: آره.
م: جذابیت نداره برات.
ا: نه دیشب کم خوابیدم و دارن خونه رو دارن خونه بغلی رو میکوبن و اصلا ماجرایی داریم ما…
م: بیا خونه ما شبایی که پادکست میخوایم ضبط کنیم. من بچه هام اخیرا خیلی خوب میخوابن!
ا: جدی؟
م: آره!
ا: چند ساعت؟
م: فکر میکنم از ساعت 11 تا 5 رو که یه تیکه میخوابن ماشالله!
ا: خب.
م: قبلا اینجوری نبود. 6 ساعت یه تیکه اصلا میدونی در دنیای بچه داری خیلی چیزه…
ا: جدی!
م: و من پسرمو بغل میکنم بعضی وقتا خب بعد جفتمون همچین نرمیم. خیلی حال میده به جفتمون!
ا: خب…
م: تا صبح یه تیکه میخوابیم بدون تکون خوردن.
ا: خب بعد اگه غلت بزنی تو بیافتی!
م: نه من خیلی اهل غلت زدن نیستم بعد هم نمی تونم غلت بزنم!
ا: خب!؟
م: خب بسیار عالی. بعد از اینکه راجع به اخلاق صحبت کردیم رفتیم سراغ موضوع کلیدی استخدام، خوبشو سوا کن، قسمت ششم.
ا: آره توی استخدام گفتیم که اولا که به محض اینکه یه خورده استارتاپتون جلو بره باید شروع کنین استخدام کردن.
م: همین طوره!
ا: تصمیمای مهمی دارین از جمله اینکه کیو استخدام بکنین سهم بهش بدید، ندید و مهمترین چیز اینه که در واقع گفتیم اون ده نفر اولی که عضو یک سازمانی میشن فرهنگ سازمانیش رو میسازن بنابراین شما باید بسیار وسواس داشته باشین که کی رو استخدام میکنین. از طرف دیگه احتمالا یهو استارتاپتون گنده شده و به شدت به نیرو احتیاج دارین و این بسیار پیچیدس که هم عجله دارین هم میخواین وسواس به خرج بدید.
م: و گفتیم که تا جایی که میشه ولی بهتره که سخت استخدام بکنین…
ا: و دیر!
م: و دیر و راجع به چیزم صحبت کردیم امید این سهم دادن و اینها که بهتره که همون ابتدا یه سهمی بذاریم کنار برای 10 نفر اول.
ا: درسته.
م: بهش میگن چی اپسی؟ یه…
ا: استینک؟
م: نه نه نه یه اصطلاحی داره که سهمی که تو از اول کنار میگذاری و بعد به آدمایی که بعدا به تو اضافه میشن میدی
ا: آره آره نمیدونم چیه!
م: که حتی مثلا تو مبحث سرمایهگذاری این رو هم لحاظ میکنن نمیدونم حتی خیلی وقتا مذاکره در مورد این درصد سهم است که این از سهم کی باید داده بشه از سهم بنیانگذاراس از سهم اینوستور[74] جدیده
ا: نمیدونم اصطلاحش چیه ولی راجع به وستینگ[75] صحبت کردیم که در واقع پلکانی فکر کنم باشه…
م: همینطوره کسی که مثلا قراره 2 درصد بگیره ظرف 4 سال سالی نیم درصد میگیره.
ا: نیم درصد میگیره که مطمئن بشید که آدمه میمونه.
م: میمونه.
ا: و مثلا یهو 2 درصد یا حالا حتی 10 درصد رو نمیگیره روز اول امضا کنه بره، چون هیچ جور نمیتونیم پسش بگیریم.
م: درسته و این سوال کلیدی که بهتره که ما برای کارمندای اول به هر حال سهم در نظر بگیریم برای مثال یه سی.تی.او[76] که توی نمیدونم سال پنجم ششم استارتاپ میاد الزاما شاید خیلی سهم معنی نده یا از همین مدلی که الان تو گفتی بشه.
ا: مگه اینکه خیلی حالت خاصی باشه که یک آدمی که به شدت مثلا آدم خفنیه و احتیاجش دارینو به هر علتی حالا هر چی هست ممکنه استثناء قائل بشین ولی معمولا اون چند نفر اولن که سهم دارن.
م: یه اتفاق بامزه ای هم که توی این اپیزود افتاد این بود که ما محسن یوسف پور اومد راجع به موضوع اخراج صحبت کنه انقدر خوب صحبت کرد که اونو کردیم یه اپیزود دیگه و بعد آخر این اومدیم یه مقداری حرف زدیم اتفاقا فکر میکنم راجع به فرهنگ سازمانی اینا صحبت کردیم و قسمت هفتم شکل گرفت که قسمت عمدش راجع به اخراج بود اسمشو گذاشتیم از شرش خلاص شو!
ا: شرش خلاص شو! اتفاقا اسمه یادته یه خورده فکر کردیم بده ولی بعد واقعا به معنای کلمه درسته چون یعنی کسی که شری داره میخوای از دست…از اون شره واقعا خلاص شیم که معنی دیگش هم واقعا اینه که حالا تعدیل[77] بکنیم یا اخراج بکنیم یکیش به انگلیسی میشه در واقع فایر[78] کردن یا اخراج کردن این موقعیه که شما واقعا کسی…
م: به خاطر یه جرمی داری میندازیش بیرون.
ا: آره یه مشکلی چیزی داشته که شما دارین میاندازینش بیرون و اخراجش میکنین و لیآف یا تعدیل موقعیه که شما مثلا وضع شرکت خوب نیست، میخوای هزینه هاتو بیاری پایین یا حالا هر داستان دیگه ای هست که مجبوری یک سری از نیروهات رو در واقع بفرستی برن بدون اینکه مثلا کاری یا مشکلی…
م: زلزله اومد؟
ا: آره یه صداهایی اومد از اینجا که نفهمیدیم چی بود.
م: امید از شما به عنوان یک مت…به عنوان یک به هر حال مهندس صنایع که تعداد زیادی درس اچ.آر[79] و اینا پاس کردی من میپرسم. همه میگن که ارزشمند ترین سرمایهی[80] سازمانها منابع انسانیش اند پس چی میشه که وقتی که سازمان به مشکل میخوره همون اول ارزشمند ترین منابع رو میریزن دور مثلا کامپیوتر کم نمیکنن نمیدونم جای کوچیکتر نمیرن؟
{31:17}
ا: این خودش نیازمند یک سری پادکسته اگه راستش رو بخوای! موضوع خیلی مهمیم هست…
م: عجب لیز خوردی از جواب دادن!
ا: نه آخه میره رو این بحث خب که شما مثلا فرض کن میخوای هزینههات[81] رو کم بکنی خب یک عالمه هزینه داریم که تو خودت بهتر میدونی. من به شخصه حالا تو فیلد[82] کاریم دنبال جایی میرم که تو بتونی در واقع با یک بهبودهایی بهرهوری[83] رو ببری بالا…
م: درسته.
ا: و این لزوما به معنای این نیست که در واقع آدم کمه یعنی ما کاری که در واقع اونور میکردیم معمولا این بود که بهره وری ایجاد میکردیم زمان آدم ها رو در واقع سیو[84] میکردیم کاری میکردیم تو زمانشون صرفه جویی شه با زمان کمتری بتونن اون کارهایی که میکردنو انجام بدن و به جای اینکه حالا بگیم خب فلانی بیکار شد بره، براش یه کار جدیدی ایجاد میکردیم که یه ارزش جدیدی ایجاد کنه به این صورت در واقع با همون تعداد بهرهوری و ارزش بیشتری ارائه میکردیم نمیدونم جواب سوالتو دادم یا نه…ولی
م: درسته…آره فکر کنم…البته الان ما در سایت شنوتو داریم الان این موضوعاتو کامنتا و اینارو میخونیم این کنار به قول معروف یه پادکست مرتبطی داره به ما نشون میده که عنوانش هست آرزو و رویاهایتان تنها دارایی شما ان نیروهای انسانیم به نظر میان که…
ا: پس…
م: خیلی…
ا: اونم نیست
م: آره. آرزو ها و رویاهامونو بذاریم کنار وقتی که هزینه ها رفت بالا…! بسیار عالی. جالبه که زیر این قسمت هم تشکر زیاد شده و فکر میکنم این قسمتم قسمت خیلی جذابی بود و پیشنهاد میکنم یعنی الان…من تو ذهنم هست چند تا موضوعی که محسن راجع بهش صحبت کرد…
ا: آره خیلی جالب بود…
م: ولی پیشنهاد میکنم بشنوید اینو به خاطر اینکه از یک زبان دیگه ای از طرف آدمی که از لولهای[85] خیلی خیلی پایین خیلی پایین نه به هر حال از لول کارشناسی شروع کرده تا اون مدیریت های خیلی کلانی در حوزهی آی.تی[86] رسیده بشنوید که ایشون چه شکلی به موضوع استخدام و علاوه بر اون به موضوع اخراج نگاه میکن. آخ آخ آخ رسیدیم به 4 قسمت منتورشیپ[87]! قسمت هشتم…
ا: حالا ما از اولش…
م: مشورت شد…
ا: آره ما از اولش که این فصلو شروع کردیم میدونستیم راجع به منتور یا حالا مربی که…
م: اصلا شاید راجع به اَدوایزِری برد[88] صحبت میکنیم…
ا: آفرین آره. ما یه ادوایزری برد که میشه چه؟ هیئته…
م: مشورتی.
ا: هیئت مشورتی یعنی معمولا…
م: مشاور عالی مثلا!
ا: آره نگاه بکنید خیلی استارتاپ ها یک هیئتی یه چند نفر آدمی دارن که در واقع حالا با تجربن یا خبرن یا هر چیز که بهشون کمک میکنن مشورت میدن و غیره از اون میخواستیم شروع کنیم و حالا به نحوی اومدیم سراغ منتور که حالا مربی ترجمه شده گفتیم ترجمه ی خیلی خوبی نیست…
م: چون…بله…
ا: کوچ[89] داریم که واقعا اون مربیه. یه دوستی یه ترجمه ی خیلی خوبی ارائه داد از منتور که الان یادم نیست…
م: راهبر.
ا: نه نه راهبر نه!
م: چرا؟
ا: راهبر چون میشه لیدر[90] در واقع حالا رهبر و راهبرو…
م: راهدان!
ا: راهدان. آره!
م: باریکلا!
ا: آره راهدان بود برا منتور خیلی خوبه چون در واقع عمده ی تعریفای منتور به این ختم میشه که منتور کسیه که اون راه رو رفته اون تجربه رو داره و حالا میاد به شما انتقال تجربه میده اون از اون راهی که رفته بهتون در واقع پستی بلندی هاش رو بهتون میگه و داستان اینطوری شد که ما اینو که شروع کردیم هی انقدر حرف توش بوده انقدر فکر میکنم جذاب بود که ما هی یه قسمت شد دو قسمت سه قسمتو…
م: درد دل و خلاصه…
ا: دیگه خلاصه 4 قسمت ما راجع به این صحبت کردیم. یه مقدار راجع به وضعیت منتورشیپ توی ایران…
م: توی ایران…قصه ی پر غصه…
ا: و…آره… و و یه مقدار از دید استارتاپا از دید خود منتورا و سعی کردیم یه چیزایی رو بگیم که خیلی راجع بهش صحبت نشده از جمله اینکه اصلا یه منتور چرا منتور میشه انتظاراتش در واقع از یک استارتاپ چیه چرا قبول میکنه و…
{35:12}
م: تعریف منتور چی بود؟
ا: آره…
م: کسی که این راهو رفته میدونه…
ا: آره البته من شخصا…شخصا نظرم این بود که به هر حال هر کسی که میتونه واقعا کمکتون بکنه ممکنه شما اسمش رو…
م: منتور بذارین.
ا: منتور بذاری.
م: و تفاوت گذاشتیم بین منتور و اَدوایزِر، بادی[91]…
ا: آره.
م: کانسالتَنت[92]…
ا: همه ی اینارو گفتیم که…آره فرق اینا چیه چون بعضیا یه خورده مثلا خصوصا مثلا مشاور و با منتور…
م: اشتباه…
ا: حالا اشتباه میگیرن یا خط بینشو در واقع دقیق نبود که کجا بکشن همین طور صحبت کردیم که بعضی از جمله خود من معتقدیم که در واقع منتوره یک استارتاپ لزومی نداره که خودش قبلا یک استارتاپی…
م: داشته باشه…
ا: یه…داشته باشه…
م: ولی باید به هر حال آشنا باشه…
ا: آره به هر حال باید اون در واقع به هر حال با مفاهیم استارتاپی با مدل کار استارتاپ آشنا باشه هرچند باز هم حتما مثالهایی هستش که یکی مثلا یه تخصصی داره فکر کنم مثال مارکتینگ[93] زدیم و…
م: یا مثلا طرف ممکنه یه سوالی داره راجع به تحقیقات بازار[94] داشته باشه…
ا: آره آفرین تحقیقات بازار خیلی مثال خوبیه…
م: بره از یه استاد بپرسه
ا: آره یا بازاریابی سنتی حالا دیجیتال[95] رو نخواییم بگیم کسی متخصص بازاریابی سنتیه و یه استارتاپی موقع رشدشه و میخواد بازاریابی سنتی بکنه…
م: بازاریابیه سنتی انجام بده…
ا: اون آدم میتونه بهشون راهنمایی بده.
م: آقای سهیل مرتضوی هم زیر این قسمت کامنت گذاشته بودن که تشکر کردن و اینا گفتن که من اصلا درک نمیکنم چه دلیلی داره که یک آدم با تجربه بخواد تجربیاتو راهکارشو بدون اینکام[96] مالی یا درآمد مالی ارائه بده با این فرض که تازه گفتیم منتور یه آدم کاملا مرتبط باشه حتی موفقیت این کسب و کار نوپا شاید بخواد بخشی از بازار کسب و کار فرضی خود اون منتورم بگیره. و گفتن که من کلا با پیش فرض رایگان بودن خدمت منتور مشکل داشتم. راجع به پول…راجع به…توی قسمت بعدی صحبت کردیم.
ا: آره شاید…
م: که اسمش بود از اون طرف نگاه کنین از دید منتور…
ا: بله من فکر میکنم این بود. ما راجع به این یه مقدار صحبت کردیم که اولا که گفتیم آیا منتور باید مثلا پول بگیره نگیره در چه حالتی پول بدیم ندیم یه سری از این بحثا کردیم و گفتیم به هر حال منتور آدمیه که حالا به خاطر یا مسئولیت اجتماعیش یا علاقش به اون حوزه ممکنه تجربیاتش رو در اختیار بقیه بذاره و گفتیم یک فرهنگ منتورشیپ وجود داره حداقل در خارج از ایران حداقل آمریکایی که من بودم که این یک چرخهایه که در واقع منی که اول کارمه یه کسی رو پیدا میکنم و حاضره رایگان به من منتورشیپ بده منو راهنمایی کنه کم کم من یاد میگیرم هی میرم بالا تر تجربم بیشتر میشه من به نفر بعدی میدم و این چرخهه میچرخه و…
م: ادامه پیدا میکنه…
ا: یه بده بستونیه که آره اونجا همه باهم دارن و خیلی در واقع روتینه.
م: و البته این نکته ی خیلی مهم مطرح شد که منتورهایی که کارشون درسته چون سرشون شلوغه اینجوری نیست که هر کسی که بیاد سراغشون بیان این رو بپذیرن برا مِنتورشیپ حالا ممکنه که مثلا یه سوال دو سوال یه ساعت جواب بدن ولی منتورشیپ اگر بخواد که طولانی مدت تر باشه اون استارتاپ باید ویژگیهایی داشته باشه که راجع به اون ویژگیها مفصل صحبت کردیم.
ا: آره و گفتیم اصلا منتورشیپ….
م: لذت بین دو طرف…
ا: آره گفتیم منتورشیپ اصلا یه رابطه ی معمولا طولانی مدته یعنی اینطوری نیست که شما یه کاری داری بری از یکی بپرسی معمولا وقتی تعریف منتورشیپ میکنیم اینه که در واقع یه رابطه ای بین اون منتور و این استارتاپه که رابطه ی قوی و محکمیه و اصلا هدف باید این باشه این رابطه ساخته بشه و بتونن کمک کنن و اینم البته گفتیم که ممکنه هم در شرایطی اون استارتاپ برای جبران زحمات اون منتور و وقتش حالا غیر نقدی کمک هایی بتونه مثلا براش بکنه.
م: تهاتر بکنن…
ا: تهاتر بکنن برای همدیگه…
م: برای هم دیگه…و یه نکته ای من راجع به این قسمت که قسمت 9ام بود بگم شاید یک روزی ده سال دیگه من اسکرینشات[97] از دایرکت مسیجهام[98] و مسیجای توییتریم رو مسیجای تلگرامیام[99] رو اینارو منتشر بکنم. بد و بیراه هایی من یاد گرفتم!
ا: آهان.
م: و آره خیلی واکنش داشت این اپیزود از طرف استارتاپ ها و به نظرم با توجه به اینکه ما کارمون خیلی درسته و حرفی که میزنیم قطعا حرف درستیه…! عه دوباره دارم یه چیزی میگم که…!
ا: دوباره فحش بخوری!
م: آره! و به نظر به نظر هر دوی ما میاد که به هر حال اون چیزی که گفتیم روش صحیح اصولی انجام کاره این نشون میده که شاید استارتاپا واقعا باید بپذرین این فضا رو و البته نکته ای که هست اینه که لااقل بعد از انتشار این پادکست من در مورد آدمهایی که به خودم مراجعه میکنن دیدم لحاظ کردن یه سری از موضوعات رو یعنی مثلا لحاظ کردنه مسئله ی زمان رو، لحاظ کردن مسئله ی اینکه اگر که نوع ارتباطی از طرف من با اون ها برقرار شده و من انتظار جبران مالی ندارم. این به این معنی نیست که من بیکارم دارم این کارو انجام میدم به این معنیه که به هر حال من میخوام یه کمکی به رشد جمعی بکنم. حالا من، منه نوعی در مورد خودم دارم صحبت میکنم. و فکر میکنم که صحبت کردن راجع به این موضوع کلا اتفاق خوبیه.
{40:21}
ا: بله.
م: و بعدش یه مقداریم راجع به برعکسش صحبت کردیم سعی کردیم از دیدِ استارتاپا صحبت بکنیم در قسمت دهم که اسمشو گذاشتیم محکم نگه اش دار و گفتیم که استارتاپا اعتقاد دارن به اینکه منتور خوب کم پیدا میشه و در نتیجه اگر که شانس آوردن، قلابشون به منتور خوب گیر کرد…
ا: محکم نگه اش دارن!
م: باید سعی بکنن محکم نگه اش دارن و سعی کردیم راهکارای حفظ منتور خوب در کنار استارتاپ رو بگیم.
ا: آره و یه خورده هم راجع به چی…خود منتور پندارها صحبت کردیم…!
م: قسمت اول بود یا قسمت… آره.
ا: یادم نیست ولی تو این 4 قسمت…از کلمهش من خیلی خوشم اومد!
م: راجع بهش صحبت کردیم. آره خود منتور پندار ها هم پارامترهای[100] خیلی مهمین. و آقای دکتر محمد گوهریانم تو اون مصاحبه ای که من تو بالکن خونمون کردم باهاشون صحبت های خیلی خوب و به نظرم متفاوتی کردن دکتر گوهریان یعنی از دیدِ یه آدمه خیلی با تجربه ی استارتاپی ولی از دیدِ یه آدمی که از یک بازار سنتی میاد. یه حرفی زد دکتر گوهریان من همیشه یادمه. اگه یادت باشه گفت گفت که ما خب ایشون گز سکه رو دارن…گفت که ما پدرمون میگفت که یه کارگری میاد مثلا مشتری شما ممکنه باشه و میاد یه بسته گز میخره اون بچه کوچیکش آخرین گز اون بسته ی گز سهمشه. و در نتیجه من همیشه یه دونه گز اضافه میذارم داخل اون بسته ی گز برای اینکه این سهم اونه. اگر که اینو نذارم سهم اون بچهه رو گرفتم. ایشون یه عددی میگفت اگه یادم باشه مثلا حدود 500 میلیون تومن میگفت ما تو ماه بابت این یه دونه گز اضافه گذاشتنه داریم ضرر میکنیم ولی درسی بود که پدرمون به ما داد.
ا: چقدر جالب.
م: و یه اتفاق جدیدیم برای من افتاد حالا با تغییر و تحولات کاری، منو تو در جریانی من رفتم پیش بزرگواری که به منتورشیپ خودم خیلی اعتقاد دارم که ایشون منتور خیلی خوبیه برای من و سالها تجربه در سطوح بالای مدیریتی دانش خیلی خوب در زمینه ی مدیریت حالا بیرون استودیو[101] اسمشونو میگم ایشون یه تحلیلی کردن از پروژهای که من با ایشون داشتم کار میکردم و منی که مثلا حالا یه مقداریم ادعام میشه راجع به اینکه آقا میتونم تحلیل کسب و کار بکنم تحلیل آدما رو بکنم…اوووف ما 12-13-14-15 سال مثلا توی همچی رنجی سابقهی کاری داریم. صحبتایی که میکرد و تحلیلایی که میکرد من با دهن باز داشتم نگاه میکردم….
ا: چه جالب…
م: و اصلا فکر میکنم که نوع نگاه من به پروژه هایی که از این به بعد دارم…
ا: عوض میشه.
م: متفاوت بود. چون اینو تو توییتر نوشتم بذار بگم اینو فکر میکنم که جالبه. اونم این بود که ایشون به من گفت که میثم تو این پروژه رو خیلی خوب راهبری کردی نه ببخشید…گفت که تو این پروژه رو خیلی خوب مدیریت کردی کارا به موقع انجام میشد نمیدونم کانکشنها[102] برقرار میشد ولی من انتظاری که داشتم این بود که تو این پروژه رو بغل کنی با خودت ببری یعنی فلسفه ی خودت به عنوان مدیر پروژه رو حالا شرایط اون پروژه بوده دیگه فلسفه ی خودت به عنوان مدیر پروژه رو بیای استقرار بدی بغلش کنی بگی که آقا این راهی که شما دارین میرین اینجاش اشتباهه فقط نیای بگی برداری ببری. اصلا من واقعا تو اون…داشتم فکر میکردم که من اون موقعی که داشتم این کارو انجام میدادم فکر میکردم که چقدر خوب یه محیط بدون تنش مثلا دارم راهبری میکنم و اینا به هر حال بغل کردن بردن یه مسیر دیگه ایجاد تنش میکنه ایجاد هزینه میکنه ولی خب داشتم فکر میکردم که چه اتفاقات بهتری ممکن بود برای پروژه بیافته یعنی مثلا همین یه کلمه ای که ایشون گفت…
ا: آره واقعا یهو دیدت و عوض میکنه.
م: همین طوره.
ا: در مورد استارتاپام همینه به نظرم اتفاقا در مورد استارتاپا خیلی از این کلمات هست شاید بپرسی خیلیاشون میگن که یه جایی یه نفری یه چیزی بهشون گفته که واقعا یهو دیدشون رو…
م: به کل عوض کرده…
ا: به کل عوض کرده و باعث موفقیت و شاید شکستشون شده!
م: آره قطعا همین طوره. یه دو تا کامنت با مزه هم هست که یکی این که ذیل این قسمت اومدن کامنت گذاشتن که چرا اون بحث با اخلاق باشتونو ادامه ندادید خیلی چیزه واقعا دیگه راجع بهش نداشتیم بگیم چون راجع به موضوع اخلاق تو کسب و کار…آقای دکتر گوهریان اتفاقا جز افرادین که در موضوع اخلاق تو کسب و کار خیلی معمولا صحبت میکنن. یه بزرگوار دیگه ای هم که آقای صادق موسوی اینم بهمون خیلی انرژی داد به خاطر اینکه به هر حال تشکری بکنیم ازشون گفتن که من یکی از طرفدارای پر و پا قرص شما ام تمام 10 تا پادکست تا این لحظه رو بایگانی کردم هر روز گوش میدم و به حضور شما عرض بکنم که خیلی افتخاره که بتونم با یکیتون مشورت کنم. خب مام خوشحال میشیم که در خدمت شما و بقیه ی دوستان باشیم. و گفتن هر پادکست رو شاید 10 بار گوش دادم هر روز حداقل یکی رو میذارم همین جور که تو کارگاه کار میکنم گوش میدم من خودم اینجوری نیستم…
ا: آره!
م: من…! فکر میکنم پادکست یکو 3-4 بارپادکست صفرو 3-4 بار گوش دادم بقیه رو دیگه فوقش همون…
{45:03}
ا: جدی؟
م: یه بار.
ا: آره اولش البته خب حالا دید ما یعنی ما باید برای بعضی کیفیتو چک میکردیم ولی خیلی خوشحالیم که بقیه حتی یه بارم همش رو گوش کرده باشن برای ما نشونه ی موفقیته. قبل از اینکه برین برگردین مثال گز سکه رو زدی من میگم که کم کم به شنوتو هم بگیم که یه دونه از این گز کوچولوها برا مام بذاره!
م: آره والا خوبه!
ا: چون چیزی بهمون نمیرسه!
م: من هر جا رفتم خوب شنوتو رو گفتم خداوکیلی البته دیگه آخراش یکم غر زدیم آره…
ا: ولی یه گزی برا منم بذارن به عنوان اون بچه کوچیکه که دیگه…!
م: آره.
ا: پادکست کوچولو.
م: دورهمی اگه دعوت کردن ما دمِ در باشیم لااقل خبر داشته باشیم…
ا: نه دیگه دورهمی که میگیرن گز سکهه رو که پخش کردن یه دونم اون پشت در بذارن مام بیاییم یواشکی برداریم!
م: یا حتی من به اینم راضیم امید دورهمی رو بگیرن بگن دورهمی بود! ولی شما رو دعوت نکردیم!
ا: نکردیم! آره راست میگی حداقل بگن…
م: آره اینم خوبیه…مرسی از اینکه صدای بوق گوش کردید! خب بعد از رسیدیم به قسمت آخر منتورشیپ قسمت 11هم با عنوان بهش اعتماد کن گفتیم که ایشالا این رابطه بین منتور و منتی شکل گرفت منتور و استارتاپ و حالا اینا الان قراره باهم دیگه اطلاعات رد و بدل بکنن و استارتاپ چطور میتونه که اعتماد بکنه به منتور.
ا: بله.
م: چطور میتونه اعتماد بکنه؟ ان.دی.ای[103] امضا بکنه خیلی فایده نداره تو گفتی اِن.دی.اِی باید زیرش حتما انگشت بزنن!
ا: بزنن و فلان و اینا گفتیم به هر حال…..به هر حال یه چیزایی واقعا با اعتماد میره جلو و در واقع بحث این بود که اطلاعات محرمانتون رو عدد رقماتون رو آیا میتونین به یک نفر بدین یا نه و واقعا صرفا بحث اعتماده حالا گفتیم میتونید اِن.دی.اِی و قرارداد و اینام امضا بکنید ولی به هر حال حالا خیلیم ضامن اجرایی نداره و…
م: کسی بخواد بپیچونه میپیچونه.
ا: بپیچونه میپیچونه. آره.
م: و مخصوصا اینکه اطلاعات مالی شما ممکنه که خیلی به درد کسی نخوره. در قسمت 12همش…
ا: من یه… یه مثالی رو بزنم. یه دوستی داریم که توام میشناسی از هم دبیرستانیام بوده یه الگوریتم خیلی خفن عجیب غریب حمل و نقل اینا پَتِنت[104] کردن و فلان و این داستانا و میخوان بیارن تو در واقع بازار ایران بدن به استارتاپایی که کار لجستیک[105] به هر حال به نحوی دارن مثل ایکامرسها[106] و اینا برا تست با یه سرویس خشکشویی آنلاینی شروع کردن مثلا طرف 300 تا وانت داره و فلان اینا بعد بعد طرف بهشون گفته که نه دیتای[107] منو شما میخوایید بدزیدی و من معلوم نیست با دیتای من میخوای چیکار کنی!
م: بابا ول کنین!
ا: ول کنین گفتن الان یه سرویس[108] خیلی خفن و رایگان بهت میدم تو میتونی مثلا با همین بیزینست رو این رو به اون کنی الان نگرانی دیتای چیِ خشکشوییتی! دیتام در این حد که مثلا آدرس مشتریاس فوقش یعنی همین…
م: در همین حد!
ا: آره مثال با مزه ای بود اینم.
م: بسیار عالی. خب توی قسمت 12هم قسمت یکی مونده به آخر راجع به مهارتای نرم صحبت کردیم و خواهش کردیم که نرم تر باشید.
ا: بله.
م: و گفتیم که علاوه بر مهارتای فنی ما احتیاج به یه سری مهارتای دیگه هم داریم و تعریف مهارت نرمم در همین ابعاد بود گفتیم مهارتهایی که فنی و کسب و کاری نیستن ولی برای توسعهی کسب و کار[109] نیازن یه همچین حرفی زدیم…
ا: آره
م: تا جایی که یادمه.
ا: فکر کردیم مثل رهبری کار تیمی مدیریت زمان
م: مذاکره
ا: مذاکره ارتباطات یا…
م: امپتی[110] و سیمپتی[111] چی میشه…هم دردی و هم دلی
ا: هم دردی و هم دلی و خیلی اینارو…
م: کامیونیکیشن[112] ارتباطات…
ا: ارتباطات موثر
م: موثر…نحوه ی برقرار کردن ارتباط موثر پرزنت[113] کردنه خوب و چیزهایی شبیه این.
ا: آن تایم[114] بودن خیلی اتفاقا لیست خوبی بود به نظرم و خیلی امید…و اینم چون تو ایران به شدت روش مشکل هست امیدوارم که کمک کنه که آدم ها روش کار بکنن.
م: و این همون قسمتی بود که ما یه مدت طولانی ای داشتیم نسخه ی جدید شنوتو به روز شد خلاصه هیچ کس نمیتونست گوش بده و خیلی جالب بود. خب و قسمت 13هم هم دیگه راجع به سبک زندگی صحبت کردیم و گفتیم آقا برو به سلامت!
ا: آره آره که راجع به واقعا هم در واقع میخواستیم راجع به سلامتی صحبت کنیم و سلامت حالا هم شخصی محیط کار روحی و غیره و از طرفیم دیگه دیدیم چون آخرین قسمت بود دیگه 13 درسته؟
م: بله بله
ا: چون آخ…
م: مالِ مدت ها پیشه منتشر شده ما خیلی وقته نتونستیم….
ا: آره رامون ندادن ما رو! به ما وقت ندادن! تقصیر ما نبود خلاصه اگه یه وقفه ای افتاد. و خب هم بحث سلامتی بود هم که واقعا میخواستیم که برید به سلامت و به کار و زندگیتون برسید!
م: راجع به سلامت گفتیم مواظب چربی خونتون باشین فست فود خیلی نخورین و راجع به پوشش چی گفتیم؟ گفتیم آره دیگه خیلیم…
ا: راحت باشین از اونوری نرین راجع به فکر میکنم ساعت کاری…مهمون داشتیم درسته؟
م: نه این قسمت مهمون نداشتیم توی قسمت آخر منتورشیپ سینا شفیع زاده اومد که یادم رفت اسمشونو بگم
ا: سینای…
م: سینا شفیع زاده ی…آهان اینجا سینا یزدانیان اومد سینا شفیع زاده از نظر بازار[115] اومد…
ا: آهان بله بله بله…
م: آره اینجا سینا یزدانیان اومد گفت وسط روز میخوابم نمیدونم…
ا: آره یه چرتی میزنه و صبحا گفت زود شروع میکنه و…
م: آره گفت خوبه یه یار داشته باشی نمیدونم از این صحبتا کرد راجع به ساعت کاریم چی گفتیم؟ گفتیم دیگه 12 شروع نکنین.
{50:02}
ا: دیگه آره ترجیحا به هر حال یه خورده…
م: منظمتر باشین.
ا: زماناتون باهم در واقع روهم دیگه باشه. و تلاقی داشته باشه خیلی بهتره فیزیکی بتونین…
م: کنار هم دیگه باشین بله.
ا: صحبت مثلا سینا این بودش که جایی که کار میکنین بهتره که توی محیط حالا شتابدهنده، کو ورکینگ[116] جایی باشه که بقیه هم هستن… منتورا میان میرن میبینی چه اتفاقاتی توشه.
م: بله.
ا: تا اینکه برین توی مثلا یه اتاق یا دفتر کار بکنین.
م: درسته. و راجع به انگلیسی صحبت کردن یک بزرگواری اگه یادت باشه گفته بودن که چقدر خوبه که انگلیسی صحبت میکنین بزرگوار دیگه ای گفتن که آقا بعضی از مخفف ها مثل آی.او.تی[117] و ام.وی.پی[118] و این حرفارم تا جایی که میشه توضیح بدین و یه کامنتیم گذاشتن من فکر میکنم خوبه این کامنت رو راجع بهش صحبت بکنیم لااقل من راجع بهش صحبت دارم. یه آقایی به اسم آقای مهدی گفته من یه کنکوریم که علاقه ی زیادی به استارتاپا و کارآفرینی دارم حین درس خوندن روزانه یک تا دو ساعت به خوندن کتابای کارآفرینی و پادکست های شما و دوستان وقت میذارم واقعا از تجاربتون حسن استفاده رو میکنم لطف دارید گوش میکنین ولی آقای آقا مهدی بشین کنکورتو بخون اینکه توی یک رشته ی خوب دانشگاه خوب قبول بشی واقعا موثره و یاد باشه توی فکر میکنم قسمت 0 یا 1 بود گفتیم که آقا اگر که مثلا نمیدونم زاکربرگ[119] یا بیل گیتس[120] مثلا از دانشگاه اومدن بیرون از دانشگاهای اساسی اومدن بیرون نه مثلا از یه دانشگاه پرت با یه رشته ی ضعیف توی چیز…دانشگاه رفتن خیلی مهمه به نظرم…
ا: به نظر منم خیلی مهمه و کمک میکنه مگر اینکه یه آدمی بگه آقا من واقعا میدونم که کارآفرینم و اون 4 سال وقتمو تلف میکنه و بهتره برم جلو.
م: یه نکته ای که هست ببخشید امید بگم دانشگاه علاوه بر این که فکر میکنم دو چیز به آدم میده یکیش اینه که مقداری تو رو مکلف میکنه که به صورت ساختاربندی شده مطالعه بکنی.
ا: بله.
م: هر چند خب به هر حال خیلی سیلابلها[121] ممکنه که مطابق با بازار واقعی نباشن و دوم اینکه نتورک[122] خیلی خوبی بهت میده.
ا: خیلی اومدم بگم آره شبکه ی خیلی خوبی ایجاد میکنه. در خصوص کلمات انگلیسی من بگم که ما من فکر کنم 70-80%ای که کامنت داشتیم روی کلمات انگلیسی استقبال کرده بودن که در واقع این کلمات انگلیسی هم استفاده بشه و 20%ام گفته بودن که چرا کلمات انگلیسی میگین.
م: خب. در ادامه باید چیکار کنیم استاد؟
ا: خب ما میخواستیم واقعا حالا خودمون دوباره اول پادکستم گفتم ما یه ایده هایی داریم برای فصل بعد ولی میخواییم نظر شما رو بدونیم که چه مطالبی هست که احتیاج دارین که از جنس در واقع کسب زندگی مهارت نرم و غیره چیزایی که تو این فصل صحبت کردیم…
م: نباشه.
ا: نیستن یه خورده فنی تر عملیاتی تر و کاربردی ترن به ما بگید اگر نگید ما خودمون انتخاب میکنیم اگر بگید هم ما ممکنه باز! خودمون انتخاب کنیم!
م: آخرش خودمون انتخاب میکنیم آره!
ا: ولی ولی نه خیلی کمک میکنه صحبت هایی که بکنید برای اینکه ما بتونیم اون رو هم درست بچینیم.
م: و امیدواریم که بتونیم به زودی استارت بزنیم یعنی اگر که ایدهی فصل بعدی، ایده ی خوبی برای فصل بعد به ذهنمون برسه احتمالا یکی دو جلسه منو تو باید بشینیم و ببیندیم و…
ا: آره…به نظرم اگر وقت داشته باشی همین امروز حداقل یه گپ اولیه راجع بهش بزنیم که ببینیم اصلا چند چندیمو…
م: آره خوبه خیلیم خوبه. بسیار عالی. چقدر زود تموم کردیم. تو خوابت میومد یه سری جاها وسطش صحبت نکردی! من فهمیم هی اینجوری میکردی یعنی! برو جلو برو جلو!
ا: الان الان رو چندیم؟ الان رو 50 و 3…
م: 53 ایم 2-3دقیقه هم بره روش موسیقی و اینا
ا: بدیم نیست دیگه اوکیه
م: آره ولی خب ما معمولا خودمونو میکشتیم زیر 60 بشه الان 5 دقیقا وقت داریم. خب آواز بخونم؟!
ا: نه مرسی! اگر که توی توییتر شبکهی اجتماعی[123] اینا کامنتای جالبی بود که الان حالا خاطرته…
م: آهان
ا: میتونی…
م: یکیش هست که من اینو بگم حالا حرفم در میارن برامونا. من از دوستان پرسیدم چه خوب شد گفتی اینو. از دوستان پرسیدم که آقا ما این قسمت آخرو داریم شمام ریتوییت[124] کردی که میخواییم شما نکته ای دارین تجربه ای دارین نظری دارین یه نفر اومد نظر داد اونم سینا یزدانیان بود خلاصه از استارتاپ تیمکمپ[125] که مهمون ما هم بود و پایه ی لایوای اینستاگراممون[126] رو به هر حال پایه ترین آدمی که ما داریم گفته بود که من به نظرم میاد که یه کسی که میخواد استارتاپ راه بندازه 2 کار بکنه یک سریال سیلیکون ولی[127] رو ببینه دو پادکست 10 صبحو گوش بده. به سینا گفتم بابا یه بد و بیراهیم اون وسطش میگفتی نگن پارتی بازی کرده!
ا: اتفاقا ولی اشاره کرد من توی کلاسامم میگم واقعا سریال سیلیکون ولی واقعا جالبه چون حالا هم به هر حال سرگرم کنندس و سریاله و جذابه همم که واقعا توش یک سری مسائلی مطرح میشه که برای استارتاپا مهمه و واقعا یعنی به چشم آموزشی اگه بهش نگاه بکنی خیلی چیزای جالبی داره و خصوصا یه مقدار جلوتر که میره و استارتاپو میخوان بزرگ تر بشن سرمایهگذار بگیرن اتفاقی که ممکنه بیفته رقبا[128] فلان خیلی مسائل جالبی رو مطرح میکنه.
م: درسته.
ا: که اون دیدنه خیلی جالب تره…
م: یه پیشنهادیم که من میکنم برای دوستانی که یه مقداری ممکنه سراغ سرمایهگذار برن و اینا یعنی به هر حال انقدری رشد کردن که کارشون به سرمایهگذاری رسیده چیزایی مثل شارک تنک[129] و درگونز دن[130] و اینارم ببینن خیلی خوبه اینا نمیشه گفت ریلیتی شو[131] هستند ولی شایدم ریلیتی شو باشن ولی نوع رفتاری که انجام میدن آدم هایی که اونجا قراره سرمایهگذاری بکنن و نوع تفکری که شاید یه مقداری به صورت اغراق شده به زبون میارن برای اینکه جذابیت تلویزیونی پیدا بکنه بین تمام سرمایهگذارها به نظرم مشترکه و ایده میده بهشون که چرا فلانی سرمایه گذاری نکرد رو من چرا فلانی منو با لگد پرت کرد بیرون…
{55:32}
ا: و چه سوالایی میپرسن چه گیر و گورایی رو مطرح کردن…
م: آره. همین طوره. بسیار عالی.
ا: خیلی خوب…
م: عین برق و باد گذشت امید.
ا: آره به خدا.
م: تا کی دوباره منو تو به این نتیجه برسیم که بیاییم فصل دوم موضوعش چی باشه و کی بهمون وقت بدن…
ا: کی وقت بدن آره چیکار کنیم ایشالا که میخوایید از اون باکسها[132] که گفتی همین جا بیرون در بذاریم و یه زومم بگیریم و بشینیم توش ضبط کنیم دیگه.
م: آره. اینم بد فکری نیست. آره به هر حال میتونیم این کارم بکنیم.
ا: خب خیلی عالیم ما به اندازه ی کافی شنوتو رو در واقع ترور شخصیتی کردیم ولی تشکرم میکنم.
م: واقعا. اگه شنوتو نبود این پادکست شکل نمیگرفت.
ا: که…..آره قطعا پادکست نبود و واقعا در واقع شنوتو خیلی فکر کنم در واقع اصلا ایده از شنوتو بود یا حالا ترکیبش با تو بود.
م: آره ترکیبی بود. امیرحسین مددی، حسین سعیدزاده واقعا خیلی نقش داشتن عارف که جاش خالیه اینجا…
ا: و خیلی همیشه دوستان لطف داشتن با روی خوش ما رو پذیرفتن به ساز ما رقصیدن غیر از این آخرا! البته! ولی خیلی تجربه ی خوبی بود…
م: من خیلی لذت بردم.
ا: و خیلی ممنون و متشکریم و ایشالا که فصل دو رَم در خدمتتون باشیم.
م: خداحافظ خوش باشید.
[1] شنوتو (Shenoto): یک بستر نرمافزاری و وبسایت ایرانی برای انتشار، پخش، به اشتراکگذاری، دانلود و خرید فایلهای صوتی (پادکست) و کتابهای صوتی در محیط وب و موبایل است.
[2] اپیزود، اپیسود (Episode): قسمت
[3] پابلیش (Publish): منتشر کردن
[4] هنداوت (Handout): یادداشت دستی؛ در اینجا اشاره به موضوعات و سرفصل هایی است که توسط میثم و امید، قبل از ضبط هر قسمت نوشته شده است.
[5] کامنت (Comment): نظر، اظهار نظر
[6] ایده (Idea)
[7] سبک زندگی (Lifestye)
[8] مهارت های نرم (Soft Skills): ترکیبی از مهارتهای افراد، مهارتهای اجتماعی، مهارتهای ارتباطی، ویژگیهای شخصیتی، نگرشها، ویژگیهای شغلی، هوش اجتماعی و ضرایب هوش هیجانی و غیره است که افراد را قادر میسازد تا با دیگران، عملکرد و تعامل خوبی داشته باشند.
[9] سرمایه گذاری (Investment)
[10] بازاریابی (Marketing)
[11] فرمت (Format): قالب
[12] استارتاپ (Startup): سازمانی موقتی است باهدف ایجاد محصول، خدمت و یا بازار جدید که دارای ویژگی رشد مقیاس پذیر و سریع، مدل کسب و کار تکرارپذیر و درآمدزا در شرایط عدم قطعیت است. استارتاپ عموما داری ویژگیهای نوآورانه، فناورانه مثلا مرتبط با اینترنت و ارتباطات دیجیتال است. (برای اطلاعات بیشتر قسمت 0 از فصل 1 از پادکست 10 صبح را بشنوید.)
[13] لایک (Like): دوست داشتن؛ در اینجا عملی که در زیر پست شبکه های اجتماعی انجام می شود که نشان می دهد که مخاطب یا خواننده پست گذاشته شده را دوست داشته است.
[14] دانلود (Download)
[15] کارآفرینی (Entrepreneurship)
[16] کسب و کار (Business)
[17] تیم (Team)
[18] عدم قطعیت (Uncertainty): اشاره به اصل عدم قطعیت در کسب و کار است.
[19] ابهام (Ambiguity)
[20] بیزنس (Business): کسب و کار
[21] بیزنس مدل (Business Model): مدل کسب و کار
[22] مقیاس پذیر، اسکیلبل (Scalable): اشاره به ویژگی مقیاس پذیری (رشد و توسعه بسیار سریع) استارتاپهاست.
[23] ریسک (Risk)
[24] بازار (Market)
[25] مشتری (Customer)
[26] کپی (Copy)
[27] بومی سازی (Localization)
[28] رشد (Growth)
[29] لگاریتم (Logarithm)
[30] سایت (Site): اشاره به وب سایت است.
[31] کاربر (User)
[32] هاریبل اگزمپلز (Horrible Examples): مثال های وحشتناک
[33] توییتر (Twitter): یک شبکه ی اجتماعی و سرویس ارائه دهنده ی میکروبلاگ است که به کاربران اجازه میدهد تا پیام متنی را که توییت نامیده میشود، ارسال کنند.
[34] سرچ (Search): جستجو کردن
[35] فیو (Fav): لایک کردن در توییتر فیو گفته میشود.
[36] اسلاید (Slide): به هر صفحه از یک فایل ارائه می گویند.
[37] اسکیلبل گروث (Scalable Growth): رشد مقیاس پذیر
[38] هاکی استیک (Hockey Stick): اشاره به نمودار چوب هاکی است.
[39] کارآفرین (Entrepreneur)
[40] ژن (Gene)
[41] پلی استیشن (PlayStation): یک برند کنسول بازی ویدیویی است که متعلق به شرکت سونی است.
[42] مسیج (Message): پیام
[43] ارزش (Value)
[44] آنتروپرونر (Entrepreneur): کارآفرین
[45] پاره وقت (Part-Time)
[46] فول تایم (Full-Time): تمام وقت
[47] پروژه (Project)
[48] درآمدزایی (Monetization)
[49] بنیان گذار (Founder)
[50] کارآفرینی سازمانی (Intrapreneurship)
[51] سازمان (Organization)
[52] چالش (Challenge)
[53] منتور (Mentor): برای اطلاعات بیشتر قسمت 8 از فصل 1 از پادکست 10 صبح را بشنوید.
[54] هم بنیان گذار (Co-founder)
[55] کوفاندر (Co-founder): هم بنیانگذار
[56] مهارت (Skill)
[57] فنی (Technical)
[58] جذب سرمایه (Fundraising)
[59] بازاریابی (Marketing)
[60] فاندر (Founder): بنیان گذار
[61] سهم (Stock, Shares)
[62] اکوسیستم (Ecosystem): زیست بوم؛ در اینجا منظور اکوسیستم استارتاپی است که عبارت است از مجموعه ای از استارتاپ ها، مراکز شتابدهی، مراکز نوآوری و رشد، صندوق های سرمایه گذاری و سرمایه گذاران خطرپذیر و ….
[63] شبکه (Network): برای اطلاعات بیشتر قسمت 4 از فصل 1 از پادکست 10 صبح بشنوید.
[64] نت ورکینگ (Networking): شبکه سازی (برای اطلاعات بیشتر قسمت 4 از فصل 1 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[65] کانکت (Connect): اتصال، اینجا منظور این است که با افراد ارتباط برقرار کن و از این طریق متصل شو.
[66] تکست (Text): متن
[67] شتاب دهنده (Accelerator)
[68] لوکال (Local): محلی، بومی
[69] بازار نیش (Niche Market): بازار گوشهای؛ بخش کوچک اما سودآور از یک بازار است که با شناسایی نیازها و خواستههای مشتریان که توسط رقبا شناسایی نشدهاند و همچنین با ارائه محصولاتی که برای مشتریان در آن بازار جذاب است، ایجاد میشوند.
[70] رقیب (Competitor)
[71] فرهنگ (Culture)
[72] شکست (Failure)
[73] کانسپت (Concept): مفهوم
[74] اینوستور (Investor): سرمایه گذار
[75] وستینک (Vesting): حق واگذاری سهام؛ واگذاری و تخصیص سهام یک سازمان، در طول زمان و به صورت مرحله ای به افراد واجد شرایط.
[76] سی تی او (CTO: Chief Technology Officer): مدیر ارشد فنی
[77] تعدیل نیرو کردن، لی آف (Lay Off)
[78] فایر (Fire): اخراج کردن
[79] اچ آر (HR: Human Resources): منابع انسانی، کارمندان یک سازمان؛ در اینجا منظور واحد منابع انسانی سازمان است.
[80] سرمایه (Capital)
[81] هزینه (Cost)
[82] فیلد (Field): حوزهی کاری
[83] بهره وری (Productivity)
[84] سیو (Save): ذخیره کردن
[85] لول (Level): سطح
[86] آی تی (IT: Information Technology): فناوری اطلاعات
[87] منتورشیپ (Mentorship): برای اطلاعات بیشتر قسمت 8 از فصل 1 از پادکست 10 صبح را بشنوید.
[88] ادوایزری برد (Advisory Board): هیئت مشاوره
[89] کوچ (Coach): برای اطلاعات بیشتر قسمت 8 از فصل 1 از پادکست 10 صبح را بشنوید.
[90] لیدر (Leader): رهبر
[91] بادی (Buddy): رفیق
[92] کانسالتنت (Consultant): مشاور
[93] مارکتینگ (Marketing): بازاریابی
[94] تحقیقات بازار (Marketing Research): در اینجا منظور تحقیق و پژوهش علمی بازار است.
[95] دیجیتال (Digital)
[96] اینکام (Income): درآمد، عایدی
[97] اسکرین شات (Screenshot): عکسی که از طریق رایانه یا موبایل از صفحه نمایش خود آن گرفته می شود.
[98] دایرکت (Direct): مستقیم؛ ویژگی در شبکه اجتماعی بخصوص در اینستاگرام که از ظریق آن کاربران می توانند به صورت مستقیم و خصوصی به یکدیگر پیام دهند.
[99] تلگرام (Telegram): یک نرمافزار و پیامرسانی فوری مبتنی بر تکنولوژی ابری، ویدئو، تلفن و سرویس صوتی
[100] پارامتر (Parameter): معیار و شاخص
[101] استودیو (Studio): اشاره به محل و اتاقی است که ضبط برنامهی پادکست در آن انجام می شود.
[102] کانکشن (Connection): ارتباط، اتصال
[103] ان دی ای (NDA: None Disclosure Agreement): قرارداد محرمانگی؛ توافقنامهی عدم افشا؛ توافقی است که بر اساس آن یک یا هر دو طرف موظف به حفظ اسرار می شوند. در این نوع قرارداد، ممکن است جریمهای برای زیر پا گذاشتن مفاد آن در نظر گرفته شود.
[104] پتنت (Patent): ثبت اختراع
[105] لجستیک (Logistics)
[106] ای کامرس (E-Commerce): تجارت الکترونیک
[107] دیتا (Data): دادهها
[108] سرویس (Service): خدمت
[109] توسعه کسب و کار (Business Development)
[110] امپثی (Empathy) همدلی
[111] سیمپثی (Sympathy) همدردی
[112] کامینیوکیشن (Communication): ارتباط
[113] پرزنت (Present): ارائه کردن، معرفی کردن
[114] آن تایم (On Time): بموقع و سر وقت
[115] نظر بازار (Nazarbazaar): نظر بازار استارتاپی بود که درحوزه تحقیقات بازار به صورت آنلاین فعالیت می کرد.
[116] کو ورکینگ اسپیس (CoWorking Space): فضای کار اشتراکی؛ فضای کاری که در آن افراد و کسب و کارهای مختلف می توانند از میز کاری، اینترنت، اتاق جلسات و … به صورت مشترک استفاده کنند.
[117] آی او تی (I.O.T.: Internet Of Things): اینترنت اشیا
[118] ام وی پی (MVP: Minimum Viable Product): کمینه محصول پذیرفتنی
[119] مارک زکربرگ (Mark Zuckerberg): بنیانگذار فیس بوک
[120] بیل گیتس (Bill Gates): بنیانگذار شرکت مایکروسافت
[121] سیلابس (Syllabus): سرفصل های آموزشی
[122] نت ورک (Network): شبکه (برای اطلاعات بیشتر قسمت 4 از فصل 1 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[123] شبکه اجتماعی (Social Media, Social Network)
[124] ری توییت (Retweet): ارسال مجدد پیام ارسال شده توسط یک کاربر دیگر در توییتر
[125] تیم کمپ (Teamcamp): نرم افزار مدیریت پروژه که به صورت آنلاین انجام می شود.
[126] اینستاگرام (Instagram): یک نرمافزار و شبکهی اجتماعی برای به اشتراک گذاری عکس و ویدئو
[127] سیلیکون ولی (Silicon Valley): منطقه ای در شمال کالیفرنیا که عمده استارتاپ ها و شرکت های فناوری آمریکایی در آن مستقر هستند.
[128] رقبا (Competitors)
[129] شارک تنک (Shark Tank): مخزن کوسه؛ یک مجموعه برنامه تلویزیونی آمریکایی است که در آن کارآفرینان ایده های تجاری خود را به هیئت سرمایه گذاران خطرپذیر به امید تأمین مالی سرمایه گذاری از آنها منتقل می کنند.
[130] درگونز دن (Dragons’ Den): لانه اژدها؛ یک مجموعه برنامه تلویزیونی کانادایی است که در آن کارآفرینان ایده های تجاری خود را به هیئت سرمایه گذاران خطرپذیر به امید تأمین مالی سرمایه گذاری از آنها منتقل می کنند.
[131] ریلیتی شو ( Reality Show): ژانری از برنامههای تلویزیونی است که موقعیتهای واقعی از زندگی افراد شرکتکننده را مستند میکند و افرادی که در این برنامه ها هستند بازیگر حرفهای نیستند.
[132] باکس (Box): جعبه
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد