متن پیادهسازی شده قسمت ۱۱ از فصل ۱ پادکست 10 صبح با عنوان: بهش اعتماد کن!
امید: سلام دوستان به قسمت یازدهم پادکست 10 صبح خویش اومدین. این چهارمین قسمتیست که ما داریم راجع به منتورشیپ[1] صحبت میکنیم در واقع میشه 8 و 9 و 10 و 11 که راجع به منتور شیپ بود این. یازدهمی و آخریش هست…
میثم: واقعاً آخریشه؟
ا: آره. فکر میکنم دیگه.
م: اول اینکه سلام امید.
ا: سلام میثم.
م: ما را به سخت جانی خود این گمان نبودی. این قسمتم زدم تو خط شعر و شاعری!
ا: یا علی شروع شد!
م: آره…! واقعاً فکرشو میکردی 4 قسمت راجع به منتورشیپ صحبت کنیم؟
ا: نه واقعاً من میدیدم که… ما یکی نوشته بودیم گفتیم فوقش دو تا ولی خب 4 تا شد اتفاقاً به نظرم خیلی استقبال شد ازش و خیلی بحث برانگیز شد و چالش[2] برانگیز شد و شاید جاش خالی بوده جای این صحبت.
م: آره شاید یه سری از این حرفا رو کسی نزده بوده یا شاید مثلاً به این صراحت زده نشده بوده.
ا: شاید.
م: خب اگه موافقی یه مروری بکنیم که توی قسمت قبل چیا گفتیم.
ا: بگو!
م: امتحان بدم؟
ا: آره! پس بده امتحانتو.
م: آره. خب توی قسمت قبل راجع به این صحبت کردیم که در درجهی اول استارتاپها[3] از دید استارتاپها نگاه کردیم به موضوع و روی این صحبت کردیم که استارتاپا از کجا میتونن یه منتور[4] خوب پیدا بکنن. راجع به سوشال مدیا[5] و کلاسهای آموزشی و نمیدونم این حرفا صحبت کردیم و تو تاکید خیلی خوبی داشتی روی اینکه آدمها رو از پیش دنبال بکنید بدونین که این آدمها هر کدوم چه جورین تخصصشون چیه علاقشون چیه؟
ا: اعتبار سنجیشون[6] کنیم.
م: اعتبار سنجی بکنید و برسید به یه شورت لیست[7] یا لیست کوتاه و سعی بکنید باهاشون ارتباط بگیرید. سوال بعدی ای که مطرح شد توی قسمت قبل این بود که گفتیم که منتور خوب سرش شلوغه و ما چطور میتونیم یه منتورو راضی بکنیم که با کار بکنه. شما یه لطفی کردی به من آقای اخوان اونم این بود که نذاشتی من خیلی حرف بزنم و البته من یه سری چیزای دیگه…..!
ا: تو این قسمت میذارم حرف بزنی! دیگه قسمت آخره دیگه …
م: قسمت آخر منتور شیپه میتونم هر چی دلم میخواد بگم…
ا: هر چی دلت خواست بگو.
م: دمت گرم. آقایی!
ا: متشکر.
م: رفاقتو داری در حقم تموم میکنی! و گفتیم که احتمالاً خب ما میدونیم که دید منتورها به موضوع چیه و استارتاپا بهتره که دیده منتورهارو بدونن و اونو لحاظ بکنن اول اینکه منتورا آدمای سر شلوغ گرونین در نتیجه باید این احساسو داشته باشن که وقتی که دارن منتورشیپ میدن به یک تیمی[8] اون تیم جدیه باید این احساسو داشته باشن که وقتشون تلف نمیشه به همین خاطر باید نگاه بکنن خودتونو جدی نشون بدید یه ام.وی.پی[9] دمویی[10] چیزی اگه داشته باشید خیلی خوبه…
ا: حداقل.
م: حداقل آره حداقل. و از طرف دیگه به صورت هدفمند هم سراغ منتور برین. دنبال منتوری برین که به اون حوزه علاقه داره و حتی خاطرت باشه من مثال زدم گفتم که مثلاً من خودم به یه… هم علاقه داره و هم تخصص داره. گفتم من ممکنه به گروت هکینگ[11] علاقه داشته باشم ولی هیچ تخصصی در موردش ندارم.
ا: و حالا شاید مثال دیگش اینه که واقعاً اگه یکی بیاد دنبال من بگه مثلاً من تو… گیر و گور مالی دارم به من بگه میفهمم آدمه هیچی از من نمیدونه چون من واقعاً کار مالی نکردم و نمیکنم اما اگه…
م: ولی اگه کسی اومد سراغت میفرستی پیش من…
ا: میفرستم برای تو دیگه. آره. ولی به هر حال به هر حال اون آدمه تحقیقشو نکرده که اومده سراغ من…
م: درسته
ا: قاعدتاً به درد توام نمیخوره آدمی که هیچ تحقیقی نکرده کورکورانه…
م: خب پس نمیفرستیش دیگه
ا: احتمالاً خودم سانسورش[12] میکنم.
م: آهان خیلی خوبه خیلی خوبه.
ا: فقط خوبا رو میفرستم سراغ تو.
م: همین جور هی داری رفاقتو در حق من تمام میکنی!
ا: آره دیگه امروز روزته!
م: تمامتر میکنی… آره واقعاً همین طوره. ولی یه صحبتیم کردیم راجع به اینکه حالا به فرض که این منتورو پیدا کردیم چه شکلی نگه اش داریم که فکر میکنم این صحبت مطرح شد…
ا: گفتیم در تماس باشین، ارتباطو حفظ بکنین…
م: ارتباطو حفظ بکنیم و از طرف دیگه سعی بکنین یه اتمسفر[13] دوستانه ایجاد بکنین که هر دو از حرفهای بودن هم دیگه…
ا: آره… به نوعی بده بستون…
م: لذت ببرین…
ا: یعنی خیلی رابطتون یه طرفه نشه که فقط شما دارین از منتوره هی میکشین میکنین یه جوری باشه که منتوره هم براش یه چیزی داشته باشه. حالا ممکنه براش یادگیریه، براش اینه که یه چالشها یه مسائلی رو حل… به هر حال یه چیزی از این رابطهه نصیبش بشه که هر دو خوشحال از جلسات برین بیرون.
م: درسته… خب. حالا امید ببین الان ما این همه راجع به این مباحث صحبت کردیم مباحث تئوریـه[14] قشنگیه ولی وقتی که پای عمل پیش میاد خیلی نکات ریزیه.
ا: بله.
م: من مشاورهای[15] یا منتور شیپی داشتم به یه گروهی میدادم که احتیاج داشتن به اینکه یک سری از دادههای حیاتیِ استارتاپشونو در اختیار من قرار بدن. خب بهشون گفتم که پاشین بیایین این دادهها رو بدین به من و بعد روی این با هم دیگه بیاییم صحبت بکنیم به هر حال من مباحث مالی علاقه دارم تو وقتیم که داری راجع به مباحث مالی صحبت میکنی قاعدتاً با عدد رقم سر و کار داری.
{5:04}
ا: بله.
م: و اینها این کارو نکردند و به صورت تلویحی گفتن که از کجا معلوم ما به تو اعتماد بکنیم. مسلماً اینو نگفتن به من ولی استارتاپایی هستن که ممکنه این فکرو بکنن اگر ما رازهای کسبوکارمون[16] رو به یک منتور بگیم از کجا معلوم اطلاعات ما رو نبره به رقبامون[17] نشون بده بهشون بگه و چطور باید به منتوره اعتماد کرد. این جواب این سوال از نظر من خیلی بدیهیه ولی خب دوست دارم که از زبان زیبای…
ا: اول تو بدیهیشو بگو من غیر بدیهیشو میگم.
م: بیا… بدیهیه اولیش اینه که مگه منتور بیکاره. منتور کارش چیزه دیگه ایه. منتور یه کار دیگهای داره که داره انجام میده…
ا: این ببین به شرطیه که منتوره از اون منتور خوبا باشه سرش به تنش میارزه…
م: خودمنتور پندار…
ا: خود منتور پندار نباشه! خب. وگرنه اتفاقاً الان بیا این سناریو[18] رو نگاه کن.
م: باشه
ا: یه خود منتور پنداری هست میاد و…
م: چه سخته! خودمنتور پندار!
ا: اطلاعاته استارتاپ A رو میگیره خب و برای اینکه بتونه خودش رو در واقع یا خدماتش رو بفروشه به استارتاپ B میره به استارتاپ B میگه آقا من مثلاً رقیباتو میشناسم…
م: آمار رقیبتم…
ا: آمارتم دارم 2 تا عددم میگه که طرف حساب کار دستش بیاد اینا در نتیجه به نظر من اتفاقاً باب سواستفاده میتونه خیلی باز باشه. این این حرفت خیلی موافقما اگه منتوره واقعاً منتور واقعی باشه این کارو نمیکنه قاعدتاً به احتمال خیلی زیاد.
م: البته اگر منتور باشن…
ا: ولی این اعتبارسنجیه خیلی کاره سختیه. از یه طرف دیگه خیلی استارتاپا تو مرحلههای اولیه که هستن واقعاً اونقدر اطلاعات محرمانهای ندارن به نظرم…
م: آره واقعاً همین طوره.
ا: خب… یعنی تا یه عالمه جا که شما برین اون اطلاعاتی که میخواین حالا به در واقع منتورتون بدین اونقدر چیز محرمانهای نیست. مثالی که میثم میزنه دیگه به نظرم نهایت و اکستریم[19] اینور هست که عدد رقم مالیه که معمولاً حساسترین و خصوصیترین مسائل کسب و کاراس ولی خیلی چیزای دیگه راجع به مثلاً استراتژیهاتون[20] راجع به بیزینس مدلهاتون[21] و غیره خیلی احتمالاً چیزهای در واقع محرمانهای نیستن بعضیاشو حتی اگر که رقباتون هم بدونن احتمال داره اتفاقی نیفته اما بعضی جاها هست چند تا استارتاپ به شدت دارن باهم رقابت میکنن به شدت شونه به شونه میرن جلو خب اونجا چرا یهو ممکنه تک تک استراتژیها و برنامههای شما هم مهم و محرمانه باشه.
م: خب برمیگرده دقیقاً به همین موضوع که ما وقتی داریم راجع به منتور صحبت میکنیم داریم راجع به منتورهای درست حسابی صحبت میکنیم آدمهایی که یه تجربهای رو دارن نه مثلاً مثل وحید کریمانهی عزیز بنیانگذار[22] یا… هم بنیان گذاره [23]استارتاپ فول فکر[24] که یه بار توییت[25] کرده بود که من نمیفهمم چطوری یه سری شغل اصلیشون و تخصصشون میشه منتور. در حالی که منتورینگ[26] یه چیزه قائم به ذات نیست و اول باید متخصص یه چیزی باشی بعد بشی منتور اون چیز.
ا: کاملاً درسته.
م: و توی شرایطی که بازم مجدد به قول آقای هادی نامی بود که اپلیکیشین[27] هدهد رو راه انداخته بودن ایشونم یه بار توییت کرده بود که هر کس که مدرک ام.بی.ای[28] دستش باشه یا توی یه شرکت معرف داره کار میکنه الزاماً منتور نیست و البته ایشون یه بار دیگه هم گفته بودن که یه وی.سیای[29] گفته بود من میخوام تا آخر سال 100 تا منتور تربیت بکنم ما راجع به این منتورا صحبت نمیکنیم. راجع به آدمهایی صحبت میکنیم که فقط تخصص دارن ولو اینکه ام.بی.ای نداشته باشن و غیره. خب قاعدتاً به اینا میشه اعتماد کرد. آدمی که…
ا: ببین با این فرض آره. به احتمال خیلی زیادی میشه خب اما ببینیم مکانیزمهای[30] دیگه چیه. فرض بکنید که شما میخوای منتور استارتاپ x بشی استارتاپ x هم میگه آقا من اعداد مالیم رو نه، میترسم بهت بدم اعتماد نمیکنم خب راهکارش چیه. میاد پیش من میگه آقا من چیکار کنم.
م: من در درجهی اول بهش میگم بیا باهم ان.دی.ای[31] امضا بکنیم.
ا: ان.دی.ای چیه؟ مخخف چیه؟
م: نان دیسکلوژر اگریمنت میشه تفاهم نامه یا قرارداد عدم افشای اطلاعات.
ا: عدم افشای اطلاعات.
م: هرچند من تصور میکنم که اگه کسی بخواد اطلاعات رو بدزده ببره و این حرفا مثل هر قرارداد دیگهای راهشو پیدا میکنه. یعنی ان.دی.ای خودش شاید خیلی ذاتاً به درد نخوره یا فایده نداشته باشه.
ا: چند تا مسئله رو من راجع به ان.دی.ای حالا به تجربه دیدم توی ایران بگم. اولاً که خیلی کسی جدی نمیگیره ان.دی.ای رو؛ خب ثابت کردن اینکه آقا شما مثلاً ان.دی.ای امضا کردی با من گفتی من اسرارتو افشا نمیکنم پس فردا طرف بخواد از شما شکایت کنه که افشا کردی ثابت کردنه این افشا…
م: تقریباً غیره ممکنه… به نظر من…
ا: تقریباً غیر ممکنه خب.
م: مخصوصاً اطلاعات دیجیتال[32].
ا: مخصوصاً دیجیتال. بعد از طرف دیگه اصلاً این این داستان که آقا ان دی ای آیا در قانون ایران واقعاً یک سند و مدرک قانونی هست یا نه باید حالا یه حقوق دان راجع بهش نظر بده اما خیلی چیز محکمی نیست و خیلیا ان.دی.ای امضا میکنن اینو در یکی از حالا بهترین استارتاپای مملکت دیدم که این سوتی رو داده بودن که با آدما ان.دی.ای امضا میکردن آدمام امضا میکردن بعد پس فرداش آدما میرفتن تو شرکت رقیب این استخدام میشدن. اینا شروع میکردن شکایت کردن و بعد وکیل اونا اومد گفتش که آقا اینی که شما امضا کردین اصلاً از لحاظ حقوقی اعتبار نداره و اصلاً امضای خالی طرف هیچ چیزی نداره. آره چیزه حقوقی نداره. حالا تو اون کیس[33] خاص هرچی که بوده مثلاً اثر انگشت حتماً لازم بوده چیزی که اون وکیل گفت که… ولی این خیلی چیزه رایجیه یعنی من توی…
{10:39}
م: لااقل… شاید نشون دهندهی یک حسن اعتماد دو طرفس.
ا: به نظر من ان.دی.ای امضا کردن کاره خوبیه و اصلاً قرارداد امضا کردن کاره خوبیه چرا چون تکلیفِ تکلیفِ هر دو ور توش مشخص میشه…
م: لااقل تو یه مبنایی داری که اگر فردا دعوات شد به قول… پدر من…
ا: مشکلی پیش اومد بهش رجوع کنی…
م: میگه که قراردادو برای زمان دعوا امضا میکنن. ببین اون اون موقع داشته چی فکر میکرده.
ا: آره بعد…
م: البته الان میدونی با توجه به اینکه ما در عصر دیجیتال هستیم خیلی سخته.
ا: خیلی سخته.
م: همین الانش من ان.دی.ای که امضا میکنم یه بند داره میگم که من به تو سی.دی[34] میدم فایل میفرستم بعدم نمیتونم بفهمم که تو اینارو امحا کردی یا نه قسم حضرت عباس میذارم خدا وکیلی شرعاً قانوناً فلان و این حرفا…
ا: مرامی اینا…
م: آره مرامی مثلاً فرض بگیر که اینا رو یا معدوم کن یا کپی دست کسی نده ولی هیچ چارهای نداریم.
ا: ان.دی.ای که من باهاش سر و کار دارم خیلی راحتتر و مشخص تره. معمولاً از این جنسه که آقا شما اومدی به شرکت ما مشاوره داری میدی خب و ان.دی.ایه البته دو تیکه اس یه قرارداد به نام ان.دی.ای داریم یکیم به نام نان کامپیت[35] داریم بعضیا این دو تا رو هی باهم قاطی میکنن…
م: نان کامپیت چیه؟
ا: نان کامپیت یعنی که اگر شما برای استارتاپ A که در حوزهی فلانه داری الان بهش مشاوره میدی…
م: پیش رقیبش نری…
ا: آره تا یه مدتی حق نداری پیش رقیبش بری. مثلاً من مشاوره دادم به فلان ایکامرس[36] توی حالا یه ان.دی.ای که بود که آقا اطلاعاتو مثلاً محرمانس و در واقع افشا نکنین یه داستان یه قرارداد دیگس که آقا شما به مدت مثلاً 1 سال 2 سال فلان توی حوزهی ای کامرس به هیچ کس حق نداری مشاوره بدی خب این برای این درست شده که…
م: خیلی کاره سختیه از… قبول کردنه همچین قضیهای. اومدم من نتونستم با تو کار بکنم.
ا: من کاملاً…
م: یا خواستم برم پیشنهادای خیلی بهتری داشته باشم…
ا: آره این این یه مشکل خیلی دو طرفهی شدیده.
م: باعث میشه قیمت بره بالا.
ا: خیلی خیلی چیزه پیچیده ایه. یه بار من یه بحث خیلی شدید داشتم در واقع سر همین نان کامپیت…
م: داخل یا خارج؟
ا: نه داخل تو ایران.
م: اوهوم. چه جالب
ا: و بحثم این بودش که بعد مثلاً زده بودن 3 سال بعد گفتم بابا مثلاً من اصلاً نمیخوام حالا تو این زمینهی حوزهی کاری شما برنامم نیست تو این زمینه مشاوره بدم ولی آخه من برای چی خودمو محدود کنم مثلاً 3 سال چه خبره مگه مثلاً چی میشه و اینا که حالا بعداً کردیمش فکر کنم یه سال ولی اونم حرف جالبی زد گفت آقا من شما رو درک میکنم مثل اینکه مثلاً من به شما بگم آقا امضا کن که مثلاً بورکینافاسو[37] نمیخوای بری و یه چیزیه که الان واقعاً دنبالش نیستیا ولی یه روزی شما به هر علتی دلت بخواد بری بولکینافاسو!
م: تو بانک برندهی جایزهی سفر به بولکینافاسو شدی!
ا: آره من کاری که خودم میکنم خیلی در واقع نرو دان[38] میشه چی خیلی محدودش میکنم و باریکش میکنم خلاصه که آقا مثلاً دقیقاً به فرض کن حالا ای کامرس باشه ای کامرسای حوزهی این در این مکان جغرافی در این بازهی زمانی در این حوزه یعنی یه چیزی که واقعاً رقیبهای طرف رو شامل بشه وگرنه برا من نوشته بودن آقا 3 سال به ای کامرسها مشاوره نمیدی بعد من گفتم که آقا…
م: ای کامرس چی هست؟
ا: تعریفش چیه که بماند میگفتم این که شما نوشتین یعنی من هیچ جای دنیا چون مرز جغرافیایی توش نیاورده بود خب و اینکه اصلاً ای کامرس خب توش تو بی.تو.بی[39]، بی.تو.سی[40] داری ریتیل[41] داری فلان داری اینه که خیلی چیزه پیچیده ایه حالا برگردیم…
م: امید یکم برگردیم سر خط؟
ا: آره برگردیم سر خط.
م: استارتاپه که نمیاد قرارداد امضا بکنه یا مثلاً به این شکل این کارو بکنه استارتاپه فرضمون به اینه که احتمالاً شاید اون منتور خوبه رو به سختی پیدا کرده.
ا: بله.
م: الان تو یه منتور خوب به سختی پیدا شدی و به سختی راضی شدی که همچین کاری بکنی. خودتو در نظر نگیر جامعهی عمومی منتورهای خوبو در نظر بگیر. اگر که استارتاپه بهشون بگه که آقا اگه بی زحمت بیایین ان.دی.ای باهم دیگه امضا بکنیم حست چیه؟ حست اینه که این بچه پرروها رو نگاه کن ببین معلوم نسیت مثلاً کارشون میگیره یا نمیگیره بعد به من اعتماد ندارن یا نه تو به عنوان یک منتور حرفهای باید اینو بپذیری؟ جواب دادم البته.
ا: خیلی پیچیدس من واقعاً به نظرم یه وقتا ممکنه بر بخوره و بگه بابا برو جمعش کن مثلاً من دارم وقتمو میذارم فلان. به نظرم اگه خیلی حرفهای بخواییم به قضیه نگاه کنیم آره باید امضا کنی چرا نکنی.
م: مشاوره رو نمیگما دارم چیزو میگم…
ا: میدونم میدونم.
م: منتور شیپ استارتاپو میگم
ا: خب دلیلی نداره شما که نمیخوای بری افشا کنی خب ان.دی.ای رو هم امضا میکنی خب. شخصی که نباید با این قضیه برخورد کرد دیگه یه چیز حرفهای و کاریه شما میگی و این امیدوارم تو ایران واقعاً جا بیفته. باز میگم ممکنه که خیلی سخت باشه ثابت کردنو شکایت کردنو واقعاً دعوی و دادگاه و این داستان هاش ولی همین که تکلیفت روشن باشه که آقا شما بدون که امضا کردی که قراره اطلاعات ما رو به جایی ندی تو این مدت در این زمینه…
{15:25}
م: لااقل اگرم چیزی داری میدی عذاب وجدان بگیری…
ا: آره. نه واقعاً…
م: ولی امید بودنش برمیگرده به حرف اولیمون. واقعیتش اینه که یه منتور خوب احتمالاً آبروش براش از هر چیزی مهم تره.
ا: بله
م: شهرتش…
ا: اعتبارش…
م: اعتبارش براش از هر چیزی مهمتره. به علاوه اینکه اون آدم احتمالاً یه علایق دیگهای داره جز دزدیدن ایده و دادههای این استارتاپ.
ا: آره دیگه میگم…
م: الان من مثلاً خب اوکی من الان دارم به استارتاپا در زمینهی مالی کمک میکنم. لپ تاپ منو که باز بکنی انبوهی دیتاهای[42] ترک… به قول معروف تراکنشهای مالی و…
ا: بله منم همین طور
م: نمیدونم رشد تعداد یوزرهاشون[43] رو فلان و این حرفاست. این چیزاییه که به درد رقیبشون قاعدتاً ممکنه بخوره ولی خب من چه علاقهای دارم که برگردم مثلاً این اعتبار نصفه نیمهای که تو این حوزه دارم و مثلاً برم 20 میلیون تومن بفروشم به رقیبشون اصلاً رقیبشون این پولو نداره و اصلاً به دردشم نمیخوره اگر که این یه قول معروف نفوذی پیدا بکنه توی اون استارتاپ خیلی راحتتر میتونه بگیره تا منِ مشاور یا منتور.
ا: به نظر من اعتباره خیلی مهمه و کم کم که این اعتباره و پرسنال برندینگ[44] جا میفته بقیه هم خودشونو با تو تنظیم میکنن. من یه جایی قبلاً مشاوره داده بودم و بهم گفتن که باید سفته بدی…
م: نه بابا!
ا: و من به شدت مخالف بودم گفتم من هیچ وقت تو عمرم سفته ندادم نمیدم و نخواهم داد و اینطوری یا شما به من اعتماد میکنی یا من نیستم.
م: به عنوان یه مشاور بهت گفتن سفته بده؟
ا: آره خیلی عجیب بود. خیلی عجیب بود حتی بهت بگم دو جا در واقع. یه جای بود که کلاً از همهی پرسنلشون[45] سفته میگرفتن که من گفتم آقا من که پرسنل شما نیستم…
م: آره از پرسنل باز ممکنه توجیحاتی داشته باشه.
ا: یه جای دیگه این بودش که از همهی مشاوراشون حالا نمیدونم چرا، سفته میگرفتن و خیلی قرارداد سفت و سخت و این داستانا. من سفته رو که گفتم آقا نیستم و اینا اصلاً اونا بقیهی قراردادم بی خیال شدن کلاً بیس[46] رو گذاشتن روی اعتماد.
م: خب میدونی یه مقداری به خاطر اینه که دقیقاً همون فرایندِ اعتبار سنجی منتوره انجام نشده و در نتیجه نگاه میکنی میبینی که همه منتورن تو این اکوسیستم[47] به قول یه دوست عزیزی من دارم مسعود زمانی گفته بود که ایشالا که هیچ وقت فکر میکنم گفته بود تا پایان سال 95 در زمینهی منتور خودکفا میشیم! سال 96 منتور رو صادر میکنیم و این حرفا! خب وقتی که همه ادعا میکنن اینجوریه خب همه که ممکنه که همون دیگه یعنی یه سری آدم داریم که کارشون منتور شیپه خب این به هر حال بیزینسش اینه.
ا: این آدما اگر آدمای حرفهای نباشن میگم قشنگ ممکنه از این اطلاعات به نحوهای مختلف سو استفاده کنن…
م: بعداً باید ببخشید بعداً باید راجع بهش صحبت بکنیم الان خیلی وقتشو نداریم. اینه که چه شکلی این وضع آشفته رو میشه جمع کرد؟ قاعدتاً نمیدونم ایجاد محدودیت معنی نمیده در کار داوطلبانه.
ا: ببین مثل همه چیزه دیگه باید فرهنگ سازیه درست بشه و باید خیلیم بجنبن چون داره این فرهنگ غلطه دیگه جا میفته.
م: امروز به من یه بزرگواری به اسم آقای علی شیری فکر میکنم یه دایرکتی[48] تو اینستاگرام[49]… توی توییتر[50] زده بود که آقا یه کمپین[51] راه بندازیم برای این قضیه یعنی فکر میکنم حتی بعید نیست که احتیاج به همچین چیزی باشه برای فرهنگ سازیا. شاید وی.سیا باید این کارو بکنن شتابدهندهها[52] باید بکنن…
ا: به نظرم اونا خیلی نقششون مهمه…
م: البته خود اون وی.سیای که میخواد 100 تا منتور تا پایان سال تربیت بکنه…
ا: آره واقعاً… نمیدونم کی بوده
م: بگذریم. فشارمون میره بالا. هوا هم گرمه. بسیار خب. صحبتای جالبی بود.
(موسیقی)
ا: خب حالا بیا از این اینوری نگاه کنیم چیزی که من تو این در واقع یک ماه گذشته خیلی باهاش برخورد کردم. و اون اینه که استارتاپا یه وقتا خیلی در مقابل منتوره خودشونو ضعیف و کوچیک میبینن و اینطوری میشن که خب منتوره هر حرفی میزنه اینا گوش میکنن بعد همون چیزی که منتوره میگه انجام میدن این به نظرت درسته یا نه؟
م: ببین من فکر میکنم که بس… آهان از دید استارتاپه بگم یا از دیده منتوره؟
ا: از دید استارتاپه!
م: از دید استارتاپه فکر میکنم که بستگی داره به اعتمادی که به اون منتوره دارن و پیچیدگی مشکلشون. اول اینکه من تصور میکنم که قاعدتاً تو سراغ یک منتور نمیری. و ممکنه که بیش از یک منتور رو نظرشو راجع به یک موضوع خاص بپرسی.
ا: پیچیده است. برای ساده سازی فرض کن یه منتوره رابطهی خوبیم دارین اعتمادم دارین منتوره الان به شما میگه آقا اینجا باید مثلاً پیووت[53] کنی بری راست شما تا حالا فکر میکردی میخوای پیوت کنی بری چپ.
م: و من اگه استارتاپ باشم چیکار میکنم؟
ا: بله!
م: من احتمالاً به واسطهی اینکه ذاتاً یه مقداری آدم محافظه کاریم حرف منتور رو با شرط و شروطی قبول میکنم یعنی آروم آروم سعی میکنم اجرا کردن کم کم تبعاتش رو ببینم و بعد یهو فرمون رو یعنی بعد فرمون رو میپیچونم یهو فرمون رو نمیپیچونم.
{20:17}
ا: چه جالب! من اگر جای…
م: به خاطر اینکه… ببخشید! زمینهی کاری تجربه و تحصیلی که منتور داشته با یه منتور دیگه ممکنه متفاوت باشه. و تو ممکنه به دو تا منتور اعتماد داشته باشی که هر کدوم یک حرف کامل در یک موضوع نظرات کاملاً متضادی بدن. چون حکم محکمی نیست…
ا: من اونو قبول دارم ولی من خودم اگه جای استارتاپ یا یه استارتاپی ازم بپرسه یه قانون کلی دارم. میگم آقا حرف بقیه رو گوش بدین ولی خودتون تصمیم بگیرین تحلیلش کنین خب. فرض کن یه منتوری میاد به شما میگه آقا نه شما الان مثلاً باید نمیدونم به جای این مثلاً بخش مشتری سراغ اون بخش مشتری برین. به چالش بکشینش علتشو ببینید یه خوره بالا پایین کنین تحلیل کنین داستان رو بعد خودتون تصمیم بگیرین. الان یه مشکل خیلی…
م: باریکلا…
ا: بزرگی که داره اتفاق میفته اینه که منتوره یه نظری داره نظرشو میره خیلی محکم میگه استارتاپه رم میکوبه یه جوری میکنه اینا اعتماد به نفسشون میاد پایین…
م: احسنت!
ا: بهشون میقبولونه نظر خودشو. و این یکی از بدترین اتفاقهاییه که میتونه توی یک رابطهی منتور شیپ بیفته.
م: همین طوره. توی همین سوالی که از من پرسیدی من فراموش کردم اون لحظه بگم دقیقاً همینه اصلاً منتوری که این حرفو بیاد بزنه و نظر قطعی بده داره اشتباه میکنه اصلاً منتور باید تحلیل بکنه بگه که این مزایا معایبش اینه، مزایا معایب اینم اینه…
ا: اینم اینه. سناریو بذاره جواب سوالاتتون رو بده نه اینکه برای شما تصمیم بگیره نه اینکه شما رو مجبور کنه به یه سمتی برین که حتی من متاسفانه خیلی نهایت و اکستریمش رو دیدم و این بود که منتوری…
م: تعریف کردی گفتی…
ا: آره اومد…
م: کلاً ول کنید…
ا: بالا سر یکی گفت آقا کلاً شما این ایده و این بیزنس مدلو کلاً ول کنین برین این ایده و حالا یک وعده وعیدهایی که اگر اونوری برین من مثلاً حمایتتون میکنم و فلان و این داستانا.
م: دقیقاً همینه که میگی و فکر میکنم این یکی از مشکلاتیه که شاید حتی منتورها دارن. خانوم عسل راد یه بار برای ما نوشتن که اکثر موراد متاسفانه منتورا حالا شاید نه منتورهای خوب منتورهایی که تعریفشونو کردیم منتورا به جای اینکه راهنمایی کنن و مسیر نشون بدن یه دفعه به بچهها راه حل نشون میدن بعضی منتورا جهت مشاورشون به سمت کار خودشونه. مثل اون آدمی که میگفتن که از کلاً تاریخ فقط ماجرای حملهی نادرشاه به هند رو بلد بود بعد بهش میگفتن که نظرت راجع به تحولات سیاسی افغانستان چیه میگفت که بله افغانستان کشور مهمیه. و شما اگر که از شرق افغانستان برید به هند میرسید هند رو هم که خبر دارید که نادر شاه بهش حمله کرد و بعد کلاً میکشوند این سمت. یعنی خانوم راد گفتن یعنی ممکنه طرف یه سمت دیگه باشیم میکشونه سمت حیطهی تخصصی خودش بعضی منتورا هم سطحی نگرن یعنی فرضاً استارتاپ یه مشکلی داره اما ذاتاً علت مشکلش یه جای دیگست و در آخر به نظرم میاد که منتور روی خط باریکی حرکت میکنه بین امیدوار کردن و زیر سوال بردن به جهت تحکیم و تقویت استارتاپ. خیلی خوب بود خانوم راد واقعاً دستتون درد نکنه.
ا: خیلی خوب بود… آفرین!
م: پیدا کردن اون نقطه که هم طرف ناامید نشه هم الکی امیدوار نشه کار سختیه…
ا: خیلی…
م: که یه منتوره خوب باید بلد باشه. پس در نتیجه منتور نباید خیلی حکم قطعی بده واقعاً…
ا: اصلاً
م: باید راهو نشون بده که…
ا: یعنی ممکنه آدم حتی خودمون هم سوتی بدیم ولی باید باید حواس منتور این باشه که در واقع چالشها رو بگه خطرات رو بگه سناریوها رو بگه خوب بدها رو بگه راه حلهای احتمالی…
م: تحلیل بکنه…
ا: بگه تحلیل کنه بنچ مارک[54] کنه، برای شما نباید تصمیم بگیره خب شما به عنوان یک استارتاپ اصلاً علل… علت موفقیت خیلی از استارتاپا اون تیمه و اون دینامیکش[55] رو و تصمیمگیریه و…
م: تصمیمگیری داخلی…
ا: داخلی و ایناس. شما اونو نمیتونید اوت سورس[56] کنید به بقیه بسپردید براتون تصمیم بگیرن. این به نظرم یک واقعاً اشتباه خیلی مهلکیه.
م: پس با این حساب شاید ما یه معیار دیگه ام پیدا کردیم برای اینکه یک منتور خوب چه کسیه. اومدیم همهی این غربالگریها[57] و اعتبار سنجیا به قول تو رو انجام دادیم چند جلسه رفتیم. اگر که دیدیم که یک منتوری…
ا: 100%!
م: به جای اینکه بیاد تحلیل بکنه گزینههای مختلف رو داره راه حل قطعی نشون میده این شاید نشون بده که یه جای کار داره میلنگه و…
ا: یا تص… یا میکوبه یا تصمیمگیری براتون میکنه یا کلاً دلسردتون میکنه یا یه منتوری که میبینین مثلاً 5 تا جلسه باهاش گذاشتین 5 تا حرف زد و هیچ… همه رو شما تصمیم گرفتین که این کارو نکنین خب احتمالاً یه جای کار…
م: میلنگه
ا: ایراد داره.
م: حالا توی ادامهی این موضوع ما گفتیم که استارتاپ باید تصمیمگیریو داخل خودش انجام بده
ا: بله
م: به نظرت منطقیه که منتور رو هم توی تصمیمگیری دخیل بکنن حتی در این حد که مثلاً به منتور حق رای بدن؟ اصلاً این مکانیزم توی استارتاپا معنی میده؟
ا: من به نظرم کلاً این داستان معنی نمیده یعنی پیرو حرفایی که میزدیم به نظرم شما ممکنه حتی به منتور بگی آقا ما این تصمیمو گرفتیم نظرت چیه منتوره نظرشو بگه تحلیلش رو بگه خیلی جاها بگه آقا مثلاً من فوقش دیگه در باز نهایتش میگه خب اوکی من جای شما بودم شاید مثلاً اینطوری فکر میکردم به این علت این کارو میکردم خب ولی اینکه بخواد بیاد حق رای داشته باشه یا تو پروسهی[58] تصمیمگیریه شما عملاً حضور داشته باشه به نظر من نه کار خوبی نیست.
{25:16}
م: صدای زنگ اومد فکر میکنم که…
ا: مهمونم اومد…
م: مهمونمون رسید آره کم کم بریم به طرف خلاصه جمع کردن موضوع. و اصلاً یه نکتهای امید توی استارتاپا تصمیمگیری با رایگیریه یا با اجماع و تمایل قلبیِ خود آدماییه که دارن توی استارتاپ کار میکنن؟
ا: فکر کنم خیلی بستگی داره یعنی هر… استارتاپ کوچیکی که 3 نفرن یه دینامیک داره…
م: راست میگی البته…
ا: 10 تا یکی داره 100 تا یکی داره. به نظرم تا وقتی خیلی کوچیکن…
م: بین اون فاندرهاشون[59] بین تیم مرکزیشون…
ا: به نظرم خیلی تصمیم جمعیه یا خیلی ببین یه وقت هست میتونن جمعی تصمیم بگیرن مثلاً 3نفر بشینن دوره یه میز بحث کنن بالا پایین کنن با یه تصمیم بیان بیرون. یه وقتایی هست نمیتونن و باید یه خورده تصمیما رو تقسیم کنن آقا تصمیمای مثلاً فنی[60] و توسعهی محصول[61] رو نهایتاً…
م: فلانی میگیره…
ا: رای فلانیه.
م: آهان!
ا: مالی رو نهایتاً فلانی میگیره. یه جاهاییم بعضیا راحتن با رایگیری. میگن آقا دو تامون میگیم این یکیمون میگه اون.
م: بسیار عالی.
(موسیقی)
م: خب یه سوالی که فکر میکنم پاسخ دادیم که هرچی منتور گفت گوش بدیم یا ندیم اگه ندیم چه عواقبی داره راجع بهش صحبت کردیم.
ا: کلاً هم ببین عواقب همه کارای آدم با خودشه دیگه اون تصمیمی که میگیری یک سری کانسیکوئنس[62] داره میشه یک سری…
م: عواقب
ا: عواقب همینه عواقبه یه سری عواقب داره یه چیزایی پشتشه که به هر حال باید تصمیم بگیرین و اون رو قبول کنین همهی کسب و کارها هم همینه.
م: بسیار خب. خیلی فرصت نداریم اگه بذاری ته موندهی خلاصه… ته مونده که نه ولی مابقی کامنتا و اینارم بخونیم.
ا: بله
م: اون چیزایی که باقی مونده اول این که یه بزرگواری هست به اسم آقای والا افشار که ایشون فکر میکنم که به هر حال شاید نسل چندم مهاجران ایرانی باشن در آمریکا در شرکت معروف سیلزفورس[63] کار میکنن و اسم خودشونو گذاشتن چیف دیجیتال اونجلیست[64] اونجلیستو چی ترجمه میکنی؟
ا: خیلی سخته.
م: مروج مثلاً خیلی معتقد…
ا: آره یه جور پذیرنده یا آغازین طوره ولی مروجم هست.
م: آره. ایشون یه بار توییت کردن که اِ گود مِنتور ویل تیچ یو هوا یو تینک نات وات تو تینک[65] یعنی اینکه چه شکلی ماهی گیری یادت بده بیشتر نه اینکه…
ا: آره چه جوری فکر کنی خیلی خوب بود.
م: بزرگوار دیگهای که نخواستن اسمشون آورده بشه گفتن که خیلی به استادهای دانشگاه به عنوان منتور نگاه نکنید البته فکر میکنم خیلی حرف مطلقی نیست…
ا: کلی گوییست…
م: ولی آره…
ا: میفهمم چی داره میگه…
م: مثالی که زدن اینه که گفتن توی یه رویدادی تعدادی از اساتید دانشگاه به عنوان منتور بودن و اینم فراموش کرده بودن که منتورینگ با تدریس فرق میکنه…
ا: دقیقاً.
م: داستانی بود که این اساتید خوبم در خدمت این تیما بودن ولی نمیدونستن این… اینجا منتورن نه معلمشون.
ا: و اینکه احتمالاً خب اساتید تجربهی عملی رو…
م: کمتر دارن…
ا: کمتر دارن.
م: مثلاً ظاهراً تو اون رویداد یکی از تیما داشته روی مثلاً یه موضوع مربوط به بازیافت زباله و اینا کار میکرده و استاده شروع کرده بود به توضیح اینکه هر ماده چه چیزی تولید میکنه در حالی که سوال بچهها این بوده که چه طور این رو در جاهای مختلفی راهاندازی بکنیم. دیگه… آخ آخ یه دونه از اون حرفای خوشگل بزنم…
ا: یه دونه از اونا…
م: آره. بزرگواری به اسم آقای علی شیری برای من فرستادن گفتن که توی اکوسیستم استارتاپی جدیداً یک موجودی سر برآورده به نام دلال استارتاپی. یکیشون اومده بود پیشنهاد داده بود 3% از شرکتت و 3% از فاندی که برات میگیرمو به عنوان کمیسیون[66] میگیرم. عددا بالاست. منتور با تجربه میگیری چند سال کمکت میکنه تو بحرانا از تجربش استفاده میکنی نهایتش یه درصد بهش میدی. همون صحبتی که تو کردی. جدا از اینکه پیشنهاد غیر منصفانهای بود گویا گوش چند تا استارتاپ خوب رو بریده بود و تیمهای استارتاپی که ایشون باهاش کار کرده بود به شدت پشیمونن. ایشون توصیه کردن که برای موفق شدن استارتاپتون فقط به پول نیاز ندارید باید استقامت کنین توصیه کردن که «کتاب ونچر دیلز[67]» رو بخونین از بزرگان مشورت بخوایین نه دلالان فرصت طلب البته همین که بخوایین بزرگان رو پیدا بکنید و تشخیص بدین از دلالان فرصت طلب موضوع سختیه. برای موفق شدن به کسی باج ندید چون موفق نمیشید اگه شکست بخورید برای دلال مهم نیست اون به پولش رسیده موفقم بشید که 3% از شرکتتون رو دادید و از صبح که توییت کردم 10 نفر مسیج دادن که آقا کار ما رو بردی زیر سوال. آره. دوست بزرگوار دیگهای خانومی با آیدی[68] مبیکل یک بار نوشته بودن که عصبانیم، حس بدی دارم. نسبت به خودم گفتن میای برای کمک گفتم به روی چشم بعد برداشته زده سمتم رو منتور، من، من هم نیستم چه برسه به منتور. ایشونو باید طلا بگیریم به نظرم و افراد بسیار مختلفی که صحبت کردن و حتی گفتن که آقا ما کتاب «لین استارتاپ[69]» و کسب و کار و اینا زیاد خوندیم ما هم منتور و البته از دیده به قول معروف دست انداختن و نقد کردن نسبت به موضوع صحبت کردن. و این درددلها تمومی نداره فکر میکنم که سر خودمونو مخاطبینمونو درد نیاریم بریم سراغ مهمونمون.
{30:31}
(موسیقی)
م: سلام ما از استودیو رفتیم بیرون و برگشتیم و وقتی که برگشتیم سینا شفیعزاده همبنیانگذار نظر بازار[70] رو با خودمون توی استودیو[71] آوردیم. نظر بازار رو اجازه بدین من وقت خیلی نذارم توضیح بدم در موردش یک استارتاپ خیلی خوبه. سرچ بکنین در دورهی سوم آواتک[72] حضور داشته بچههای خیلی خوبین کار خیلی خوبی کردن برین خودتون تحقیق بکنین ما الان اینجا از سینای سرماخورده خواهش میکنم که یه مقداری…
ا: سرفه بکنه!
م: سرفه بکنه و برای ما از تجربیاتش در مورد… تجربیات خوبش در مورد منتور شیپ صحبت کنه. سلام سینا.
سینا شفیعزاده: سلام وقتتون بخیر.
م: راحت پیدا کردی اینجا رو؟
شفیعزاده: آره من اینجا رو میشناختم تقریباً.
م: بسیار عالی.
شفیعزاده: آره راحت پیدا کردم اوکی بود. من امیدوارم که این گپی که امروز میزنیم شده یه کمک خیلی کوچولو باشه ولی به همهی کسایی که دارن این پادکستو گوش میکنن کمک بکنه…
م: مرسی…
شفیعزاده: حالا…
ا: ایشالا حتماً.
م: خب سینا جان…
شفیعزاده: جان؟
م: یکم برامون از تجربههایی که داشتی در مورد منتورها و مخصوصاً تجربههای خوبی که در مورد منتورها داشتی صحبت کن دیگه ما استارت[73] رو زدیم تو تعریفتو بکن من و امید وسطش اگه سوالی داشتیم میپرسیم.
شفیعزاده: بله حتماً. واقعیتش اینجاست که وقتی ما از منتور صحبت میکنیم و از منتور شیپ صحبت میکنیم انقدر تعریفای مختلف ازش وجود داره که سرش توافق خیلی اجماع روی تعریفی وجود واقعاً نداره.
ا: تعریف خودت چیه از منتور؟
شفیعزاده: من فکر میکنم هر کسی که یه تجربهای داره که میتونه اون تجربه رو با شما به اشتراک بذاره اون منتوره.
م: آهان تعریفش شبیه تعریف توئه.
ا: تعریف منم همینه…
شفیعزاده: آره ولی این خیلی فرق نمیکنه که اون آدم کیه یا مثلاً چه کاری کرده. هر کی واقعاً یه تجربهای داره. منتها یه نکتهای که وجود داره اینکه شمایی که پذیرندهی اون تجربه هستی یا نیستی هیچ کس شما رو مجبور نکرده که اون رو بپذیری. چون مثلاً کسی منتوره پس هر چیز میگه من باید بپذیرم. یعنی شما اولین اتفاقی که میفته…
م: ببخشید من یه چیزی بگم؟!
شفیعزاده: بفرمایید!
م: سینا صحبتایی که ما قبل از این داشتیم میکردیم و نشنیده!
ا: آره.
شفیعزاده: آره… نه دقیقاً…
م: یعنی خیلی در راستای صحبتای مائه…..!
ا: دقیقاً ما داشتیم همینا رو میگفتیم!
م: خب…
شفیعزاده: یعنی منم تجربهی واقعاً شخصیم رو میگم چون واقعیت ما از روز اولی که حالا رفتیم تو شتابدهی نگاهمون این بود که مثلاً خب هر کسی که پیدا میکردیم باهاش سعی میکردیم به… بی بهونه با بهونه باهاش یه صحبتی بکنیم.
ا: بله
شفیعزاده: و واقعیت اینجا بود هیچ وقت تمام قدر واینستادیم که یک کسی به ما بگه این کارو بکن ماهم بگیم چشم. ولی به حرف همه گوش دادیم و…
م: و حرف همه رو شنیدید…
شفیعزاده: و حرف همه رو شنیدیم…
م: بعد عمل کردین یا نکردین؟
شفیعزاده: خیلیاشو عمل کردیم خیلیاشم عمل نکردیم. ما مثلاً تو یک کیسی که خب ما بیزینسمون دبل سایده[74] و…
ا: یه پلتفرم[75] دو وجهی…
شفیعزاده: دو وجهی آره یه طرفمونم بی.تو.بیـه یه طرفمون بی.تو.سیـه. ما…
م: یعنی یک سمتش افرادی هستن که سازمانها[76] و اینا که به شما کار سفارش میدن و…
شفیعزاده: بله
م: و افراد دیگری هم مثل مشتریای عادی یوزرای عادی که…
شفیعزاده: پاسخ گوهای مائن اپلیکیشن دارن. آدم عادی هستن.
م: توضیح بده خب.
شفیعزاده: ما یه در واقع منتور خارجی داشتیم و اصلاً ایرانی بودن منتها حالا دو رگه بودن نمیدونم دقیق… از خاطرم رفته. و ایشون مثلاً به ما خیلی اصرار کردن که حتماً یک ساید[77] رو بچسبید و اونو به شدت رشد[78] بدید و یه ساید دیگرو رها کنید وقتی اون ساید رشد پیدا کرد اون ساید میاد دنبالت. خودش میفته. و من همون موقع مثلاً حالا یه مدت بعدش یه تجربه ایم داشتیم رفتیم پیش آقای علیرضا صادقیان و آقای صادقیان دقیقاً یه نظر مخالف اینو داشتن یعنی البته ایشون اصلاً از نظر مثلاً اون یکی منتور که اطلاعی نداشتن گفتن آقا به هر حال به عنوان کسی که خودش یه بیزینس[79] دبل ساید داره دیگه…
ا: چندین میذاره…
شفیعزاده: آره بعد چندین میذاره حالا من نتبرگ[80] مشخصاً تو ذهنمه. که مثلاً خب یه طرفش باز بی.تو.بی بود خیلی خیلی شبیه بود این. از تجربش دقیقاً گفتش که سینا دو تا طرفو تیکه تیکه بیار بالا یه طرفو نبر بالا یه تیکه تیکه بزن یکم اینور…
م: نردبونی بیا…
شفیعزاده: آره آره یه تیکه اینور… و خب این دو تا دقیقاً من نمیتونم بگم اون منتوره اول به من مشورت… خب ما کار دومو کردیم و به نظرم جواب گرفتیم. من نمیتونم بگم منتور اول اشتباه کرد یا اشتباه گفت چون شاید تو اون کانتکس[81] اون درست بوده.
م: سینا من همین جا یه سوال بپرسم؟
شفیعزاده: جان؟
م: جانت بی بلا. هر کدوم از این دو بزرگوار چه اون منتوری که به حرفش گوش نکردین و چه آقای صادقیان برای شما تحلیل کردن که این کارو انجام بدید…
{35:05}
ا: چرایشو…
م: چراییشو گفتن و یا نه بهتون گفتن که نظر من اینه که این کارو انجام بدید یعنی راه حل نشونتون دادن یا حکم دادن بهتون؟
شفیعزاده: آخ خیلی خیلی نکتهی خوبی رو دست گذاشتین. ببین من یه جمله بگم…
م: من معمولاً نکات خوبی رو دست میذارم!
شفیعزاده: عه عالیه! یه جمله رو من خیلی دوست داشتم اینو یعنی از دیشب تنها جملهای که بهش فکر کردم و گفتم حتماً بگم این بود. به نظر من منتوره خوب منتوریه که سوال درست میپرسه نه اینکه راه حل میده. منتور خوب قرار نیست یعنی چی هیچ وقت شما مسلط به اندازهی اون آدم تو بیزینسش نیستید که بهش سلوشن[82] بدید ولی میتونید سوالای خیلی خوب بپرسید جاهایی که حس میکنید نقطهی شکسته دستتونو بذرید هی چلنجش[83] کنید که ببینید اون آدم چقدر بهش فکر کرده یا اگه فکر نکرده بهش فکر کنه. واقعیت اینه…
م: یعنی خیلی فرق نمیکرد اگر که سینا میومد جای ما حرف میزد! فکر میکنم!
ا: آره خیلی… خیلی هم عقیده ایم
م: به خدا چیزه… ما و سینا…
ا: هماهنگی نداشتیم!
م: هماهنگی نکردیم. خیلی جالب بود بسیار عالی.
شفیعزاده: آره نه واقعیتش این نکتهای که داشت یه نکتهی کلیدیه دیگهای هم که وجود داره اینه که شما وقتی داری با یه منتور صحبت کنی برید بکگراند[84] اون منتور رو نگاه بکنید یعنی برید ببینید که اون منتور تو چه حوزهای تخصص داره بیزینسایی که ران[85] کرده چی بوده اگه شما یه بیزینس بی.تو.بی دارید یه مشورتی میگیرید از یه منتوری که کار بی.تو.سی کرده من نمیگم این کار اشتباهه برید از تجربش استفاده کنید ولی یادتون باشه یه پیش فرضی وجود داره اونم اون نگاهش به بی.سیه.
م: خب من یه سوال خوب دیگه بپرسم؟
ا: یه سوالی بپرس که راجع بهش حرف نزده بودیم!
م: نه راجع بهش حرف زدیم. از کجا میری سابقهی یک منتورو در میاری؟
شفیعزاده: ببین من خب اولین کاری که میکنم میرم تو لینکداین[86] و نگاه میکنم که تحصیلات مثلاً منتور چی بوده و تجربههای قبلیش چی بوده و همکاراش یا ریکامندیشنهایی[87] که در موردش نوشته شده رو میخونم. که یه ذهنیت بگیرم. و از خود طرف بخوایید یعنی من اولین سوالی که از منتور مث… خب یه منتور کارای مختلف کرده وقتی بیزینس لانچ[88] کرده…
ا: بله.
م: درسته.
شفیعزاده: بهش میگم که شما خودتونو چی میدونید. شما خودتونو متخصص چه حوزهای میدونین بیزینس استراتژی[89] میگید یا اینکه نه مثلاً یو.آی[90] کارید یو.ایکس[91] کارید کانتنت[92]ید خودتو چی میدونی شاید 10 تا کار کرده باشی و بعد میبینی که مثلاً منتور میگه اوکی من تخصص اصلیم اینه و منتورا هم ما منتورای خوبمون همیشه جاهایی که نمیدونستن میگفتن اینا رو نمیدونیم اینا این کاری بود که یعنی بزرگترین لطفیه که منتور میتونه بکنه.
ا: به نظرم یکی از مهمترین خصیصههای یه منتوره خوبه اونجایی که نمیدونه و در تخصصش نیست بگه نمیدونم تخصصم نیست یا تخصصم نیست خب من این طوری فکر میکنم ولی تخصص من این حوزه نیست برید دنبال کسی که تخصصشه.
شفیعزاده: من یه مثالشو بخوام بزنم چون مال چند روز پیش بود، البته اینجا دیگه ما به عنوان منتور بودیم. یکی از بچهها یه سوالی پرسید من واقعاً یاد منتورای خودمون افتادم که این کارو میکردن. گفتش یه پکیجی[93] رو میخواست قیمتگذاری بکنه بین 20 هزار تومن و 350 هزار تومن شک داشت. بعد خیلی کلافه بود چون مثلاً بیزینسشون حالا جنس بیزینسشون در واقع این اقتضای اون بود. و به من گفت چیکار کنم گفتم ببین پرایسینگ[94] اینکه تو قیمتگذاری بخوای بکنی یه مقولهی بسیار پیچیده ایه تخصص من نیست اصلاً ولی من یعنی اینو حتماً باید بری پیش یه مشاور متخصص ولی من میتونم بهت بگم اینه که بری ببینی بیزینسِ مثلاً مشابه تو تو آمریکا کیه چه شکلیه…
م: چیکار داره میکنه…
شفیعزاده: آره گفت 350دلاره پکش گفتم خب مثلاً این 10 تا 15 درصد حقوق ثابت آمریکاس اونو بیایین مدل بکنین اینجا مثلاً همون 300-350 هزار تومن به نظر میاد درمیاد پس 20 تومن نذارین ولی این روش هکه که تو یه چیزیو هک کردی موقت اگر… بعد گفتش که خب…
م: بعد باید ببینیم جواب میده یا نه…
شفیعزاده: جواب میده یا نمیده بعد گفت الان من برم این کارو بکنم گفتم اوکی اگه نقطه شکست بیزینس تو الان قیمتته باید بری این کارو بکنی ولی اگر نیست با این هکه فعلاً میتونی بری جلو ولی من تخصصم قیمتگذاری نیست.
ا: تو به نظرت منتور باید تو پروسهی تصمیمگیریه استارتاپ شرکت بکنه یا نکنه؟
شفیعزاده: من قویاً مخالفم که منتور توی تصمیمگیری دخالت بکنه. یعنی واقعیت اینجاس که منتور خیلی از فاکتورهایی[95] که توی بیزینس تو دل بیزینس هست رو نمیدونه. اون تو زمینهی تخصصیش میتونه تجربیاتشو بگه.
ا: بله.
شفیعزاده: مثلاً دقیقاً مشابه چیزی که ما تجربشو هم با آقای صادقیان هم با منتور خارجیه داشتیم جفتشون نیومدن بگن تو برو این کارو بکن گفتن ما تو بیزینسمون این کارو کردیم. و من دیدم خب این بیزینسش بیشتر به من شبیه و تو ایرانه و احتمال دادم که این احتمالاً به من بیشتر بخوره.
{39:14}
م: سینا یه سوالی الان خب شما یه مقداری شناخته شده تری نسبت به قبل…
شفیعزاده: درسته…
م: و احتمالاً اگر که مثلاً نظر بازار بره پیشِ یک منتوری احتما اینکه این منتور رو بپذیره بیشتره. اون روزای اول که کمتر شناخته شده بودید و مثلاً توی آواتک حتی نرفته بودید اون روزای اول اگر که میخواستین یه منتور پیدا بکنید و جلب نظر بکنید که اون منتورو نظرشو جلب بکنید که با شما کار بکنه چیکار میکردین؟
شفیعزاده: پیله بازی درمیآوردیم! راستشو بخوام بگم ببین حالا این بنده خدا آقای صادقیانو ما همه رو مثال میزنیم… همین آقای صادقیان ما…
م: خوبه که کسی که کمک میکنه واقعاً باید اسمش به نیکی بیاد
شفیعزاده: آره… چون ببین ما در واقع آقای صادقیان ما چندین بار باهاشون قرار ست کردیم یعنی دیگه ما رو از در مینداختن بیرون ما از پنجره میرفتیم آخر یه جلسهای ما باهاشون گرفتیم و آخرین جملش به ما این بود اون موقع ما هنوز دورهی شتاب دهیمون تموم نشده بود گفت شما با این پیگیریتون که هستین من مطمئنم موفق میشین این آخرین جملهای بود که آقای صادقیان به ما داشت.
ا: خیلی حرف خوبی زد سینا. به نظرم پیگیری واقعاً یکی از عللیه که یک منتور راضی میشه میبینه این تیم پشتکار داره جدیه مهمه براش پیگیره و واقعاً مهمه که با تو حرف بزنه.
شفیعزاده: بچهها یکم دل… ببخشید بچهها یکم همچین نازک نارنجین زود بهشون برمیخوره بیزینس جای برخوردن نیست شما میری میندازنت بیرون…
م: باید پوست کلفت باشی…
شفیعزاده: آره دوباره باید بیای…
م: اولین بار چه شکلی پیداش کردین تو لینکدین مسیج[96] زدین شماره موبایلشو داشتین؟
شفیعزاده: از طریق آواتک از طریق آواتک در واقع اقدام شد تازه از طریق آواتک اقدام شده بود ما با یه مکافاتی بالاخره موفق شدیم.
م: یه دوستی من دارم که باهاشون همکاری میکردم ایشون پروژهی[97] خیلی بزرگی الان دستشه پروژهی خیلی معتبری برای اینکه این پروژه رو بگیره شمارهی موبایل صاحب اون پروژه رو پیدا کرده بود سلبریتی[98] معروفیه و میگفت که من یک سال تمام صبح به صبح مسیج میزدم بهش که من فلانی هستم میخوام بابت فلان موضوع باهاتون صحبت بکنم. سلبریتیای که من اسمشو بیرون استودیو بیارم احتمالاً شما باروتون نمیشه با یه همچین روشی ممکنه راضی شده باشه و اینها الان اینجوریه که درصد قابل توجهی از کارهای حوزهی وب[99] اون سلبریتی رو انجام میدن و دقیقاً این پیگیریه خیلی مهمه اون جدی بودنه رو نشون میده…
ا: فقط یه کاری نکنین که طرف با شاتگان[100] بزنتتون!
م: چی میشه تو اگر که یکی خیلی پیگیری بکنه شما باید بزنیش؟
ا: نه آخه ببین به مدل پیگیریه خیلی ربط داره. بفهمی واقعاً طرف داره زحمت میکشه پیگیر جدیه میخواد کمکش کنی یا اینکه همین جوری فقط داری میگی و تو مثلاً براش توضیح میدی آقا به فلان علت من وقت ندارم یا به کار من نمیاد ممکنه از یه جایی به بعد باعث آزار و اذیتت بشه و تو کلاً طرفو بلاک کنی اسمشو نیاری خب بنابراین یه مرزیم هست که نباید رد شد.
شفیعزاده: آره ما ببین ما روی پرزنت[101] کردن نظر بازار خیلی حساس بودیم یعنی ما خیلی تلاش میکردیم حداقل اینکه خیلی حرفهای اپروچ[102] کنیم مثلاً یه مدلی داشتیم اونم فکر میکنم مثال جالبیه یه منتور خارجی بود که اون اصلاً هیچ ارتباطی با آواتک نداشت. مشابه بیزینس ما تو دنیا یکیش که آندیوایسـه[103] که مثلاً تو 90 و خوردهای کشور دارن سرویس میدن. ما مدیر منطقهی مناشون[104] یه آقایی بود عرب بودش تو لینکدین پیداش کردیم بعد بهش درخواست دادیم که ما میخواییم با شما صحبت بکنیم که ما مثلاً ما هم داریم یه همچین کاری تو ایران انجام میدیم؛ بعد گفت فردا 10 صبح اسکایپ[105] بکنیم؟ بعد ما گفتیم باشه بعد یه پرزنتیشن[106] آنلاین آماده کردیم چون اونو نمیدیدیم سرعت نت[107] پایین بود پرزنتیشنو اون اونجا نگاه میکرد ما عوض میکردیم و روی اون فقط صدای ما میرفت یعنی ما درسته پیگیری میکردیم که اتفاق بیفته ولی سعی میکردیم اون اصول حرفهای ای که…
ا: رعایت بشه…
م: کلاس خودتونو حفظ میکردین…
شفیعزاده: طرف اپ[108] رو نگاه میکنه… حفظ بکنه آره.
(موسیقی)
ا: خب سینا لینکدین رو گفتی غیر از لینکدین و حالا از طریق آواتک و این داستانا دیگه چه جوری یه منتور پیدا کردی؟
شفیعزاده: ایونت[109]
ا: ایونت؟
شفیعزاده: ایونت یعنی شما هیچ ایدهای نداری تو ایونتا قراره چه اتفاقی بیفته فقط برید اونجا. من یه مشتریهایی[110] رو تو ایونتا اتفاق افتاده که اصلاً تخیلشو نمیکردین. شما رفتید مثلاً یه رویداد مثلاً کارآفرینی[111] تو یه صنعت[112] دیگهای بوده بعد یهو بر حسب اتفاق یه آقای دیگهای رو میبینید که مثلاً…
ا: تو یه صنعت دیگس…
شفیعزاده: آره تو یه صنعت دیگس اونجا لینک[113] میشید و بسیار…
م: و این به این معنیه که باید شاخکاتم حساس باشه یعنی دنبال همچین آدمی بگردی…
شفیعزاده: آره دقیقاً بری نتورک[114] بکنی و واقعاً…
م: غیر فعال نباشی
شفیعزاده: نباشی آره فعالانه تو…
ا: حالا فرض کن تو رفتی تو یه ایونتی و مثلاً چند نفر رو دیدی که به نظرت ممکنه بتونن منتورای خوبی باشن خب چه جوری واقعاً اعتبار سنجی میکنی مطمئن بشی که این منتوره آدم حرفهای ایه یا به قول یکی از دوستان خودمنتورپنداره و منتور قلابیه چه جوری اینو تشخیص میدی یا چه جوری سعی میکنی اعتبار سنجی کنی؟
شفیعزاده: ببین آکادمیکش[115] اینه که بری هیستوریاش[116] رو بخونید که چه گذشتهای داره.
ا: فرض کنید دروغ نوشته تو لینکدینش.
شفیعزاده: آره مثلاً یعنی میگم این حالا… من واقعیتش الان بیشتر به آرامش و اون نحوهی حرف زدن میفهمم.
م: چه جالب!
شفیعزاده: آره یعنی من حالا این تجربیه اصلاً گزارهی علمیای نیستش که بشه بهش استناد کرد کاملاً حسیه. یعنی تجربیه ولی معمولاً آدمایی که خیلی مثلاً ادا اصول دارن خیلی مثلاً نوع حرف زدنشون اینا معمولاً توش خیلی چیزی درنمیاد…
م: شوآف[117]…
ا: شوآف… شوآفشون زیاده راست میگه
شفیعزاده: آره یعنی به معنی… الانم واقعیتش من اینو دارم میگم چون یه مقداری حالا قبلشم گفتم من یه مقداری الان بحث الان واقعاً کلاه برداری داره میشه یعنی دیگه از اینکه حالا یه عده اومدن که این کاره نیستن به اینکه دارن کلاه برداری میکنن مدرک جور میکنن که مثلاً منتورینگ میکنن آخه نمیدونم واقعاً پولو کندنه از استارتاپا دیگه چیه که یه عده دارن…!
ا: به نظر تو منتورینگ یه شغله؟ اصلاً میتونه شغل باشه تمام وقت؟
شفیعزاده: نه شما با کسایی که دوسشون داری گپ میزنی بیشتر از این نیست به نظر من منتورینگ ولی…
ا: چقدر قشنگ با کسایی که دوسشون داری گپ میزنی…
شفیعزاده: آره من اون موقع که میرم تو آواتک خب خیلی تیما هستن مثلاً یه تعدادی تیما هستن که من اصلاً بیزینسشون واسه من علاقه… علاقه مند نیستم علاقهی شخصی نیست ولی یه سری بیزینسا هستن خیلی دوست دارم. مثلاً بچههای پرداختم که الان مثلاً تو آواتکن تو میکروپیمنت[118] هستن…
{45:08}
م: همونایی که… موبایلو اسکن[119] میکنن کرایه تاکسی میدن…
شفیعزاده: من از اول چون پین[120] خودم بوده خیلی مشکل داشتم با این قضیه برام جذاب بوده. هردفعه میرم اونجا میرم پیش اون بچهها چه جوری این فلان بیسار اونا اون بنده خدا نه تا حالا از من چیزی خواستن نه من چون دوست دارم و من فکر میکنم واقعاً منتور شیپی اینجوریه.
م: و اون مرزی که باعث میشه که تو به این نتیجه برسی که با یه منتور طولانیتر ادامه بدی و تبدیل بشه به مشاورت و وارد مراودهی مالی باهاش بشی چیه اول اینکه تا به حال این تجربه رو داشتین یا نه.
شفیعزاده: ما مراودهی مالی نه تا حالا نداشتیم.
ا: اصلاً به نظرت درسته که یه منتور پول بگیره یا مراودهی مالی ای باشه؟
شفیعزاده: ببین کسی که مشاور هستش راهش از پول درآوردنش حرف زدنه واقعیت نمیشد مثلاً بگیم نه اگه که…
م: له ات کرد!!!
ا: آقا ما به خدا حرف میزنیم هیچی، کار میکنیم اجرا میکنیم تحلیل میکنیم!
شفیعزاده: آره نه… منظور اینکه آخه کسی که مشاور هست حالا تو ایران اینجوریه کسی که مشورت میده باید زورشم بکنن بیا برو اجراشم بکن. آقا من مشاورم و مشاور وظیفش کار دیگه ایه اون قراره مسائلو از بیرون نگا بکنه که اون چیزی که تو نمیبینی…
ا: درسته
شفیعزاده: ولی اگر کسی واقعاً من نمیدونم اگه…
ا: نه فرض کن منتوره. طرف منتوره میگه هفتهای دو ساعت برات وقت میذاریم a تومن میگیرم یا سهم[121] میگیرم ازت یا هر چی.
شفیعزاده: من با این مخالفم.
ا: چرا؟
شفیعزاده: ببین من چون روان شناسیم خوندم این تو روان شناسی میفهمم یه کسی که یه تجربهی آکادمیک داره رو چه جوری میتونه تو صحبت کردن بیاد استپ بای استپ[122] به تو بگه ولی منتورینگت توی استارتاپ یه چیزه پویاییه که تو باید در گیره اون استارتاپه بشی و از اول تا آخرش باهاش باشی و اگه خودت یه همچین کاری رو نمیکنی یعنی مثلاً نداشتی تو تجربش من نمیدونم چه جوری میخوای مثلاً بری 4 تا کتاب بخونی بیای بگی من منتورم اصلاً یه همچین چیزی نیست.
ا: نه فرض کن یکی منتور شده خب منتوره منتور خوبیم هست کمکم کرده توام رابطهی خوبی باهاش داری خب آیا به نظرت اصلاً معقوله که منتوره مثلاً تو به منتوره میگی آقا مثلاً الان دو هفته یه بار داری یه ساعت وقت میذاری بیا هفتهای 3 ساعت برا من وقت بذار ولی من a تومن بهت میدم یا یه درصد بهت سهم میدم.
شفیعزاده: پول اوکیه شما ساعت میخوای مثل ریموت[123] دارین کار میکنین.
ا: خب به نظرت اونوقت این اونوقت منتوره تبدیل به مشاور میشه یا نه یه منتوریه که داره پول میگیره؟
شفیعزاده: منتور تبدیل به مشاور میشه من فرق این دو تا رو خیلی نمیدونم به هر حال اگه منتور…
م: فرقش دقیقاً همین چیزیه که گفتی…
ا: همینه بیشتر…
م: … مشاور متعهدانهتر در کنار توئه ممکنه که متعهد به نتیجه هم باشه ببین چون منتور…
ا: و تو حق و حقوقی نسبت بهش داری…
شفیعزاده: ببین تایم[124]…
ا: پول میدی…
شفیعزاده: ببین تایم شاخص خوبی نیست. من خیلی وقتا شده بچهها میان مثلاً یه چیزی میپرسن میگم ببخشید من الان تمرکز ندارم ولی هر موقع تو جواب… 5 دقیقه میخوام جواب یه نفرو بدم با همهی تمرکزم اون 5 دقیقه رو وقت میذارم. یعنی میخوام بگم تایم یه منتور میتونه که تمام مثلاً بیاد بلند مدت با شما کار بکنه و اونجوری که باید اثرگذار باشه نباشه و ممکنه که یه کسی مثل شاهین طبری 40 دقیقه برای تیم ما وقت گذاشت و من فقط موندم که اگه یه آدم جدید بیاد چه جوری میتونم اون جلسه رو واسش مشابه سازی کنم که درک بکنه. تو 40 دقیقه اصلاً شاهین ما رو نمیشناخت و یه چیزایی به ما گفت که اصلاً کلی جابجا کرد ما رو اصلاً هم در مورد بیزینسمون صحبت نکرد در مورد فرهنگ اصلاً کارآفرینی و تو ایران اصلاً یه چیزایی دیگهای گفت.
م: شاهین طبری بنیانگذاره و فکر میکنم الان رئیس هیئت مدیرهی…
ا: چهارگون…
م: چهارگون عضو هیئت مدیرهی نظام صنفیه رایانهای و واقعاً منتور خوبیه الان اسمشو سینا آورد خیلی خوبه که به هر حال بگیم اسماشونو.
شفیعزاده: آره… شاهین یک بار با ما صحبت کرده ولی من هنوز حس میکنم اثرش تو کالچر[125] تیم ما هست. و مثلاً یه کسی مثل سجاد بهجتی یعنی واقعاً دیگه ما از منتوری به حالت رفاقته یعنی با تیم ما هستش و یه جاهایی واقعاً سجاد یه کلمه رو به ما کمک کرده یه چیزو جابجا کرده و ما اثرشو هنوز به عنوان مثلاً ساکسس استوری[126] تو ذهنمون هست اون کمپین.
م: امید موافقی این اسمایی که داره میان و باید فاکتور کنیم یه نه؟
ا: یعنی چی فاکتور کنیم؟
م: یعنی خلاصه بگیم که مثلاً تبلیغتونو داریم میکنیم و اینا.
ا: بله کار شماست ولیا…
م: جدی؟
ا: همهی امورات مالی و شبکههای اجتماعی[127] و تبلیغات اینا همه با شماست!
شفیعزاده: به من گفتین تجربیات خوبو بگین من همهی آدمای خوبی که…
م: خیلی کار خوبی کردی به هر حال ما دنبال اینیم که…
ا: نه میثم حرف خیلی خوبی میزنه واقعاً کسایی که کمک میکنن منتور خوبی هستن چه بهتر که شناخته بشن اسمشون برده بشه تشکر بشه ازشون…
م: حالا این نکتهای که هست حالا این عزیزانو من نمیگم به خاطر اینکه این عزیزان به جز آقای صادقیان من با دو بزرگوار دیگه خب به هر حال فیس تو فیس[128] هم صحبت کردم…
ا: من کاملاً برعکس!
م: خب. این نشون میده منو تو میتونیم مکمل هم باشیم.
ا: آره مکملیم.
م: ولی خب خیلیا هستن ممکنه که یک تجربهی خوبی از یک منتور داشته باشن و گروه دیگه تجربهی اصلاً خوبی نداشته باشه و دقت بکنیم که به هر حال این تجربه یه مقدار نسبیه. همون طور که تو خودت یه ماجرایی تعریف کردی گفتی که از منتوری راضی بودین در آواتک و دو تا میز اونورترتون میگفت این دیگه کیه…
شفیعزاده: الان سایهاشو با تیر میزنیم. واقعیت اینجوری بوده دیگه یعنی ما دقیقاً ببینید هیچ کس تو بیزینس دلش به حال شما نمیسوزه همه کلاه خودشونو چسبیدن و این هنر شماست که بتونید از آدما اون چیزی که لازم دارید و بگیرید و اون چیزی که اونا براشون ارزشمنده رو بدید واقعاً مثلاً یه کسی مثل کاوه یزدی فرد اصلاً کاوه مرامش این مدلی نیستش که شما برید مثلاً بگید من این پولو به تو میدم حالا شاید ما این تجربه رو نداشتیم شاید یه کس دیگه. کاوه یه جور دیگس اونجور که تو بری تو باشگاه انقلاب داری میدویی ببینیش. اصلاً یه جور دیگهای با تو برخورد میکنه تا اینکه مثلاً بگی من میخوام اوکی بیام وقت مشاوره از تو بگیرم…
{50:27}
ا: ولی شده حالا این چند سالی که دارین کار میکنین که اصلاً احساس کنی نیاز به مشاور دارین و پول بدین به یه نفر که بهتون مشاوره بده؟ یا پیش نیومده…
شفیعزاده: ما واقعیت نیاز به مشاوره رو خیلی داشتیم الانم داریم اصلاً کسی نمیتونه که… تو هر استیجی[129] هستید نیاز به مشاوره دارید ولی اینکه بخواییم پول بدیم واقعیت نه. آهان نه… اینجوری بگم به خاطر اینکه پول ندیم تا حالا نرفتیم مشاوره نگیریم بگیم چون پول داره من نرم. مثلاً پولشو بدم اگه واقعاً لازم بوده پولشم میریم میدیم. ولی واقعیت اینجاس که ما در واقع هر موقعی که نیاز به یه متخصص داشتیم به خاطر ارتباطاتی که بوده بدون پول تا حالا…
ا: میزنیم به تخته اینجا!
شفیعزاده: البته یه چیز دیگم هست.
م: اونوقت اسم ما اصفهانیا بد در رفته!
شفیعزاده: امیدوارم که حالا…
ا: من سکوت میکنم!
شفیعزاده: ما واقعیتش حالا من جزئیاتشو نمیگم چون یه سورپرایزه[130] ولی ما هم مثلاً در مقابل گفتیم همهی کسایی که به نظر بازار کمک کردن با یکی از همین استارتاپایی که پکیج هدیه میفرستن یه کاری حالا من سربسته میگم چون دوست ندارم از سورپرایزی دربیاد.
م: جبران میکنین…
شفیعزاده: جبران میکنیم براشون.
م: این دقیقاً همون قدردانیست که خاطرت باشه امید فکر میکنم تو قسمت نهم راجع بهش صحبت کردیم که این خیلی مهمه که منتور بدونه که داره قدر دانی میشه.
ا: قسمت…
م: آره دیگه. الان یازدهمه قسمت نهم بود.
ا: دهم دیگه همین امروز داشتیم راجع بهش صحبت میکردیم.
م: قبلاً ولی صحبت کرده بودیم.
ا: قبلاً هم شاید… من دوباره تاکید کنم که ما هیچ هماهنگی ای نداشتیم و خیلی برا من جالبه که حرفای سینا شبیه حرفای منه.
م: ما حدود 4 دقیقه فرصت داریم سینا تو توی آواکمپ[131] هم گفتی که بعضاً منتورشیپ میدی دوست دارم که نظرتو… تا به حال راجع به یک استارتاپ صحبت میکردیم اگه که موافقی و امید موافقه از اون سمتم یه مقدار صحبت بکنیم یه مقداری راجع به از دید یک منتور به دنیا نگاه بکنیم.
شفیعزاده: من دو تا کارو سعی میکنم الان که با بچهها مثلاً میریم تو جلسهی منتور شیپ خیلی روش من تاکید دارم که حواسم باشه یه وقت این کار… یکی اینکه الکی به کسی جو ندم یعنی این واقعاً نابود میکنه. تو میری تو میترکونی این ایده عالیه فلان…
م: از اون طرف هست که بزنی تو برجکشون یا نه؟
شفیعزاده: آره از اونور این کارو میکنم چون من آدم رکیم! چون یعنی یه جا که میبینم مارکت[132]… حالا این کارایی که به خودمون تخصص خودمونه. ما کسی هست مشکل داره میگم آقا این برو درستش کن چون مال ما هم این اتفاق افتاده و به ما گفتن.
م: یعنی لهشون کنی مثلاً…
شفیعزاده: نه الکی نه من کاملاً با استدلال یعنی همهی کسایی که من حالا به قول شما لهشون کردم با من دوستن و بازم هی میان از من مشورت میگیرن. من نیومدم اونجا به اون بگم که تو بدی ولی دارم میگم چه جوری …
ا: چیکار میکنی که دلسرد و ناامید نشن؟ یا کاری نمیکنی.
شفیعزاده: نه ببین بچهها انقدر باهوش هستن که بدونن که من… من همیشه از جانب اونا به بیزینسه نگاه میکنم یعنی تو حرفام همیشه میگم من اگر بیزینس من بود من این کارو میکردم. یعنی سعی میکنم که یه جوری بهشون… ولی یه جاهاییم واقعاً حس میکنم که این مسیره دیگه اشتباهه به هر حال بازم نمیگم این مسیر اشتباهه بهش میگم که ببین اگه اینجوری شه به اینش فکر کردی بعد که میره فکر میکنه آره.
م: و چی میشه اگر که یه استارتاپ چیکار بکنه تو حس خوبی نداری؟ و چیکار بکنه حس خوبی داری.
شفیعزاده: ببین من خب طبیعتاً ما کارمون تحقیقات بازاریه. من هر موقع که دو تا چیز هست خیلی ناراحتم میکنه اگر تو استارتاپ ببینم یکی اینکه بچهها حدس میزنن حس میکنن یه کاری رو تصمیمشو میگیرن به جای اینکه برن بپرسن. به جای اینکه برن دیتا جمع بکنن…
ا: تحقیق کنن…
شفیعزاده: یکی اینه یکی تعصب الکی ای که روی ایده و نمیدونم… تعصب به نظر من آدم هر چقدر میخواد تعصب داشته باشه باید تعصب رو انتخاب کوفاندر[133] هم تیم خوب داشته باشه ولی ایده بابا اینا تیم اگه خوب باشه این نشد میری یه کار دیگه میکنی میری یه کار دیگه میکنی.
ا: حالا چی میشه که فرض کن الان یه استارتاپی بیاد با تو تماس بگیره بگه که میشه بیای منتور ما شی در چه حالتی این رو قبول میکنی در چه حالتی رد میکنی پروسهی اینکه در واقع قبول و رد کنی چیه؟
شفیعزاده: ببین واقعیتش تو حالا موردایی که تا الان بوده من تایم بهشون یعنی اگه مثلاً میگم واقعاً الان تایم ندارم یا تایم دارم مثلاً فلان موقع میتونم تماس بگیرم مثلاً نیم ساعت صحبت بکنیم یا هرچقدر که بشه و به محض اینکه حس بکنم که… آخه بستگی به کیس خیلی متفاوته ولی به محض اینکه حس بکنم که کارشون ممکنه طولانی بشه یا نیاز به تخصص داره واقعاً وقتشونو نمیگیرم یعنی شما یه موقعی یه کسی برای اینکه یه راهنمایی به شما بده نیاز داره که ساعتها شاید روزها هفتهها کنار شما باشه تازه بفهمه داری چیکار میکنی.
ا: بفهمه داستان چیه.
م: یه سوالی. تو منتور شیپی که میدی در زمینهی تحقیقات بازاره؟ صرفاً یا نه.
شفیعزاده: نه صرفاً تحقیقات بازار نیست من چون در واقع هم مارکتینگ کردم الان دارم کار ریسرچ[134] هم انجام میدم در واقع تو دو تا تیم با من هستش تو نظر بازار هم دو تا کارو انجام میدم