متن پیادهسازی شده قسمت ۱۲ از فصل ۱ پادکست 10 صبح با عنوان: نَرم(تر) باش!
میثم: سلام امید!
امید: سلام میثم چطوری؟
م: قربونت زنده باشی. انگار نه انگار ما قبل از اینکه حالا بیاییم استودیو[1] یه اپیزود[2] دیگه ضبط کردیم!
ا: آره ما امروز 12 و 13 رو بر عکس ضبط کردیم چون مهمون داشتیم اول 13 رو ضبط کردیم الان 12 رو ضبط میکنیم و…
م: و خیلی خوشحالیم…!
ا: و آره. الان همچین موتورامون راه افتاده گرم میخواییم سریع بریم…
م: انگار نه انگار ساعت 7 شبه و بچهها رو نگه داشتیم…
ا: پنجشنبه است و…
م: شب جمعه و اینا…
ا: آره… به عارف بنده خدا هم ما امشب خیانت کردیم در حقش! بنده خدا…
م: نه دیگه همین جوریه دیگه وقتی که گفتن که نمیدونم استودیو پره و فلان و اینا دیگه…این اتفاقات میفته…
ا: راست میگی این دیگه مشکل ما نیست وگرنه ما میتونستیم زودتر بیاییم.
م: آره من یادت باشه من گفتم ساعت 6 و نیم صبح…
ا: آره اینو لطفاً با رئیستون پیگیری بکنید…
م: آره. آره. خب خیلی خوشحالم. آهان ما یه هفته نداشتیم برنامه علتشم این بود که روز یکشنبه که قرار بود منتشر بشه روز عاشورا بود تعطیل بود قبلشم برناممون جور نشد و ترجیح دادیم که کیفیت رو حفظ بکنیم الکی مثلاً ما خیلی برامون کیفیت مهمه!
ا: آره! و گفتیم که مخاطبینمون یعنی همین جوری مسیج[3] بزنن که آقا این هفته چی شد ما منتظریم…
م: من یه توییتی[4] کردم توی اکانت[5] توییتری[6] پادکست که چرا واقعاً هیچ کی ازمون نپرسید چرا خبری ازتون نیست! ولی خب واقعیتش این بود که ترجیح دادیم که یکم به تعویق بندازیم و یه هفته برنامه نداشته باشیم چاره ایم نداشتیم…
ا: آره من اتفاقاً به میثم گفتم محض تست اصلاً این کارو کنیم ببینیم اصلاً کسی میاد بگه آقا کو این هفته چی شد.
م: خیلی نتیجهاش امیدوار کننده بود! خب بریم بریم. امروز راجع به چی صحبت میکنیم امید؟
ا: خب ما منتورشیپ[7] رو که تموم کردیم راجع به مهارت نرم[8] میخواییم صحبت کنیم سافت اسکیل
م: سافت اسکیلز…
ا: مهارتهای نرم و قسمت بعدی راجع به…
م: سبک زندگی[9]…
ا: سلامت و سبک زندگی و روحیه و محیط کار و اینها.
م: ولی این تذکر رو بدیم که ما خیلی بازیم نسبت به پیشنهادها اگر که فکر میکنید موضوعی هست که در راستای فرهنگ کاری و سبک زندگی استارتاپی باقی مونده بهمون بگین. یه برنامه میدیم راجع بهش…
ا: آره ببین ما الان فصلمون الان این 12همه 13همم که الان یه ساعت پیش ضبط کردیم یه 14هم جمع بندی و بازخوردهای شما دوستان…
م: آره!
ا: و این داستاناس. اگه موضوعی جا مونده به نظرتون که جذابه براتون و میگنجه توی این…
م: در این چارچوبه…
ا: آره در این چارچوب میگنجه بگید ما…
م: راجع بهش صحبت کنیم. بسیار خب.
ا: خب میثم مهارت نرم یعنی چی؟
م: مهارت نرم من فکر میکنم که حتی اگه گوگلم بکنیم این جوابو میده مهارت نرم اغلبش شاید برگرده به اینکه مهارتهایی که تو در ارتباط با… ارتباط برقرار کردن با بقیه نیاز داری که داشته باشی ولی شاید اگر که یه تعریفه یکم غیر رسمیتر و به قول معروف سر انگشتیتر بخواییم بگیم مهارتهای غیر فنیای که تو احتیاج داری برای توسعهی کار و منظورم از مهارت غیر فنی منظورم مهارت غیر فنیه فنی نیست مثلاً من مهارت بازاریابی[10] فروش[11] این تیپ چیزا رو هم در راستای مهارتهای فنی[12] میگیرم بله…
ا: منظور آره کد زدن نیست خلاصه…
م: آره فقط کد زدن نیست مهارتهای توسعهی کسب و کاریات[13] هست مهارتهای توسعهی محصولیات[14] هست اون دانش فنیای که داری در همهی راستا اون چیزی که میری راجع بهش کتاب میخونی اینا…
ا: آره یه چیزی اینجا نوشتی خیلی به نظرم خوب مفهومو میرسونه اونم اینکه از جنس مهارتن تا دانش…
م: تا دانش آره الزاماً با کتاب خوندن و مقاله خوندن و اینا بدست نمیاد…
ا: آره و من فکر میکنم ما وارد مثالها و در واقع جنبههای مختلف مهارتهای نرم بشیم کاملاً گویا خواهد بود برای دوستان تا اینکه حالا من بخوام تعریف بکنم…
م: و فکر میکنم یه نکتهی دیگهای هم که هست اینه که اثرشون رو افزایش کارایی اثر نامحسوس و مهمیه. یعنی…
ا: اصلاً رو موفقیت یعنی…
م: رو موفقیت آره…
ا: تو بتونی مثلاً چه میدونم مذاکره…
م: مهارت مذاکره نداشه باشی…
ا: آره مذاکره مدیریت بحران و اینا چیزایین که نه تنها رو کاراییه خودت یا اصلاً ممکنه استارتاپتو این رو به اون رو بکنه…
م: همین طوره
ا: که از شکست نجاتت بده.
م: همین طوره همین طوره.
ا: خب ما یه در واقع لیست بلند بالایی از…
م: چند تاس؟ ۱، ۲، ۳، ۴، ۵، ۶، ۷، ۸، ۹،…
ا: 20-30 تاس…
م: 10، 11، 12، 13، 14، 15…30 تاس
ا: یه 30 تا من چون این بیماری رو دارم (!) که همه چیز باید رُند باشه 27 تا بود به زور کردمش…
م: تابلو بود!
ا: 30 تا که رُند باشه و ما انقدری که وقت داریم اینا رو مرور میکنیم و راجع به بعضیاشون…
{۴:۵۶}
م: محدود به اینا نیست…
ا: صحبت میکنیم. آره هیچ ترتیبیم ندارن…
م: ترتیبیم نداره…
ا: نه رندمه من انگلیسی نوشته بودم میثم فارسیش رو اینجا آورده در نتیجه اصلاً واقعاً خیلی رندم شده.
م: آره!
ا: خب؟
م: من بگم؟
ا: آره تو شروع کن.
م: من فکر میکنم که خب آدمهای استارتاپی معمولاً یک محصول یا یک سرویسی[15] رو میان دولوپ[16] میکنن توسعه میدن و بعد باید اینو بفروشن.
ا: بله!
م: مهارت فروش رو من الزاماً خیلی مهارت نرم نمیدونم لااقل بخشیش قابل یادگیریه و از جنس دانشه. ولی بخشی دیگش وقتی که مثلاً راجع به یه چیزایی مثل مذاکره میشه وارد مهارت نرم میشه اینکه تو باید این شَّم رو داشته باشی که احساس طرف مقابلت رو بتونی تشخیص بدی بر اون مبنا پیشنهادت رو عوض بکنی یعنی مهارت مذاکره به نظر من یکی از اولین مهارتهای نرم و شاید یکی از مهمترین مهارتهای نرمیه که هر آدمی باید داشته باشه.
ا: من میخوام یه خورده محض تحرک به چالش بکشمش!
م: خیلی وقته ما همدیگرو به چالش نکشیدیم! چه خوب!
ا: خب همین قدر که تو میگی فروش واقعاً سافت اسکیل نیست و قاعدتاً هم نیست خب فروشم بالاخره تو باید یه شَّمی داشته باشی که اون مشتریای که میخوای بهش بفروشی الان تو مغزش چیه چه جوری متقاعدش کنی چه جوری راضیش کنی فلان بالاخره تو دسته بندی فروشه مذاکرم بالاخره یه علمیه کلی کتاب روشه کلی مقاله روشه کلی کلاس روشه بالاخره اینم یه دانشی روش داره دیگه.
م: قطعاً همین طوره ولی به هر حال به عنوان آدمی که خیلی درگیر مذاکره ام…
ا: بله!
م: فکر میکنم که نه مذاکره واقعاً جنبهی مهارتش خیلی پر رنگ تره. بذار فروش و مذا…فروش رو من بگم تعریفم از فروش چیه. تعریف من از فروش اینه که تو مثلاً محصولی داری تکلیف اینکه با چه پلنی[17] اگر که مشتریت خریداری بکنه چه قیمتی داره چه فیچرهایی[18] رو بخواد چه قیمتی داره تا چه سطحی میتونی تخفیف بدی و اینا مشخصه. این چیزیه که قابل یادگیریه. ولی یه وقتی پیش میاد که نه از فروش گذشته یا اینکه میخوای بیای قراردادی ببندی اینم از جنس فروشه البته ولی نه الزاماً فروش اون اتفاقی که افتاده میخوای قرارداد همکاری ببندی سرمایهای[19] جذب بکنی میدونی این…
ا: میخوای یه خورده کلیتر ببینیمش…
م: آره!
ا: یعنی تو از جنس تعامله از جنس تاثیر گذاریه، متقاعد کردنه، که حالا مذاکره شاید ابزارشه… درسته میتونیم اینطوری بگیم؟
م: آره مذاکره ابزارشه!
ا: ولی اتفاقی الان تو این لیستی که ما داریم بغل مذاکره یعنی…ستون بغلیش…
م: تاثیر بر دیگران…
ا: تاثیر بر دیگران متقاعد سازی الهام بخشیه یعنی حالا اینفلوئنس[20]، اینسپایر[21] کردن، کانوینس[22] کردن انگلیسیش میشه…
م: آره!
ا: این بسیار چیزِ مهمیه چون شما با سرمایهگذار[23] کار دارین با نمیدونم منتورتون[24] کار دارین با انواع مشتریها[25] کار دارین با شرکای تجاری[26] کار دارین یه عالمه آدم باید…مثلاً میخواین برین با مشتریای بالقوه تون مصاحبه کنین نظرشونو بپرسین همه رو باید بتونین در واقع متقاعد کنین تاثیر بذارین بعداً میخوایین تیم داشته باشین باید بتونین الهام بخش باشین به اینا انگیزه و انرژی بدین…
م: آره میدونی امید ببین ما همیشه راجع به مثلاً موضوعی مثل موضوع مذاکره برد-برد صحبت میکنیم، وین-وین[27]. ولی وقتی که پای عمل میاد تعیین اینکه اون محدودهی برد برد برای دو طرف چه چیه این خیلی درسته یه دانش آکادمیک[28] داره…
ا: بله!
م: ولی خیلی وابستس به مهارت در درجهی اول تو باید بدونی که اصطلاحاً بهش میگن بتنا، بتنای طرف مقابلت چیه گزینهی بعدی بهترین گزینه ی…
ا: بعدیش…
م: بعدیای که طرف مقابلت داره چیه. ببین اینو از قبل میتونی بدست بیاری این هیچ علمی راجع بهش وجود نداره و بعد اینکه تو بخوای بیای توی این محدودهی برد برد برد رو به قول معروف بیشتر به طرف خودت بکشونی دقیقاً همین احتیاج داره به اینکه الهام…خوب صحبت بکنی…
ا: تازه یه چیزیم داره… در تایید حرفت تو وسط مذاکره یهو طرف یه آفری[29] میده یه پیشنهادی میده کلاً اون برنامهی تو رو بهم میریزه…
م: عوض میشه…
ا: اون وسط تو باید بتونی خیلی سریع بر اساس کل در واقع مهارتها و تجربهها و همه چیت جمع بزنی باهم یه کاری بکنی درسته؟
م: همین طوره.
ا: من فکر کنم مذاکره خیلی شبیه رهبریه راجع به رهبریم کلی دانش و کتاب و همه چیه ولی تو همهی اینارم بخونی لزوماً رهبر خوبی نیست.
م: آره تئوریهاش[30] رو ممکنه بدونی…
ا: تئوریاشو ممکنه…
م: ببین الان توی مذاکره مثلاً میگن که آقا کلاً مثلاً 10 تا تکنیک[31] وجود داره که شما میتونین طرف مقابلو متقاعد بکنید ولو اینکه خب خیلی وین وین هم نباشه. حالا دونستن این تکنیکا خیلی خوبه ولی اینکه علیه کسی استفاده بکنی و این حرفا یه موضوعه ولی ممکنه علیهات استفاده بکنن اینکه تو بتونی تشخیص بدی که این اتفاق افتاده و الان داره این بلا سرت میاد دقیقاً دونستنش یه چیزه ولی اینکه الان طرف مذاکره کنندت داره خیلی ملو نرم مثلاً داره گود کاپ بد کاپ[32] برا تو اجرا میکنه یا نه مثلاً از تکنیکای دیگه داره استفاده میکنه این وسط بتونی تشخیص بدی بتونی رکب بزنی فن بزنی مثل کشتی گیرا روش دقیقاً همینه دونستن تئوریه خیلی خوبه…
ا: پس…
م: عمل کردنش یه چیزه دیگست.
ا: یه خورده هم پس دوباره این پایینم آی.کیو[33]، ای.کیو[34] داریم پس یه خورده به این داستانها هم قاعدتاً برمیگرده…
م: اثر داره بله…کاملاً!
ا: تو میتونی…هم هوش ذهنیت هم هوش احساسیت اونقدری باشه که بتونی در واقع دست طرفو بخونی درسته؟
{۱۰:۰۰}
م: همین طوره. و فکر میکنم که همهی اینا شاید پیش نیازشون این باشه که تو مهارت نرم کامیونیکیشن[35] داشته باشی…
ا: ارتباطات…
م: ارتباطات داشته باشی بدونی بتونی که چه شکلی ارتباطات خوب موثر و سازندهای با بقیه برقرار بکنی و این الزاماً به این معنی نیست که به همه همیشه لبخند بزنی. شاید احتیاج داشته باشی که یه جایی اخم بکنی یا بد و بی راه بگی…
ا: یه وقتا خیلی جدی…بله!
م: یه جایی در حالی که امیدوارم عصبانی نباشی صدات بره بالا به هر حال اینم جز مهارتهای ارتباطاتیه دیگه.
ا: خب…
م: راجع به رهبریه بیشتر نمیخواییم صحبت کنیم؟
ا: چرا ما از مذاکره شروع کردیم یا همه چیو در قالب مذاکره گفتیم داستان مذاکره رو برای خودش در واقع یک موضوعه. و میگم خیلی جاها این در واقع مهارتهایی که داریم میگیم خیلی جاها به کارتون میاد فقط راجع به نمیدونم مذاکره و قرارداد و غیره نیست شما توی ارتباطات با همه ارتباط دارین دیگه یه بند با تیم خودتون با شریکتون با مشتریتون با هزار نفر شما کار دارین و این یک مهارت بسیار مهمه که به کار تیمیتون کمک میکنه و کار تیمی خودش در واقع خیلی مهم هست توی مهارتها. و یه در واقع ما کولبوریشن[36] هم داریم یه جور همکاریه واقعاً بیشتر تا لزوماً تیم ورک یه چند نفر بتونن باهم یه کاری رو به ثمر برسونن که ای کاش سینا اینجا بود برای اینکه اتفاقاً روی تیم کمپ یه ما صحبتی که باهاشون کردیم دقیقاً به این تقریباً رسیدیم که کامیونیکیشن رو البته اونا کامیونیکیشن رو به کلبوریشن تبدیل…
م: یه توضیح بدم. سینا یزدانیان مهمونی بود که ما قبل از این…
ا: آهان است میگی سوتی دادیم…
م: صحبت باهاشو ضبط کردیم ولی بعد از این اپیزود پخش میشه آره ولی اونا کارشون کلبوریشنه واقعاً.
ا: آره. به هر حال همهی اینهایی که الان حداقل گفتیم اکثرشون در ارتباط با دیگرانه یعنی کار تیمی رهبری مذاکره اینا همش اینترپرسونال[37] میگن اگه اشتباه نکنم یعنی بین دو تا آدم…
م: بین آدم هاست…
ا: آره بین آدمیه. که خیلی مهمه و هوش هیجانی هم همین طور به همون برمیگرده. من شخصاً به نظرم آی.کیو یا هوش ذهنی هم بسیار…
م: واقعاً؟
ا: مهمه و کمک میکنه. بالاخره تو باید با هوشت خیلی چیزارو تشخیص میدی…
م: آخه آی.کیوئه…نمیدونم مثلاً شاید اون موضوع ای.کیوئه جدیتر باشه یعنی مثلاً تو احتیاج داری وقتی که ببینی یه آدمی مثلاً الان خوب کار نمیکنه یکی از همکارات و بتونی این تشخیص رو بدی هم دردی باهاش بکنی شاید بیشتر به ای.کیوی تو برگرده.
ا: آره. حالا اتفاقاً…
م: تا بهای.کیوت…
ا: چقدر با مزه زیرشم…تو اینا رو فکر کنم یه سورتی[38] کردی؟!
م: نه باور کن اینا رو اینوری نوشتم. یعنی راست و چپ…
ا: تو زیر ای.کیو الان ما داریم…
م: اون سورسی[39] که تو عوضش و احتمالاً برداشتی و دیدی به ترتیب اهمیت داده بوده…
ا: من آخه از خیلی سورسای مختلف همین جوری و از ذهنی نوشتم در نتیجه اون هم رندم بوده ولی به هر حال…
م: آره جالبه ولی نه ارتباطش آره خیلی نزدیک بود کارمون راحت شد.
ا: در واقع توی ارتباط با دیگران در واقع همدردیای که ما یه سیمپاتی[40] داریم یه امپاتی[41] داریم
م: فرقش در چیه؟
ا: ببین سیمپاتی فقط همدردیه مثلاً بگی آخی آخی مثلاً…
م: ناراحتم…
ا: ناراحتم فلان آخی مثلاً اینطوری شدی عیب نداره فلان. امپاتی بیشتر اینه که تو خودت رو بتونی واقعاً بذاری جای طرف که من اگر اشتباه نکنم تو بحث کاستومر جرنی[42] و یو.ایکس[43] و تجربهی مشتری و این داستانها راجع به امپاتی صحبت میکنن که تو باید بتونی خودتو بذاری جای مشتریت اون مسیر رو اون چی ترجمه کردن کاستمر جرنی رو…سفر مشتری؟
م: سفر مشتری.
ا: یه همچین چیزی. بذاری واقعاً درک کنی خودتو بذاری توی در واقع کفشای مشتری اون بیشتر امپاتیه و اینی که تو بتونی گوش کردنه انقدر مهمه فکر میکنم خصوصاً برای ما ایرانیا…
م: آره خیلی مهارت نداریم توش…
ا: بتونی واقعاً بشینی و گوش بدی و درک کنی طرف رو خب وقتی شما یه مشتریای داری میخوای باهاش مصاحبه کنی ازش بازخورد بگیری و غیره خیلی مهمه بتونی گوش بدی قشنگ درکش کنی این امپاتیه رو باهاش ایجاد بکنی اون موقعس که تو دقیقاً میتونی بر اساس اون بری تازه تجربه مشتریت رو توی محصولت تداعی کنی.
م: یه تجربهای من بگم راجع به این. خب همیشه این گفته میشه که آره ما خیلی وقتا وقتی که داریم گوش میدیم دنبال جواب دادن هستیمو اینا خب منم این ویژگیو داشتم. زمانی که من یه 13-14 ماهی مدیر امور مشتریان[44] هولدینگ[45] فناپ[46] بودم. و معمولاً بدترین کیسا به هر حال طرفم میومد یعنی کیسایی که به شرکتای زیر مجموعه کارشون به جایی نرسیده بود شکایت میاوردن به شرکت مادر یا در بدترین حالت مثلاً به بانک شکایت میکرد و بانک میومد ارجاع میداد به اینها مثلاً ایمیل میزد مدیرعامل[47] بانک مدیرعامل بانک خیلی جدی مثلاً یه پاراف میزد و مثلاً کلاً تمام سلسله مراتبا بریده میشد مستقیم میومد سمت مدیر امور مشتریان.
ا: به به!
م: آره. از یه جایی به بعد من فهمیدم که واقعاً توجیه کردنِ اتفاقی که افتاده خیلی کار خوبی نیست و شاید آدمه اون آدمی که خیلی شاکیه ممکنه پولی از دست داده باشه ممکنه که سرویسی که قرار بوده بهش برسه…
{۱۵:۰۶}
ا: خیلی کار سختیه…
م: آره اگرهم مطلوبش نبوده فقط دوست داره یه نفر بهش گوش بده…
ا: آره آره…راست میگی!
م: بگه که آره اینجوریه و یه نفر بهش بگه که آره ما خیلی ناراحتیم که این اتفاق افتاده ولو اینکه مثلاً انتظارم نداره تو چوب دستت بگیری شرکت زیرمجموعه رو بزنی مام این کارو نمیکردیم دیگه فوقش تذکر میدادیم.
ا: من کجا بود اصلاً یه مقالهای یا یه چیزی الان یه پارتی[48] یه چیزی راجع به این دقیقاً خونده بودم که همین تقسیم بندی میکرد آدمایی که زنگ میزنن و شاکین میگفت بعضیاشون همین فقط طرف دوست داره فقط شکایتشو یا حرفشو بگه بره مثلاً بعضیا زنگ میزنن میخوان تو جبران کنی یه چیزی بخوان ولی اینی که میگی اصلاً آره یه چیزی هست که خیلی مهمه چه جالب که گفتیش.
م: حتی مثلاً ممکنه تو بگی که آره بررسی میکنم ولی خب همین شنیدنه براش کفایت میکنه و میره.
ا: ما میگم مثلاً تو حتی تو یه استارتاپ[49] تو منتورت میاد واقعاً باید بتونی وایسی و گوش بدی بهش و تو کمتر از اون قطعاً حرف بزنی و یا مثلاً توی مشاوره به نظر من برای یه مشاور این خیلی چیز مهمیه یعنی کسی مثلاً به من بگه 5 تا مهارت نرم تو مشاوره چیه به نظرم واقعاً حالا بهش اکتیو لیسنینگ[50] میگن تو این انگلیسی واقعاً که بتونی درست بشنوی…
م: شنیدنه…
ا: من خیلی مشاورا رو…
م: آهان یه چیزی من اینو اشتباه ترجمه کردم گوش کردن باید اینو ترجمه میکردم شنیدن.
ا: آهان. آره!
م: گوش کردنه ممکنه همون جور گذری باشه!
ا: آره اکتیو لیسنینگ دقیقاً اینه که آره گذری نباشه و گوش بدی و درک کنی و مشکلی که خیلی جاها من میبینم با منتورا و مشاورا اینه که قبل از اینکه درست گوش بدن و بفهمن مشکل و مسئله چیه شروع میکنن حرف زدن حرف زدن و اصلاً مهلت نمیدن به طرف که بتونه از مشکل و مسئلش صحبت کنه. یه چند تا…
م: راجع به کار تیمی[51] صحبت کردیم یا نه؟
ا: نه کار تیمی و رهبری[52] رو یه خورده میتوینم صحبت کنیم.
م: صحبت کنیم خیلی خوبه. رهبری کار همس یا فقط کار رهبر تیمه؟
ا: این داستانش فکر کنم مثل چیزه مثل کارآفرینـه[53]! بالاخره ملت رهبر به دنیا میاد یا اکتسابیه؟
م: والا با توجه به اینکه یکی از ویژگیهای کارآفرینان موفق اینه که قدرت رهبریه خوبی دارن و من و تو هر دو الان به این نتیجه رسیدیم که احتمالاً بیشتر موضوع ژنیه تا اکتسابی احتمالاً شاید…
ا: آره
م: ژن[54] تاثیر گذاشته باشه روش.
ا: ما البته میخواستیم ارجاع بدیم به اون قسمت ولی اگر از من بپرسی من به نظرم خیلی ژنیه واقعاً تو یه آدمهایی تو میبینی این قدرتو دارن و حالا اصلاً فارغ از اینکه ژنی هست یا نیست اصلاً شما تو دور و برتون که نگاه کنین قشنگ مشخصه براتون یه آدمایی پیروان یا فالوور[55] هستن و یه آدمایی اون جنس رهبرن…
م: شاید یاد گرفتن حالا همهی اون بحثا رو داریم میکنیم ولی خب فکر میکنم سوال مهمتر اینه که نقش همه است یا نقش یه سری آدمه فقط؟
ا: بالاخره ببین وقتی ما میگیم رهبر یه آدمیه که بالاخره ملت پشت سرش یه جور…
م: دارن میرن
ا: میرن و به خط میشن خب. حالا تو ممکنه یه رهبر در حد هولدینگ داری یکی در حد شرکت زیرمجموعه داری فلان داری یعنی ممکنه لولهای[56] مختلف داشته باشی یا تو تیمای مختلف هر کدوم یه سرپرستی داره اون سرپرسته تیم رو رهبری میکنه. یعنی ممکنه یک جور به نظرم شاید سلسله مراتبی داشته باشه این رهبری.
م: من همین الان یه موضوعی رو بگم. اول اینکه رهبر بدون فالوئر معنی نمیده!
ا: بله.
م: و یه سری آدم باید باشن که رهبریِ تو رو بپذیرن.
ا: بله.
م: یه موقعی من یه مقالهای یه یادداشتی نوشتم توی وبلاگم[57] به اسم ولایت پذیری سازمانی آدمهایی باشن که حالا با نمیشه گفت تعریف مذهبیش بیشتر با تعریف سیاسیای که الان ما داریم ولایت تو رو بپذیرن یعنی به هر حال تا یه جایی آنچه که تو گفتی رو بپذیرن بی چون و چرا شاید انجام بدن. یه ویدیویی هست توی تد[58] که من اینو بارها و بارها و بارها دیدم و توصیه میکنم مخاطبین وب[59]…
ا: پادکست…
م: پادکست… آره… این رو بشنون این ویدیورو توی کانال[60] تلگراممون[61] هم میذاریم ویدیوی[62] خیلی کوتاهیه. 3 دقیقس. عبارت هاو تو استارت ا موومنت[63] رو سرچ[64] بکنن. بزرگواری که اونجا هست که الان اسمشون دقیق خاطرم نمیاد خیلی جالب میگه که تا وقتی که یک نفر به تنهایی داره رهبری میکنه از بیرون شبیه یک دیوانه به نظر میاد اولین نفری که بهش میپیونده این آدم رو تبدیل به رهبر میکنه و دومین نفری که میپیونده باعث میشه که توجهها جمع بشه و این پیداست یه خبریه که دو تا آدم افتادن دنبال یه آدم دیگهای دارن میرن و این دقیقاً همون توانایی همراه کردن بقیه تاثیر به دیگران متقاعدسازی الهام بخشی بهشون اینکه یک چشم انداز خیلی بزرگی بخوای بهشون نشون بدی بگی که ما میتونیم به این چشم انداز برسیم اینه که اون رهبر رو رهبر میکنه نه شاید مثلاً فیگور[65] رهبر گرفتن.
{۲۰:۰۷}
ا: حالا راجع به این صحبت…
م: ببخشید تا یادم نرفته ممکنه که رهبر حتی در راس سازمانم نباشه.
ا: قطعاً اینطوریه. راجع به رهبر صحبت کردیم یه سوالی برای خیلیا خیلی وقتا پیش میاد که فرق رهبر و مدیر چیه و آیا یک نفرن یا نه.
م: تو مهندس صنایعی! ای امید جان.
ا: اختیار دارین شما ام.بی.ای[66] خوندین! ببین من چیزی که تو ذهنم جا افتاده واقعاً که حالا خیلی شخصیه این داستان. من رهبر رو آدمی میبینم که اون جلو میره راه پیدا میکنه سرک میکشه و آدما دنبالش میرن. مدیر رو اون آدمی میبینم که اون ته وایستاده مطمئن بشه دیگه کسی جا نمونه اون باتم لاین[67] شرکت رو داره خب. درسته که رهبر هی برمیگرده پشت سرشو نگاه میکنه حواسش به همه هست اما مدیره اون کسیه که آقا همه رو جمع میکنه به اون مسیری که داره رهبر میبره برن شاید یه خورده به اصطلاح با گله و اینا بخواییم صحبت کنیم…
م: یه قومین که هواپیماشون…بذار یکم مودبانهتر! سقوط کرده. میخوان از یک موقیعتی مثل لاست[68] از یه جایی برن یه جای دیگه! یه جوری به قول معروف به یه عبارت دیگه من صحبتتو بگم دقیقاً فکر میکنم همون مفهوم صحبت توئه. رهبر آدمیه که میگه که ما باید الان از این قله بریم اون قله و مدیر کسیه که چگونگی این کار رو انجام میده میگه باید اینجا پلو بزنین…
ا: منابعشو…
م: منابعشو تامین بکنین تو این کارو بکن تو این کارو بکن نقششون متفاوته و اگر که…من فکر میکنم به همین علته که شاید مدیریت[69] با وجود اینکه مدیریتم جنبههای جدی از هنر رو داره و جنبههای جدی از مهارت نرم رو داره ولی مدیریت بیشتر قابلیت یاد گرفتن داره.
ا: آره و فنیتره و رهبری به شدت مهارت نرمه.
م: مهارت نرم طوره. آره دقیقاً همینه. خب چه خوب.
ا: خب دیگه چی داریم؟
م: یه چیز خیلی مهمه دیگه که اینجا نوشتیم و به نظرم واقعاً باید روش صحبت بکنیم اصلاً وارد فاز مدیریت شدیم دیگه. موضوع مدیریت زمانه. مدیریت زمان هم به نظرم مهارت…هم مهارت نرمه هم یه شاید خیلیم سافت اسکیل نباشه به خاطر اینکه تو یک مجموعهای ابزار داری که بر اون مبنا میتونی مدیریت زمان انجام بدی حالا با این حساب مهارت نرم هست یا نه؟
ا: ببین…به نظرم ابزاره کمکت میکنه ولی هرجا تو نگاه کنی مدیریت زمان[70] رو یه چیزیه که بالاخره به عنوان مهارت روش حساب میکنن اینکه تو بتونی حجم زیادی کار رو در واقع توی یک زمانی مدیریت کنی و انجام بدی و هر آدمی به نظرم شاید این روش خاص خودشو داره برای مدیریت زمانش.
م: و…شاید به همین علته که آدما کارشون رو خیلی دیر انجام میدن از تولها[71] و ابزارها استفاده نمیکنن یا نه…
ا: نه شایدم بکنن خیلیا هستن که همین ابزاری که همه استفاده میکنن رو… تقویم داره ریمایندر[72] داره فلان داره اینا.
م: تو از اون روش 6 نقطهی تجمع استفاده میکنی.
ا: 6 نقطهی تجمع؟
م: نشنیده بودی تا حالا؟
ا: نه.
م: عبارت انگلیسیشو تکنیکیاش رو یادم نمیاد ولی میگه که تو به طور کلی 6 نقطهی تجمع کار بیشتر نباید داشته باشی مثلاً اگر که مقالات نخونده داری این باید یه جا باشه اگه مثلاً نخوندنیات یه جا باشه کارهایی که باید انجام بدی رو باید یه جا بنویسی.
ا: ببین من تو روی…آخه میگم برای همین میگم خیلی شخصیه من تو این همه سالی که بالاخره کار کردم اینا یه به چیزایی رسیدم خب، که کارمو راه میندازه برا من سریع تره خب…
م: آره.
ا: مثال یکی کاری که خیلی عجیبه به نظر خودم که من میکنم تازگیا اینه که من خیلی راحتم یعنی راحت ترم که توی… نوتس[73] آیفونم[74] رو باز میکنم و یه دونه نت به نام مثلاً اسکجول[75] دارم خب. خیلی ساده مینویسم آقا مثلاً یکشنبه 9 تا 12 اینجام فلان اینجام اینجام خیلی برا من سریعتر و راحتتره قشنگ با یک نگاه کوچیک خیلی راحت میبینم…
م: تا اینکه مثلاً توی گوگل کلندرت[76] سرچ بکنی…
ا: آره گوگل کلندرا یه خورده باید هی بری تو کلندر اضافه کنی فلان کنی تاریخ بزنی اینا این تو من تقریباً هفتهی آیندمو این تو میزنم. یه خورده پیچیده بشه سریع میرم سراغ کلندرا یا یه چیزایی که خیلی بلند مدت تره. ولی یه وقتا چون منم خیلی تقریباً مثلاً از هفتهی قبل به هفتهی بعد برنامم عوض میشه این کار برای من خیلی سریع جواب میده ولی در واقع توصیهاش نمیکنم به کسی.
م: یه ایرادی که داره…داره برای تو کار میکنهها. اینه که بعداً اگر که بخوای رکوردی[77] ازش بگیری خیلی کار سختیه.
ا: بله…کاملاً. باگشه بهش فکر کردم.
م: و یه توصیهای که من میکنم اینه که و این کارو من میکنم یه قبلا یه مجموعه توییتی هم راجع بهش کردم. اینه که کارای روزانه رو خوبه که آدم در پایان روز بنویسه که چیکار کرده. این…
ا: من تنبلم…
م: بسیار خیلی کار سختیه. فوقش یه وویس[78] ضبط کن.
ا: آره. من کلاً هیچ وقت خاطره ننوشتم هیچ وقت نمیدونم خیلی…شخصیه من حتی تو دو لیستم[79] هم توی نوتسه…البته من یه اپی[80] پیدا کردم که خیلی ازش راضیم برای تو دو لیستو بیشتر ریمایند[81] کردنه خیلی فلکسیبلـه[82] ولی خب میگم تو ممکنه مثلاً اِورنوت[83] استفاده داری میکنی فکر میکنم.
{۲۵:۰۲}
م: من نه من از یه اپلیکیشنی استفاده میکنم و از یه سرویس به اسم دیو تودی[84] 3 دلارم خریدمش و به حضور شما عرض کنم که اورنوت کاربردهای دیگهای داره برام.
ا: مال من اینی که گفتم اسمش آلارمده[85] و یه خوبیای که داره اینه که قشنگ میتونی برای هر روز و اینا بزنی یه سریم میتونی تاریخ نزنی خب یعنی تهش تو یه لیستی داری…
م: فلوتینگ تسکه[86]!
ا: آفرین!
م: شناور میتونی بذاری!
ا: آره من یه کارایی که باید بکنم مثه الان باید آزمایش خون بدم که فکر میکنم توی اپیسود بعدی میشنوین این داستانش رو! نوشتم که آقا حواسم باشه به موقع برم…
م: هر کسی باید روش خاص خودشو پیدا بکنه…
ا: آره میخوام بگم…
م: یه سری آدما از تو دو لیست استفاده میکنن…
ا: خیلی شخصیه!
م: ابزار مهم نیست خیلی به نظرم.
ا: یا مثلاً توی ایمیل خیلیا مثلاً اتومات[87] میگن که اینا رو بیار ببر توی اون فولدر اینا رو فلگ[88] کن اینا رو رنگی کن من هیچ کدوم از این کارا رو نمیکنم. خب…
م: منم نمیکنم!
ا: ولی میتونه به خیلیا توی مدیریت هم زمان و کارشون…
م: کمک بکنه. خب الان که بحث مدیریت زمان شد یه مهارت نرم دیگهای که اینجا تو نوشته بودی و من باید…میخوام به چالش بکشم تورو مسئلهی مالتی تسکینگ[89] یا انجام چند کار به صورت هم زمانه. به نظر تو بودن این مهارت خوبه یا آدم بهتره این مهارتو نداشته باشه؟
ا: به نظر من بسیار مهمه چون تو یه موقعهایی واقعاً چارهای نداری غیر از اینکه بتونی چند تا کار رو باهم خصوصاً تو استارتاپ برای اینکه خیلی اینتنسـه[90]… میدونی…
م: پس از جنس اینه که توانایی انجام چند کار رو به صورت هم زمان رو داشته باشی.
ا: بله.
م: نه اینکه چند کارو به صورت هم زمان در یک بازهی زمانی انجام بدی.
ا: ببین اگه بتونی بکنی با دقت خوبی و با بهرهوری[91] و کیفیت خوبی خب خیلی جلویی یعنی تو داری به جای اینکه مثلاً روزی 10 ساعت کار کنی روزی 20 ساعت کار میکنی شاید خب. چرا دیگه تو دو تا کار… ببین من مثال برات بزنم من یه موقعهایی اونور که کار میکردم این داستان پیش میاد. روی یه دونه در واقع کنفرانس تلفنی[92] بودی تو یه جلسهای در واقع…
م: گفتی تو پادکست آره…
ا: آره بعد…
م: ایمیل میزدی…
ا: بعد باید ایمیلیتم داشتی میزدی دو نفرم داشتن باهات چت میکردن در حالی که خب تو میتونستی ایمیلو چتو بذاری کنار فقط تو اون جلسه باشی خیلی ریلکس[93] ولی مجبور…
م: حالت خاصیه…
ا: نه خب حالت خاصی که هر روز تکرار شه دیگه خاص نیست دیگه.
م: میدونی الان حالا ریسورسش[94] رو پیدا میکنم توی کانال و توی اکانت توییتر میذارم به صورت علمی ثابت شدست که مالتی تسکینگ، پرفرمنس[95] یا عملکردتو پایین میاره.
ا: آره اینو خیلیا میگن خب.
م: و بهتره که تو حالا متدهای[96] مختلفی وجود داره مثلاً میگن 55 دقیقه 10 دقیقه 25 دقیقه 7 دقیقه 25 دقیقه 5 دقیقه حالا یه همچین…حالا هر با هر مدلی که هست بهترین حالت اینه که تو وقتت رو بگذاری یک تسک[97] رو تموم بکنی یک بستهی تسک رو یک در واقع پکیج[98] رو تموم بکنی بری سراغ کار بعدی به خاطر اینکه مغز ما خیلی تواناییه سوییچ[99] کردن سریع بین دو تا تسک رو نداره جوری که تو بتونی تمرکزت رو…
ا: به نظرم…
م: در حد محدودی نگه داری.
ا: واقعاً آدم با آدم فرق میکنه دیگه تو مثلاً اینکه بتونی رانندگی کنی و با تلفنم حرف بزنی و…
م: خب رانندگیه فرق میکنه. رانندگی خیلی اتوماتیکه.
ا: شاید… قبول دارم.
م: تو الان وقتی که داری حالا مثلاً ماشینتو ات…ماشین تو اتوماتیکه[100] اتوماتیک نداره؟
ا: اتوماتیکه!
م: اوکی مثلاً با ماشین دندهای داری رانندگی میکنی آدم واقعاً دیگه خیلی بعد از اینکه مثلاً بعد 2-3 سال فکر نمیکنه که الان باید دنده معکوس بکشه دنده رو مثلاً بالا ببره.
ا: نمیدونم من خیلی وقتا بهم کمک…ببین یعنی موقعی که مثلاً فرض بکنا تو یهو یه اتفاقی میفته خب مثلاً 10 شبه سرورت[101] دان[102] شده صبحشم باید بری مثلاً به سرمایهگذارت[103] پرزنت[104] کنی اینطوری اینطوریم شده چارهای نداری که تو با یه دست اینو درست کنی با یه دست وسط اینکه داره یکی داری سرور رو پیگیری میکنی…
م: همین طوره.
ا: نمیگم هر روز همیشه ازش استفاده…نمیتونی اصلاً انقدر فشار مغزی بهت میاره که نمیتونی و تمرکزتو بهم میزنه. ولی این تواناییه رو باید داشته باشی موقعی که لازم باشه ازش استفاده کنی.
م: همین طوره. امید مثال رانندگی رو زدی حتی من به نظرم میاد خود فعالیت رانندگی به قول معروف به عنوان اپراتور یه رانندگیم اگر که مثلاً الان مثال تلفن صحبت کردنو گفتی هممون تجربه کردیم از نظر قانونیم ممنوعه خیلیامونم این کارو انجام نمیدیم ولی آدم مثلاً وقتی داره با موبایل صحبت میکنه توجهش به اطراف کم میشه و تو اون کیفیت رانندگیو نداری.
ا: میگم دیگه… دقیقاً همینو بهت گفتم گفتم به شرطی که بتونی با یه مینیمم دقت و کیفیتی انجام بدی خب. در واقع 80% شاید بگیم کارتو راه میندازه ولی خب…
م: ولی خب خداوکیلی بهتره تو رانندگی این کارو نکنیم.
ا: تو رانندگی 100%.
م: من تو رانندگی با موبایل صحبت نمیکنم ولی وویس تلگرامو خیلی گوش میدم و میفرستم. احتیاج به تمرکز کمتری داره.
ا: من همیشه هندزفری[105] میذارم ولی منم خیلی موافقش نیستم.
م: بسیار خب.
ا: خب راجع به…
م: تو مدیریتا بودیم…
ا: مدیریتا آره حرف زدیم یکی مدیریت بحرانه که به نظرم خیلی مهمه خصوصاً برای استارتاپا.
م: استارتاپا.
ا: خب چون این یه بند…
م: چون کلاً تو بحرانن دیگه!
ا: آره دیگه یه بند تو بحرانین. اینکه این بحران رو چه جوری مدیریت کنی که واقعاً سافت اسکیله یعنی بازم ممکنه راجع بهش کتابهایی باشه و یک راهنمایی و فلان و داستانا…
م: طرف دکترا داره مثلاً…
{۲۹:۵۹}
ا: خب ولی واقعاً ایناست که تو یه موقعی که به شدت تحت استرس و فشار و نمیدونم 10 نفر ازت شاکین و فلان و اینا بتونی که در واقع وایسی اعتماد به نفست نره از استرس[106] نمیری نمیدونم اینا رو بتونی اون داستان رو…
م: هم بتونی خودتو سر پا نگه داری هم بتونی بقیه رو متقاعد بکنی.
ا: آره واقعاً اینکه مثلاً من…
م: یا مهارت رهبریه متقاعد کردنه سیمپاتی و امپاتی و همهی چیزایی که تو گفتی هم…
ا: آره و سریع بتونین برگردی ما اینجا یه رزیلینس[107] فکر میکنم داشتیم توی مهارت ها…
م: صفحهی بعدیه…
ا: آره. دقیقاً همینو میگه میگه یه اتفاق بدی که میاد توی چیزی میری سریع بتونی خودتو جمع و جور کنی ریکاور[108] کنی برگردی به…مثل دیزستر ریکاوریـه[109] که بچههایی که تو آی.تیاند[110] خیلی باهاش آشنان. مثلاً آتیش سوزی میشه فلان میشه سرورت میترکه…
م: به سرعت باید بتونی برگردی.
ا: به سرعت باید بتونی در واقع برگردی و حالا اگر رهبر هم هستی یا مدیر هستی کمک کنی بقیه هم برگردن و نپاشن…
م: بعد گفتی در لحظه اولویتا رو تشخیص بدی بتونی…
ا: حل مسئله بکنی…
م: حل مسئله بکنی جرئت تصمیمگیری داشته باشی.
ا: تصمیمگیری سختی داری، سریع باشی اون موقع…
م: و به سرعت…
ا: و واقعاً مدیریت ریسک[111] بتونی بکنی اون تصمیمای تو هر کدوم ممکنه یه ریسکی داشته باشن.
م: و پذیرش تبعاتشم داشته باشی دیگه به هر حال.
ا: آره!
م: آدما خیلیا ممکنه که نپذیرن. حالا مدیریت بحران درسته من میپذیرم مدیریت بحران موضوع مهارت نرمه ولی خیلی قبول ندارم مدیریت پروژه[112] مهارت نرمه.
ا: راستش الانم که من داشتم بهش نگاه میکردم به نظر من هم…
م: هم شما به عنوان مهندس صنایع هم من به عنوان مهندس عمران انبوهی درس مدیریت پروژه پاس کردیم و میدونیم که مهارتی…
ا: ببین…بذار اینطوری پس بهت بگم من…
م: شاید خب نباشه.
ا: واقعاً منظورم مدیریت انجام کاره مدیریته… اینکه کاره اجرا شه خب. یکی از بزرگترین مشکلاتی که الان من تو ایران میبینم حالا استارتاپا رو بذارم کنار، تو بقیه دارم میبینم حتی شرکتای دانش بنیان شرکتای کوچیک بزرگ… مشکل اینه که آدما نمیتونن رو اجرا کنن سریع انجام بدن بره بحث اگزکیوشنـه[113]…
م: چرا مشکلشون چیه؟
ا: نمیفهمن خب یعنی تو کارو به طرف میدی بهشم توضیح میدی طرفم بلده اوکیم میده ددلاینش[114] هم میدونه وقت کافیم داره سر ددلاین میشه آقا چی شد نشد چرا نشد؟ نشد دیگه ببخشید مثلاً خب الان چی الان تا فردا انجامش میدی مثلاً اصلاً مشکلی بود گیری بود…هیچی من خیلی این صحنه رو متاسفانه دیدم که مثلاً یه مدیری مدیرعاملی چیزی داره از نیروش جلو من میپرسه نیرو همین جوابو میده و براش اوکیه خب آقا نشد دیگه اینا برا همینه که ددلاین خیلی مهم نیست خب.اینه که تو بتونی کارهاتو جوری مدیریت کنی یعنی یه خورده تلاقی با مدیریت زمان هم داره…
م: داره همین طوره
ا: جوری کاراتو بچینی و این کارا واقعاً اجرا بشن که تو بتونی اون کاره رو ببندی خب. مثلاً تو داری یه چیزی رو تو وبسایت[115] رو آپگرید[116] میکنی یو.آی[117] یو.ایکست رو داری عوض میکنی فلان میکنی اینا همه خب یه سری پروژه ان…
م: درسته
ا: همیشه هم که تو نمیری از علم مدیریت پروژه استفاده کنی. اصلاً خیلی از استارتاپا اصلاً علم مدیریت پروژه رو باهاش برخورد نکردن خب.
(موسیقی)
ا: ولی ناخودآگاه مجبورن این مینی پروژهها پروژههای کوچیکی که دارن رو انجام بدن به ثمر برسونن و جمعش کنن کاره رو.
م: شاید نوع نگاه به کار به عنوان یک کار پروژهای…
ا: آره شاید آره رویکرده…
م: رویکرده پروژه معیار باشه…
ا: ولی مهمتر از همه اینه که مثلاً من چند وقت پیش خودم درگیر یه استارتاپی بودم که یه محصولی فیزیکی داشتن که حالا به اینترنت وصل بود اینا…خیلیم جذاب بود و اینا خیلی عجله داشتن برن تو بازار و خیلیم تکلیف معلوم بود آقا الان مثلاً این چند تا کارو باید بکنین وبتون بیاد بالا بالاخره یه مثلاً یه دونه حداقل طرح گرافیکیای میخوایین که بتونین تو تلگرامتون بذارین فلان چه میدونم چنل تلگرام درست کنین 4 نفرو اد کنین خیلی کارای سادهای به نظر من بود من میتونستم اینو تو 2 ساعت انجام بدم اینا 3 روز طول میکشید و من نمیفهمیدم چرا این اتفاق افتاد…
م: امید یه قسمتی از این کار به نظرم واقعاً هنر و مهارت نرمه[118] تو میدونی وقتی که داریم راجع به مدیریت پروژه صحبت میکنیم راجع به مفهومی صحبت میکنیم به اسم دبلیو.بی.اس[119] ساختار شکست کار این میگه که کارها رو تا اون حدی بشکنید که برسه به یه سری ورک پکیج[120] یا تسک پکیج[121] بستهی کاریای که در طول…در کوتاه مدت بشه انجام…در یک زمان مشخص بشه انجامش داد این که تو این ورک پکیجه رو یا تسک پکیجو چقدر بزرگ و چقدر کوچیک بگیری بسیار روی عملکرد نهاییت تاثیر میذاره و این به نظرم وجه مهارت نرم داره.
ا: آره ببین مثلاً حتی بحثه…
م: تو یه روز اینو تموم میکنن…
ا: بحث پیش نیاز پس نیاز خب این تویی که علم مدیریت پروژه رو ندونی ولی اصطلاحاً اون کامن سنس[122] رو داشته باشی که واقعاً ترجمش درست پیدا نکردم تو فارسی که به شدت سافت اسکیل مهمیه اون بهت کمک میکنه با اینکه این علمو نداری بگی آقا خب آقا اوکی قاعدتاً من اگه کار گندهای دارم باید بشکونمش فازبندیش کنم خب این 6 تا کاره عه این قبل این نمیشه، خب مدیریت پروژه و خیلی از این مهارتها و علمها به نظرم آقا از یک منطق و کامن سنسی میاد. من خیلی خودم با یه چزی…
{۳۵:۲۰}
م: درسته…خرد جمعی…
ا: خرد جمعی آفرین. خیلی با این دستانا برخورد کردم که مثلاً یه چیزی رو خودم فکر کردم انجام دادم بعداً گفتم آقا برم بشینم مثه آدم بخونم علمشو ببینم میبینی خیلیش رو تو خودت فهمیدی قبلا به خاطر اینکه خب یه چیزه خیلی منطقی و در واقع ساختار یافته ایه.
م: و فکر میکنم خوندنه مدیریت پروژه یه کتاب سادهی مدیریت پروژه خیلی مفیده…
ا: آره خیلی دیدتو…آره!
م: مفهوم دلیوربلها[123] رو بدونن استارتاپا مفهوم دبلیو.بی.اس رو بدونن پیشنیاز، پسنیازو بدونن…
ا: فازبندی، منابع…
م: خیلیم لازم نیست مثلاً ببرنش توی ام.اس.پی[124] و نمیدونم پریماورا[125] و اینا…
ا: اصلاً!
م: ولی همین که بدونن تو ذهنشون بیاد مکتوب کرده باشن خوبه.
ا: به هر حال همین که ملت از تسکولو[126] و نمیدونم اینا هم استفاده…
م: تیمکمپ[127] و…
ا: تیم کمپ و اینا بالاخره دارن یه جوری یک پروژههایی رو هر چند کوچیک یا بزرگ با ابزارهای مختلف یه جوری دارن…
م: هندل[128] میکنن.
ا: هندل میکنن. خب…
م: بسیار عالی!
ا: ما در واقع شبکهسازی[129] رو که حسابی راجع بهش صحبت کردیم!
م: بله…اپیزوده…6ام شاید!
ا: جز در واقع مهارتهایی که به شدت برای استارتاپها لازمه…
م: به نظر من اگه که 4 تا ویژگیای که یک فاندر[130] استارتاپ باید داشته باشه.
ا: یکیش اینه!
م: یکیش شبکه سازیه واقعاً خیلی اهمیت داره.
ا: بحث خلاقیت[131] نوآوری هست فکر نمیکنم لزومی داشته باشه خیلی ما…
م: صحبت بکنیم بله!
ا: روش صحبت کنیم. یک هدف گراییه که خیلی ربط داشت به همین بحث قبلیمون راجع به مدیریت کارها و اینا که شما بتونی…
م: و مدیریت بحران حتی…
ا: آره در واقع گلاُرینتِد[132] یا ریزالتاُرینتد[133] باشی واقعاً بتونی یه هدفی بذاری و انجامش بدی و تمومش کنی و بذاریش کنار. خب. این خیلی مهمه چون باید کارا انجام شن و باید روجیه بگیری از تموم کردن کارت و اون رو در واقع از کلت بیرون بکنی…
م: و باعث بشه که مشکلات کار مخصوصاً برای استراتاپا مشکلات کار یه مقداری کمتر به چشم بیاد یعنی تو وقتی که میدونی که میخوای به اون قله برسی حالا اگر دو تا تیغم رفت تو پات احتمالاً تحملش میکنی دیگه تبدیل نمیشه برات به مسئلهی اصلی.
ا: میدونی مثلاً قلهه رو ببینی بدونی آقا دارم میرم وضعم چطوره و ما راجع به ساعت کاری توی قسمت بعد صحبت میکنیم این به اونجا خیلی ربط داره که تو وقتی ساعت کاری مشخص نداری و فلان و اینا باید بتونی یه اهدافی برای خودت بذاری و در واقع اگه ریزالتاُرینتد باشی مهم نیست چقدر تو زمان صرف کردی مهم اینه که این کارها رو سر موقعش تموم بکنی.
م: و البته خب مهمه که تو این ریزالت[134] یا به هر حال هدفی که اون نتیجهای که تعریف کردی چه جوری باشه چقدر…میگن چی میگن کشش خلاق باید داشته باشه یعنی نه خیلی به سهول…
ا: آره استرچ[135] بکنه…
م: آره خیلی به سهولت قابل دسترسی باشه و نه اصلاً قابل دسترسی نباشه. احتیاج داشته باشه به اینکه تلاش بکنی و بعدم حالا اون ویژگیهایی که میگن برای هدف میگن اسمارت[136] باید باشه. که…
ا: اسپسفیک[137]، مژربل[138]…یعنی مشخص باشه قابل اندازه گیری باشه تایمد[139] یعنی زمان داشته باشه A و R شو یادم نیست.
م: آره. اتینبل[140] باشه. قابل دسترسی باشه
ا: آرش ریزالت نبود؟ یادم نیست شاید…
م: نمیدونم…آره به هر حال خیلی معروفه گوگل[141] بشه…
ا: آره گوگلش کنین اسمارتو چیز جالبیه. خیلی جاها فکر کنم…
م: بسیار عالی.
ا: دیگه عرضم به حضور شما که بحث در واقع استقامتو گفتیم؟
م: استقامتو؟ جاهای قبل صحبت کردیم
ا: آره دیگه باید پوست کلفت باشی واقعاً.
م: آهان باریکلا اتفاقاً توی یکی از واکنشهایی که بهمون شده بود من حالا جلوتر میگم دوست بزرگواری در توییتر با آی.دی[142] گفته بودن که مهمترین مهارت نرمی که استارتاپا باید داشته باشن اینه که پوست کلفت باشن.
ا: آره واقعاً باید پوست کلفت باشی و هزار تا بلایی که سرت میاد رو بتونی از پسش بربیای و اصطلاحاً هندلش کنی و…رد کنی بری.
م: یه دوستی ما داشتیم میگفت که باید بگی که من از خطر، خطرناک ترم. خیلی حرف سادهای به نظر میاد ولی جالبه حالا اوکی این اومد ولی خب من به هر حال دنبال هدف جدی تریم دنبال هدف مهم تریم و البته باید بقیه رم متقاعد بکنم برای اینکه همراه من بیان.
ا: دیگه من فکر کنم جاه طلبی و یه مقدار…
م: جاه طلبی ترجمهی امبیشنـه[143]!
ا: امبیشنه و یه مقدار رویا پردازی یعنی بتونی واقعاً فرای اون چیزی که همه فکر میکنن یعنی انقدر هدفتو بالا بذاری که بتونه استارتاپت به همون مقدار رشد کنه اگه خیلی تو جاه طلب باشی…
م: باید پاش هم وایسی!
ا: باید پاشم وایسی، بدیهاً!
م: همین طوره!
ا: و راجع به خب ما تو استارتاپا خیلی بحث ریسک و عدم قطعیت[144] و…
م: تغییر!
{۴۰:۰۰}
ا: شکست[145] و تغییر و این چیزا کردیم باید بدونیم…
م: بدونیم که جزئی از این کاره ذاتش…
ا: ذاتش اصلاً اینه دیگه… واقعاً
م: تغییر و شکست و…
ا: آره که باید بتونین چه میدونم پوست کلفت باشین از پس اینا بر بیایین…
م: استرستون رو مدیریت بکنین یهو کلپس[146] نکنید زمین نخورید…
ا: مدیریت استرس به نظرم واسه استارتاپا خیلی مهمه مدیریته آره استرس و بحران شاید شبیه همم باشن…
م: مدیریت ابهام
ا: و ابهام
م: یعنی تو بتونی اولاً که تحمل بکنی. علی نعمتی شهاب عزیز که قبلا در…
ا: مهمون ما بودن…
م: مهمون ما بودن بله اتفاقاً به مام گفته بودن که مدیریت ابهام یکی از مهمترین ویژگی هاییه که باید یک استارتاپ داشته باشه. گفته بودن که اینو بر اساس تجربه میگن به نظرم مهارت ارتباطی برای زندگی و کار در هر حال لازمه ولی توانایی تحمل ابهام خیلی موضوع مهمیه و به نظرم درستم میگن یعنی تو ابهام[147] داری این ابهام به معنی اینه که تغییر داری تغییر که میشه ذاتش استرسه تو باید بتونی این استرسو مدیریت بکنی به سرعت از این استرس بیای بیرون بتونی بقیه رو از این استرس بکشونی بیرون با خودت همراه بکنی اون هدف نهاییای که داری…
ا: آره و نذاری روی بهرهوریت تاثیر بذاره…
م: اثر بذاره!
ا: چون بعضیا من دیدم زیر استرس نمیتونن کار کنن همین جوری صٌم بکم میشینن. اصلاً شاید خیلی علت اینکه آدم هامون تو اون کارای اجراییشون ناموفقن اینه که استرس میگیرن و اصلاً فانکشن[148] نمیکنن همین جوری میشینن فلج میشن اصطلاحاً.
م: فلج میشن.
ا: خب بحث در واقع…
م: چه چیزای جذابی مونده.
ا: آره یکی بحث فروش و ارائه و پرزنتیشن[149] و این داستاناس که به هر حال هر کاری بکنین شاید برای شما بگی آره هر کسب و کاری بکنین برای استارتاپام خیلی مهمه چون هر جا شما میخوای بری هر کاری بکنی میگن خب بیا پیچ[150] کن بیا توضیح بده بیا ارائه بکن یه بند با این داستان کار دارین و هم شمام باید بلد باشین خوب در واقع پرزنتیشن بسازین حالا پاورپوینتـه[151] یا هر چی هر شکلی…
م: از نظر شکل ظاهری…
ا: ظاهری گرافیکی یه خلاصه بذارین چه اسلایدهایی[152] بذارین چی بگین توش چی نگین هم حضوری واقعاً بتونین خوب توضیح بدین خوب حرف بزنین و اون اصطلاحاً حالا فروش نه به معنی اینکه یه چیزی واقعاً میفروشین واقعاً بتونین استارتاپتون رو خوب…
م: پرزنت بکنین…
ا: پرزنت کنین خوب مارکت[153] کنین که…
م: بفهمنتون.
ا: راحت بفهمن و خوششون بیاد و بتونین به اون هدفتون برسین.
م: توی مهارت فروش و پرزنتیشن حالا به طور خاص تو پرزنتیشن البته الان استارتاپا یاد گرفتن اینو و خیلی عالیه. قصه تعریف کردن خیلی خوبه. قصهی باور پذیر باشه این که شما استارتاپتون رو کسی که مخاطب شماست درک بکنه که یک پرسونا[154] یا شخصیتی پشتشه بدونه که با یک مجموعه آدم با احساسات انسانی سر و کار داره…
ا: درسته!
م: اینا چیزایه که واقعاً کمک میکنه و تاثیر گذاره.
ا: که این احساسات برمیگرده دوباره اون بحث امپاتیای که داشتیم
م: بله همین طوره
ا: و اون حالا میثم اشاره کرد این بحث کاستمرکر[155] یعنی اینکه چه جوری واقعاً ما خدمت کنیم به مشتریانمون چه جوری یه اتفاق بدی میفته جمع و جور بکنیم این هم خیلی مهم میشه یه مقدار که شما برین جلوتر و پشتیبانی و ساپورت[156] میخوایین بدین و مشتری ناراحت و عصبانی و شاکی دارین چه جوری در واقع از پسش بربیایین و آرومش کنین و خوشحالش کنین هم خیلی مهمه. خب.
م: میرسیم به 2-3 تا از مهارتهای نرم خیلی مهم به نظر من. من تصور میکنم که مهارت حل مسئله و در کنارش رفع مشکل[157] که وقتی که راجع به حل مسئله صحبت میکنیم طبیعتا بعدش تصمیمگیری هم میاد ولی مهارت حل مسئله مهارت مهیمه مهارت اینکه تو چه شکلی پرابلم سالوینگ[158] بکنی رویکردت چیه اوکی الان تکستهای[159] زیادی وجود داره روشهایی وجود داره حتی روشهای ابزار محوری وجود داره مثلاً مثل مهندسی ارزش ولی بازم همهی اینا خیلی متفاوته با اینکه تو رویکرده تو چه شکلی داری نگاه میکنی…
ا: خیلی…آره
م: این د باکس[160] داری نگاه میکنی آوت آف د باکس[161] داری نگاه میکنی، آوت آف د باکس از ا نیو باکس[162] داری نگاه میکنی چه شکلی مسئله رو برای خودت تعریف میکنی. بیرون استودیو زمانی که مثلاً یکی دو ساعت پیش داشتیم گپ میزدیم من گفتم که یکی از مهمترین نکاتی که در مورد حل مسئله هست تعریف مسئلست یعنی تو در درجهی اول باید بتونی مسئلتو درست تعریف بکنی…
ا: یا فرموله کنی.
م: فرموله بکنی تا اینکه بعد بتونی درست حلش بکنی شاید تو داری مسئلهی آدمه دیگهای رو حل میکنی مسئلهی استارتاپ دیگهای رو داری حل میکنی شاید اصلاً جو…
ا: شاید اصلاً درست نفهمیدی…آره اصلاً یعنی یه مشتری یه چیزی بهت یه بازخوردی میده تو این رو ازش یه مسئله تعریف میکنی شاید اصلاً درست اونو نفهمیدی و مسئلتو درست تعریف نکردی…
م: بعد مشتری ناراضیه توام ناراضی میشی…
ا: توام یه چیزه دیگه رو داری حل میکنی اصلاً.
م: درسته.
ا: و اینجا جا داره فکر میکنم جا افتاده تجزیه تحلیل هم به هر حال وقتی جزئی از حل مسئله اس…
م: همین طوره.
ا: این هم بسیار…
م: خب وقتی حل مسئله رو میگیم فکر میکنم تصمیمگیریم توش وارد میشه دیگه تو حل مسئله که داری میکنی معمولاً میرسی به یکی دو تا سه تا آپشن[163] یا اینکه نه! وقتی که میخوای تصمیمگیری بکنی نیازمنده اینه که حل مسئله انجام بدی.
ا: بله.
م: و این هم مهارته. اوکی روشهای فرموله وجود داره اِی اچ پی[164] نمیدونم تصمیمگیری چند معیاره میتونی خیلی دیتیلش[165] بکنی از اکسپرت چویس[166] استفاده بکنی…
{۴۴:۵۹}
ا: آره!
م: ولی این تصمیمگیریه مخصوصاً زمانی که داری روی شمت حساب میکنی.
ا: من میخوام کلاً به یه چیزه کلیای واقعاً دارم یعنی فکر میکنم تو این قسمت رسیدیم اونم اینکه برای همهی اینها هزار جور ابزار و کتاب و متد و اینا واقعاً واسهی همشون هست خب تو انواع نمیدونم رهبری داری تو برای حل مسئله انواع…
م: تئوریا هست…
ا: تهش واقعاً چیزی که مهمه اینه که تو چقدر در عمل بتونی این…
م: اجرا بکنی.
ا: اجرا بکنی این مهارتها رو داشته باشی.
م: چقدر جرئتشو داشته باشی که به وقتش مثلاً تصمیمگیری بکنی و پای عواقبش وایسی.
ا: آره… و خیلی جالبه بعضیا اصلاً نشستن علم تصمیمگیری بخونن خب.
م: همین طوره.
ا: ولی میتونن عالی تصمیم بگیرن حتی در شرایط سخت.
م: و یه نکتهای. من فکر میکنم سرعت در تصمیمگیری یه جاهایی از صحت تصمیمگیری اهمیتش بیشتره یعنی تو ممکنه که مثلاً دو تا گزینهای که میخوای تصمیمگیری بکنی…صفر و صد نباشی…
ا: یا تصمیم بد بهتر از تصمیم نگرفتنه.
م: آره واقعاً همین طوره. به خاطر اینکه زمان ارزشمندترین دارایی ماست.
ا: خب چند تا چیزه درونیه که به نظر من اینم شاید واقعاً تو جز 4-5تای مهم باشه یکی خودآگاهیه که شما خودت رو بشناسی تواناییات نقاط قوتت ضعفت چه جوری خودتو آروم کنی چه جوری خودتو مدیریت کنی و در کنار اون اعتماد به نفس و اینکه خودت بتونی به خودت انگیزه بدی. توی بحث استارتاپ ما خیلی این صحبت رو میکنیم که کارآفرین واقعاً باید یه انگیزهی درونی داشته باشه خب برای اونجاس که میتونه یا حالا یه باوری شاید بگیم تو قسمت قبل که الان برای شما قسمت بعدی میشه اینکه یه باور قویای یه مکانیزمی[167] برای اینکه هی به خودش بتونه انگیزه بده داشته باشه اینطوری که باشه هر مشکل و اتفاقی میاد و هر بدبختیای براش پیش میاد اتکا میکنه به این سیستم مکانیزم خود انگیزشی.
م: حتی اون مشکل تبدیل بشه براش به عنوان یک عامل انگیزشی برای پیش رفتن مثل موتور استرلینگ[168]. گوگل بکنین با مزس اوکی از حرکت خودش داره نیرو ایجاد میکنه برای اینکه مجدد حرکت بکنه. یه چیزه خیلی مهم به نظرم جا موند.اونم تفکر انتقادی…
ا: میشه کیریتیکال تینکینگ[169] درسته؟
م: بله.
ا: چه جوری معنیش میکنی؟
م: ببین همون تجزیه تحلیله که تو گفتیه. یعنی اینکه من بتونم این قابلیتو داشته باشم اول اینکه تجزیه و تحلیل خب دو تا مفهوم کاملاً متضادن دقیقاً جداگانه از هم دیگن و موضوع…نگم متضاد ولی جدا ان…
ا: آره جدا اند.
م: تو یک موضوعی که داری میبینی بتونی عوامل تاثیر گذار رو به صورت مجزا جدا بکنی بتونی اثر هر کدوم از اینها رو به صورت مجزا روی اون کانسپتت[170] موضوعت بررسی بکنی و بعد بتونی به قول معروف اثرات تجمیع اینا کنار هم دیگرو هم روی اون موضوع بررسی بکنی و تحلیل بکنی. بعد سناریو[171] سازی بکنی.
ا: بله.
م: اگر که عامل a و b و c وجود داره اگر من بتونم عامل a رو حذف بکنم و فقط b و c اثر بکنن نهایتا چه اثری خواهد داشت. این جنس تفکر انتقادی رو من این میدونم.
ا: اوهوم. خیلی اینم به نظرم…
م: مهمه!
ا: مهمه. یکی بحث صبره خب که قاعدتاً شما همیشه تو استارتاپ باید خیلی صبور باشین و بتونین از اون مکانیزم خودانگیزشی استفاده کنین چون خیلی همه چیز براتون ممکنه طول بکشه و در شرایط سختی طول بکشه. بحثه تمرکزه و تعهده
م: آهان تعهد به هدفه…
ا: که اینا واقعاً یه جورایی داستانای نرمین شما دیگه نمیتونین کتاب بخونین که چگونه متعهد شویم.
م: هی باید به خودت تلنگر بزنی…
ا: شاید باشه ها…آره!
م: برگردی سر راهت.
ا: و بحث تمرکزم باز میگم یعنی احتمالاً هزار تا کتاب روش هست ولی بازم از این چیزاس که خودتون با خودتون باید کلنجار…
م: یه مثال من بزنم امید. فکر میکنم که احتمالاً فاندر یه استارتاپ مثه این موشکهای خود هدایت شوندن یه هدف براشون تعیین میکنن بعد هدفه تغییر مسیر میده این میره دنبالش…
ا: آهان بر اساس شرایط آره…
م: بعد نگاه میکنه میبینه مثلاً هر یه دقیقه یه بار مسیرشو چک میکنه میبینه که الان مثلاً 3 درجه منحرف شده دوباره 3 درجه برمیگرده خودشو مثلاً 6 درجه برمیگردونه یا دوباره و این تمرکز این تعهده رو داره که حتماً باید به اونجا بخوره مدام داره خودشو اصلاح میکنه…
ا: آره پیوت[172] میکنه
م: پیوت میکنه
ا: و یهو سوختش ممکنه تموم شه با مغز بخوره زمین!
م: قطعاً همین طوره! چی تو قسمت بعد چی داریم…برن آوت[173] بکنه
ا: برن آوت!
م: آره.
ا: و به نظرم در واقع سرعت یادگیریِ طرف باید خیلی بالا باشه یعنی شما بتونی یک بتونی خودتو بشناسی بدونی چی لازم داری یاد بگیری اون محتوای آموزشی رو چه جوری پیدا کنی با کی بود بحث این بود که الان انقدر اورفلو[174] کرده بعد محتوا انقدر محتوا زیاده که دیوانه میشی. اینه که این مهارت و محتوای درستو پیدا کنیم و سریع بتونی بخونی سریع یاد بگیری…
م: بری سر بعدی.
ا: چون هزار تا چیز رو شما باید توی استارتاپ یه ریزه که بری جلو هزار تا مهارت رو باید یاد بگیری و بتونی سریع اینها رو یاد بگیری و در نهایت بحث اینکه شما بتونید جلوتر چه جوری آدمها رو استخدام کنید به اونا انگیزه بدین بیارینشون تو شرکتتون آموزش بدین…
م: رهبری بشن…
ا: رهبری یه خورده آره یه خورده اینکه اصلاً اون شمی که داری که تو استخدام تو مصاحبه استفاده میکنی بسیار مهمه…
{۵۰:۰۳}
م: این آدم آدم فنیایه[175] سابقهی فنیم داره ولی به نظر میاد که با یک مقداری آموزش بتونه کار اچ.آر[176] بکنه.
ا: آره فلانی من حدس میزنم مثلاً به خاطر پول داره میاد. فلانی حسم اینه که مثلاً آدمی نیست که پنجشنبه جمعه لازم شه باهاش سر کار بود اینا همه شمه دیگه چون به آدمه بگی پنجشنبه جمعه کار میکنی میگه بله.
م: بله تیک[177] میزنه تو فرم استخدام.
ا: خب ولی…
م: حاضرن بیرون شهر کار بکنن.
ا: آفرین. ولی تو باید واقعاً این شمو داشته باشی ببینی آقا این آدمه آدمت هست یا نه.
م: خب یه سوال خیلی مهم. همهی اعضای تیم حالا وقتی راجع به تیم صحبت میکنیم راجع به اون تیم[178] مرکزی یا اولیه صحبت میکنیم باید همهی این مهارتا رو داشته باشن؟
ا: ببین قطعاً نمی…یعنی خب همه همه رو داشته باشن خیلی عالیه خب ولی همه نمیتونن همه رو داشته باشن خب منو شاید یه ذره یاد مثلاً این بازی فیفا[179] اینا میندازه دیگه میخوای مثلاً تیم یا بازیکن انتخاب کنی یه سری معیاره دیدی اینا کم و زیاد میشه یکی مثلاً…
م: استقامتش خوبه سرعتش کمه…
ا: استقامتش بالاس سرعتش کمه آره خب اینم همین داستانه آدمام اینطورین خب. من تو یه چیزایی قویترم مثلاً چه میدونم من تو مذاکره خودمو خیلی قوی نمیدونم و به نظرم تو تو مذاکره خیلی قویای من شاید تو مدیریت زمان و آنتایم[180] بودن قویم تو نیستی و تیکه رم انداختم! و بگذریم که من امروز خودم…
م: کی دیر اومد امروز؟! آره!
ا: من دیر اومدم و واقعاً استرس کشیدم!
م: خب!
ا: اما برمیگردیم به اون بحثی که اون قسمت…
م: مهم اینه که اینا باید کنار هم چفت بشن…
ا: آفرین چفت بشن یعنی یه کسی که…
م: و بدونن کی تو چی بهتره!
ا: آفرین یعنی یکی که یه چیزیو کم داره اون یکی بتونه اون رو در واقع جبران بکنه.
م: بسیار عالی. خب ما نکتهی دیگهای مونده یا برم سر بازخوردا؟
ا: نه برو چون وقتمونم کمه و میخوای از نظر سنجییه توییتر شروع کن.
م: آره. اصلاً همین نظر سنجیش توییتری فقط مونده. ما یه سوالو از مخاطبینمون پرسیدم که به نظر شما مهارتهای نرم کدومش مهم ترن. یه نظر سنجیای برگزار کردیم با توجه به اینکه تعداد گزینهها خیلی نمیتونست زیاد باشه 3 مورد که به نظر میومد که از بقیه مهم ترن رو توی گزینهها گذاشتیم. این موردها رو حالا جلوتر میگم مجموعاً 339 نفر به ما رای دادن. البته…
ا: رای مأخوذه!
م: آره مثل وزیر کشور مجدد 339 رای مأخوذه داشتیم. گزینهی اولمون این بود که حل مسئله و تفکر انتقادی 98 نفر رای دادن بهش که میشه 29%. گزینهی دوم مجموعه مهارتهای ارتباطی مثل مذاکره ارائه و چیزای شبیه این بود 108 نفر رای دادن که میشه 32% و گزینهی سوم کار تیمی بود که 115 نفر رای دادن که میشه 34%. واقعیتش اینه که من خیلی شگفت زده شدم که این عددا انقدر بهم نزدیکه.
ا: آره راست میگی خیلی جالبه.
م: من فکر میکردم احتمالاً موضوع حل مسئله و تفکر انتقادی به مراتب پایینتر از این باشه ولی خب این نشون میده که لااقل در زمینهی مخاطبین من یا اونجایی که من به هر حال منتشر کردم و آدمهایی که رای دادن اهمین این موضوع براشون بالا بوده.
ا: گفتی یه 5% سایر زدن اونا گفتن که چیاس نظرشون؟
م: آره. توضیح دادن بهمون. آقای دکتر محمدرضا حصومیان که جز مهمونهای قبلی ما بودن و همیشه هم به ما لطف داشتن گفتن که به نظرم همهی موارد مهمه ولی مهمترین مهارت همون مهارت ارتباطیه. با ارتباطه که میشه تیم ساخت. در تیم همدلی و انسجام ایجاد کرد…
ا: همدلی اون امپاتی فکر کنم…
م: آهان همدلی امپاتیهاس
ا: فکر کنم آره. همدردی سیمپاتیه همدلی…فکر میکنم…
م: آهان. ایشون به هر حال یکی از کارایی که انجام میده… یه صدای خیلی عجیبی از بیرون اومد ما هممون پریدیم! آره. این موضوع مهارت ارتباطی رو جدیتر میدونستن و مهارت ارتباطی داخل تیمی هم میدونستن پس در نتیجه مثلاً به کار تیمیم شاید اثرداشته باشه. دوست دیگهای به اسم آقای محسن احمدی گفتن مدیریت منابع انسانی، حقوق، مسائل بیمه ای، بازاریابی و رهبریه تیم چون به هر حال خواسته یا ناخواسته درگیر این مسائل میشن.
ا: آره البته اینا خب خیلی جلوتره شاید همش لزوماً…
م: مهارت نرم نباشه.
ا: نباشه مثل حقوق و بیمه…
م: البته به طور خاص مسائل بیمه به نظرم خیلی مهارت نرمیه…! چون هیشکی همشو نمیدونه! سینا یزدانیان که در قسمت بعدی صداشو میشنوین گفته در کنا اون 3 تا گزینه مشخصا مهارتای مالی مدیریت هزینه بوت استرپینگ[181] یا خود بسندگی مدیریت بحران خیلی مهمه که نبودش حتی بهترین تیمارو متلاشی میکنه من البته بهشون پاسخ دادم اونجا که ممنون فکر میکنم به جز مدیریت بحران شاید بقیهی چیزایی که گفتی خیلیم مهارت نرم نباشن. توام موافقی؟
ا: آره تقریباً.
م: آره.
ا: تقریباً…یه خورده مالی و هزینهها چرا یه مقدار نرمه. آره.
م: بسیار خب. محمود شفیعی زرگر دوست مشترک قدیمی من و شما به انگلیسی گفتن که هوینگ ا ویژن یعنی داشتن یک چشم انداز اند د پرزورنس میشه چی و استقامت وایل میتنینگ فلکسیبیلیتی آن د گولز در حالی که شما اون انعطاف پذیریتون رو دارید برای دنبال کردن و رسیدن به اهداف. ادمیتدلی نات اِوری وانس کاپ آو تی این یعنی چی…
{۵۴:۵۰}
ا: یعنی یه چیزی نیست که همه دوست داشته باشن.
م: آهان…همه دوست داشته باشن…
ا: مطابق میل همه نیست.
م: بسیار عالی. دوست بزرگوار دیگهای به اسم آقای ابوالفضل فتاحی گفتن صبر و انتخاب به نظر من شاید منظورشون از انتخاب مهارت تصمیمگیری بوده. آقای دیگهای به اسم آقای حسین گفتن تخمین، پذیرش و مدیریت ریسک. مانوئل اوهانجانیانس که من امیدوارم فامیلیشونو درست بگم فاندر استارتاپ خوب ایسمینار[182] گفتن که بنده حل مسئله رو انتخاب کردم اما به نظرم یه فاندر علاوه بر این موارد مهارت ایجاد توازن و تعادل و همسوسازی اهداف فردی و تیمی رو هم باید داشته باشه. دوست دیگهای به اسم آقای عرفان هم گفتن فرهنگ. و من وقتی ازشون خواستم که توضیح بیشتری بدن گفتن کتاب «گوگل چگونه کار میکند[183]» تمام اون چیزهایی که در مورد بنیان گذار و فرهنگ میگه رو نوشته.
ا: من خندم میگیره یه چیزه کوچیکی بگم که از شرکتی که بهشون مشاوره میدادم یه روز یکی از تیمشون اومد گفتش که خیلی ناراحت بود و اینا گفت آقا روزی که ما اومدیم اینجا یه کتاب گوگل چگونه کار میکند به ما هدیه دادن روز اول و ما فکر کردیم اینجا الان همه چیز دیگه عین گوگله! هیچی شبیه گوگل نبود!
م: بسیار عالی.
ا: خب میثم فکر میکنم که دیگه…
م: حالا خیلی وقت نداریم…
ا: آره وقت نداریم و باز خوب مدیریت زمانمون…ما مدیریت زمانمون تا حالا خوب بوده هیچ وقت…یه یه بار بالای یه ساعت رفتیم…
م: اون یه بارم تقصیره شنوتو[184] بود…!
ا: آره راست میگه…
م: آخرش یه چیزی گذاشته بودن…
ا: هر وقت ما رو دورهمی دعوت کردن دیگه ازشون انتقاد نمیکنم.
م: البته باز اینکه استودیو یه مقدار خنک شده خوبه ولی خب اینم کار شنوتو نیست.
ا: کار شنوتو نیست.
م: کار اقلیم و آب و هواست.
ا: خب دوستان خیلی ممنون که ما رو گوش کردینو…
م: بله!
ا: ما هم در یه دو قسمت بعدی فکر میکنم در خدمتتون باشیم مگر اینکه موضوع جدیدی بیاد.
م: موضوع جذاب جدیدی در حوزهی فرهنگ سازمانی و فرهنگ کاری و سبک زندگی استارتاپی بیاد.
ا: حتماً به ما بازخورد بدید.
م: در اپلیکیشن و سایت شنوتو.
ا: توییتر!
م: توییتر.
ا: تلگرام.
م: 10ampodcast تلگرام podcast10am
ا: منتظرتون هستیم تا قسمت بعد خداحافظ.
م: خدا نگه دار.
[1] استودیو (Studio): اشاره به محل و اتاقی است که ضبط برنامهی پادکست در آن انجام می شود.
[2] اپیزود (Episode): قسمت
[3] مسیج (Message): پیام
[4] توییت (Tweet): اشاره به پیام متنی است که کاربران آن را در شبکهی اجتماعی توییتر (Twitter) ارسال میکنند.
[5] اکانت (Account): حساب کاربری
[6] توییتر (Twitter): یک شبکه ی اجتماعی و سرویس ارائه دهنده ی میکروبلاگ است که به کاربران اجازه میدهد تا پیام متنی را که توییت نامیده میشود، ارسال کنند.
[7] منتورشیپ (Mentorship): برای اطلاعات بیشتر قسمت 8 از فصل 1 را بشنوید.
[8] مهارت های نرم، سافت اسکیل (Soft Skills): ترکیبی از مهارتهای افراد، مهارتهای اجتماعی، مهارتهای ارتباطی، ویژگیهای شخصیتی، نگرشها، ویژگیهای شغلی، هوش اجتماعی و ضرایب هوش هیجانی و غیره است که افراد را قادر میسازد تا با دیگران، عملکرد و تعامل خوبی داشته باشند.
[9] سبک زندگی (Lifestyle)
[10] بازاریابی (Marketing)
[11] فروش (Sales)
[12] فنی (Technical)
[13] توسعه کسب و کار (Business Development)
[14] توسعه محصول (Product Development)
[15] سرویس :(Service) خدمت
[16] دولوپ کردن (Develop): توسعه دادن
[17] پلن (Plan): طرح، برنامه
[18] فیچر (Feature): قابلیت
[19] سرمایه (Capital)
[20] اینفلوئنس (Influence): تاثیر گذاشتن
[21] اینسپایر (Inspire): الهام بخشیدن
[22] کانوینس (Convince): متقاعد کردن
[23] سرمایه گذار (Investor)
[24] منتور (Mentor): برای اطلاعات بیشتر قسمت 8 از فصل 1 از پادکست 10 صبح را بشنوید.
[25] مشتری (Customer)
[26] شرکای تجاری (Business Partners)
[27] وین وین (Win-Win): برد برد؛ در اینجا به این معنی است که هر دو طرف یک ارتباط برنده باشند.
[28] آکادمیک (Academic): علمی، اینجا اشاره به دانشگاه است.
[29] آفر (Offer): پیشنهاد
[30] تئوری (Theory): نظریه
[31] تکنیک (Technique)
[32] گود کاپ بد کاپ (Good Cop Bad Cop): پلیس خوب، پلیس بد؛ اشاره به روشی در بازجویی پلیس است که در آن یک افسر یک نگرش دلسوزانه یا محافظت کننده از خود نشان می دهد، در حالی که دیگری رویکردی تهاجمی را اتخاذ می کند، از این روش در مذاکره هم استفاده می شود.
[33] آی کیو (IQ: Intelligence Quotient): بهره هوشی
[34] ای کیو (EQ: Emotional Quotient): هوش هیجانی، هوش احساسی
[35] کامینیوکیشن (Communication): ارتباط
[36] کولبوریشن (Collaboration): تعامل، همکاری
[37] اینترپرسونال (Interpersonal): بین فردی
[38] سورت (Sort): طبقه بندی کردن، دسته بندی کردن، مرتب کردن
[39] سورس (Source): منبع
[40] سیمپاتی (Sympathy): همدردی، دلسوزی
[41] امپاتی (Empathy): همدلی
[42] کاستومر جرنی (Customer Journey): سفر مشتری؛ مجموع تجربیاتی که یک مشتری از تعامل با یک محصول یا خدمت، از اولین باری که با آن آشنا شده است تا خرید، استفاده، خدمات پس از فروش و … دارد.
[43] یو ایکس (UX: User Experience): تجربهی کاربری؛ تجربه کلی شخص در استفاده از محصولی مانند وب سایت یا برنامه رایانه ای ، به خصوص از نظر استفاده آسان یا خوشایند.
[44] مدیر امور مشتریان (Customer Service Manager)
[45] هولدینگ (Holding): نوعی ساختار سازمانی است که در آن تعدادی شرکت زیرمجموعه یک شرکت مادر هستند.
[46] فناپ (Fanap): شرکت فناوری اطلاعات و ارتباطات پاسارگاد آریان (فناپ) با سرمایهگذاری گروه مالی پاسارگاد و همکاری جمعی از نخبگان و فارغالتحصیلان دانشگاههای برتر کشور تأسیس شد.
[47] مدیرعامل یا مدیر ارشد اجرایی (CEO: Chief Executive Officer)
[48] پارت (Part): بخش
[49] استارتاپ (Startup): سازمانی موقتی است باهدف ایجاد محصول، خدمت و یا بازار جدید که دارای ویژگی رشد مقیاس پذیر و سریع، مدل کسب و کار تکرارپذیر و درآمدزا در شرایط عدم قطعیت است. استارتاپ عموما داری ویژگیهای نوآورانه، فناورانه مثلا مرتبط با اینترنت و ارتباطات دیجیتال است. (برای اطلاعات بیشتر قسمت 0 از فصل 1 از پادکست 10 صبح را بشنوید.)
[50] اکتیو لیسنینگ (Active Listening): گوش دادن فعال؛ به مهارت و الگویی از گوش دادن اطلاق می شود که فرد بادقت و فعالانه به گفتگوی مخاطب خود با هدف درک مقاصد وی گوش می دهد.
[51] کار تیمی (Teamwork)
[52] رهبری (Leadership)
[53] کارآفرین (Entrepreneur)
[54] ژن (Gene)
[55] فالوور (Follower): دنبال کننده
[56] لول (Level): سطح
[57] وبلاگ یا بلاگ (Weblog or Blog): صفحهای از وب سایت که در آن انواع محتوا از قبیل متن، عکس و ویدئو و … به صورت مجزا بارگذاری و منتشر میشود. هر قسمت از این صفحات منتشر شده را اصطلاحاً پُست میگویند.
[58] تد (TED): یک سازمان رسانه ای آمریکایی است که مجموعه سخنرانی و همایش هایی را با شعار “ایده هایی که ارزش گسترش دارد” در کشورهای مختلف تحت این نام و برند برگزار می کند.
[59] وب (Web: Website): وب یا وب سایت
[60] کانال (Channel)
[61] تلگرام (Telegram): یک نرمافزار و پیامرسانی فوری مبتنی بر تکنولوژی ابری، ویدئو، تلفن و سرویس صوتی
[62] ویدئو (Video)
[63] هاو تو استارت ا موومنت (How To Start A Movement): چگونه یک حرکت را شروع کنیم؟
[64] سرچ (Search): جست و جو کردن
[65] فیگور (Figure): شکل، فرم، پیکر
[66] ام بی ای (MBA: Master of Business Administration): دوره کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار
[67] باتم لاین (Bottom Line): خط آخر؛ منظور خط آخر صورتهای مالی است که در آن سود یا زیان کل شرکت در پایان یک دوره خاص زمانی نشان داده میشود.
[68] لاست (Lost): اشاره به سریالی آمریکایی به این نام است.
[69] مدیریت (Management)
[70] مدیریت زمان (Time Management)
[71] تول (Tool): ابزار
[72] ریمایندر (Reminder): یادآور؛ در اینجا اشاره به برنامه ای در تلفن های هوشمند و رایانه است که ساعت و روز جلسه و کارهای مهم را یادآوری میکند.
[73] نوتس (Notes): یادداشت؛ اشاره به نرم افزاری در گوشی هوشمند است که می توان یادداشت های خود را در آن گذاشت.
[74] آیفون (IPhone): گوشی های هوشمندی که توسط شرکت اپل، تولید می شود.
[75] اسکجول (Schedule): برنامه زمانی، جدول زمانی
[76] گوگل کلندر (Google Calendar): تقویمی که شرکت گوکل طراحی کرده است و می توان برنامه زمانی جلسات و کارها را جهت یادآوری در آن ثبت کرد.
[77] رکورد (Record): سوابق و اطلاعات مربوط به موضوعی
[78] وویس (Voice): صدا؛ در اینجا منظور ارسال پیام صوتی از طریق نرم افزارهای پیام رسان است.
[79] تو دو لیست (To Do List): فهرست انجام کارها
[80] اپ (App: Application): اپلیکیشن یا نرمافزار؛ عموما اشاره به نرم افزارهایی است که در تلفن های همراه هوشمند نصب می شود.
[81] ریمایند (Remind): یادآوری کردن، به یاد آوردن
[82] فلکسیبل (Flexible): منعطف
[83] اورنوت (Evernote): نرم افزاری برای مدیریت و سازماندهی یادداشت های شخصی
[84] دیو تودی (Due Today): نرم افزاری در گوگل پلی برای سازماندهی و یادآوری کارها
[85] آلارمد (Alarmed): نام نرم افزاری در اپ استور برای فهرست کردن، یادآوری، برنامه ریزی انجام کارها
[86] فلوتنیگ تسک (Floating Task): کار شناور
[87] اتومات (Automate): خودکار
[88] فلگ (Flag): نشان دار کردن
[89] مولتی تسکینگ (Multitasking): انجام چند کار به صورت همزمان
[90] اینتنس (Intense): شدید
[91] بهره وری (Productivity)
[92] کنفرانس تلفنی (Call Conference)
[93] ریلکس (Relax) آرام، با آرامش
[94] ریسورس (Resource): منبع
[95] پرفورمنس (Performance): عملکرد
[96] متد (Method): روش، شیوه
[97] تسک (Task): وظیفه، کار
[98] پکیج (Package): بسته
[99] سوییچ (Switch): تغییر وضعیت یا موقعیت
[100] اتوماتیک (Automatic): خودکار
[101] سرور (Server)
[102] دان (Down): پایین؛ در اینجا منظور این است که آن سیستم به خوبی کار نمیکرده یا متوقف شده بوده است.
[103] سرمایه گذار (Investor)
[104] پرزنت (Present): ارائه کردن، معرفی کردن
[105] هندزفری (Hands-Free)
[106] استرس (Stress)
[107] رزلینس (Resilience): تاب آوری
[108] ریکاوری (Recovery): ترمیم، بازیابی
[109] دیزستر ریکاوری (Disaster Recovery): بازیابی پس از فاجعه؛ شامل مجموعه ای از سیاست ها، ابزارها و رویه ها برای امکان بازیابی یا ادامه زیرساخت ها و سیستم های حیاتی فناوری پس از یک فاجعه طبیعی یا ناشی از انسان است.
[110] آی تی (IT: Information Technology): فناوری اطلاعات
[111] ریسک (Risk)
[112] پروژه (Project)
[113] اگزکیوشن (Execution): اجرا
[114] ددلاین (Deadline): ضرب الاجل؛ آخرین زمان یا تاریخی که باید کار یا پروژه ای تا آن زمان کامل و تمام شود.
[115] وب سایت (Website)
[116] آپ گرید (Upgrade): ارتقا دادن
[117] یو آی (UI: User Interface): رابط کاربری؛ نقطه ای است که کاربران انسانی در آن با رایانه، وب سایت یا برنامه ارتباط برقرار می کنند. هدف از رابط کاربری موثر ، سهولت و شهودی تجربه کاربر است که برای دریافت حداکثر نتیجه مطلوب نیاز به حداقل تلاش کاربر دارد.
[118] مهارت های نرم، سافت اسکیل (Soft Skills): ترکیبی از مهارتهای افراد، مهارتهای اجتماعی، مهارتهای ارتباطی، ویژگیهای شخصیتی، نگرشها، ویژگیهای شغلی، هوش اجتماعی و ضرایب هوش هیجانی و غیره است که افراد را قادر میسازد تا با دیگران، عملکرد و تعامل خوبی داشته باشند.
[119] دبلیو بی اس (WBS: Work Breakdown Structure): ساختار شکست کار
[120] وورک پکیج (Work Package): بسته کاری
[121] تسک پکیج (Task Package): بسته کاری، بسته وظایف
[122] کامن سنس (Common Sense): عقل سلیم
[123] دلیوربل (Deliverable): اقلام قابل تحویل
[124] ام اس پی (MSP: Microsoft Project): یک نرم افزار مشهور مدیریت پروژه است که توسط مایکروسافت تولید و به فروش رسیده است.
[125] پریماورا (Primavera): یک نرم افزار مشهور مدیریت پروژه است.
[126] تسکولو (Taskulu): نرم افزار مدیریت پروژه که به صورت آنلاین انجام می شود.
[127] تیم کمپ (Teamcamp): نرم افزار مدیریت پروژه که به صورت آنلاین انجام می شود.
[128] هندل (Handle): رسیدگی
[129] شبکه سازی (Networking): (برای اطلاعات بیشتر قسمت 4 از فصل 1 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[130] فاندر (Founder): بنیانگذار
[131] خلاقیت (Creativity)
[132] گول اورینتد (Goal Oriented): هدف گرا
[133] ریزالت اورینتد (Result Oriented): نتیجه گرا
[134] ریزالت (Result): نتیجه
[135] استرچ (Stretch): کش آمدن، کشیدن
[136] اسمارت (Smart): زیرک، هوشمند؛ در اینجا کلمه Smart مخفف کلمات Specific, Measurable, Attainable, Related, Timed است.
[137] اسپسیفیک (Specific): مشخص
[138] مژربل (Measurable): قابل اندازه گیری
[139] تایمد (Timed): زمان داشته باشد
[140] اتینبل (Attainable): قابل دستیابی
[141] گوگل (Google): اشاره به جستجو در موتور جستجوی گوگل است.
[142] آی دی (ID: Identity): شناسه کاربری
[143] امبیشن (Ambition): جاه طلبی
[144] عدم قطعیت (Uncertainty): اشاره به اصل عدم قطعیت در کسب و کار است.
[145] شکست (Failure)
[146] کلپس (Collapse): فروپاشی، فرو ریختن
[147] ابهام (Ambiguity)
[148] فانکشن (Function): وظیفه، در اینجا به این معنی کار کردن است.
[149] پرزنتیشن (Presentation): ارائه
[150] پیچ (Pitch): ارائه؛ در اینجا منظور ارائه به سرمایه گذار است.
[151] پاورپوینت (PowerPoint): نرم افزاری از شرکت مایکروسافت که برای ارائه استفاده می شود.
[152] اسلاید (Slide)
[153] مارکت (Market): بازار
[154] پرسونا (Persona): یک نمایش کلی و روایی از مشتری یا استفاده کننده خدمات در کسب و کار است که این بینش ممکن است از طریق نظرسنجی، مصاحبه مستقیم، مشاهده و … به دست آمده باشد.
[155] کاستومر کر (Customer Care): خدمت به مشتری
[156] ساپورت (Support): پشتیبانی
[157] مشکل (Problem)
[158] پرابلم سالوینگ (Problem Solving): حل مشکل
[159] تکست (Text): متن
[160] این د باکس (In the box): داخل جعبه؛ منظور به صورت رایج و معمول به مساله ای نگاه کردن
[161] اوت آو د باکس (Out of the box): خارج از جعبه؛ خارج از معمول فکر کردن و از راه های خلاقانه به مساله ای فکر کردن.
[162] اوت آو د باکس از ا نیو باکس (Out of The Box As A New Box)
[163] آپشن (Option): گزینه قابل انتخاب
[164] ای اچ پی (AHP: Analytic Hierarchy Process): روشی است برای سازماندهی و تحلیل تصمیمات پیچیده، با استفاده از ریاضیات.
[165] دیتیل (Detail): جزییات
[166] اکسپرت چویس (Expert Choice): نرم افزاری برای تصمیم گیری است که مبتنی بر تصمیم گیری چند معیاره است.
[167] مکانیزم (Mechanism): ساز و کار
[168] استیرلینگ موتور (Stirling Motor ): یک موتور حرارتی است که با فشرده سازی چرخه ای و انبساط هوا یا گاز دیگر (سیال در حال کار) در دمای مختلف کار می کند و در نتیجه منجر به تبدیل خالص انرژی گرمایی به کار مکانیکی می شود.
[169] کیریتیکال تینکینگ (Critical Thinking): تفکر انتقادی
[170] کانسپت (Concept): مفهوم
[171] سناریو (Scenario)
[172] پیووت (Pivot): چرخش؛ در اینجا اشاره به تغییر مسیر استراتژی و یا اجزای مدل کسب و کار استارتاپ ها است.
[173] برن اوت (Burn Out): در اثر شرایط سخت یا فشار کاری از نظر روحی، روانی و یا بدنی بریدن (کم آوردن)
[174] اورفلو (Overflew): لبریز شدن
[175] فنی (Technical)
[176] اچ آر (HR: Human Resources): منابع انسانی، کارمندان یک سازمان؛ در اینجا منظور واحد منابع انسانی سازمان است.
[177] تیک (Tick)
[178] تیم (Team)
[179] فیفا (Fifa): در اینجا منظور یک بازی کامپیوتری است که در آن بازی فوتبال شبیه سازی شده است.
[180] آن تایم (On Time): بموقع، سر وقت
[181]بوت استرپ (Bootstrap): کسب و کار یا استارتاپی که با سرمایهی بنیانگذاران اش راه اندازی شده و تا مدتی با این سرمایه، توسعه و رشد یافته است.
[182] ایسمینار (Eseminar): پلتفرم تخصصی مدیریت و برگزاری وبینار (سمینار آنلاین، کلاس آنلاین) و رویدادهای آنلاین هست.
[183] گوگل چگونه کار می کند (How Google Works): کتابی است که توسط توسط مدیران ارشد گوگل، اریک اشمیت و جاناتان روزنبرگ نوشته شده است.
[184] شنوتو (Shenoto): یک بستر نرمافزاری و وبسایت ایرانی برای انتشار، پخش، به اشتراکگذاری، دانلود و خرید فایلهای صوتی (پادکست) و کتابهای صوتی در محیط وب و موبایل است.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد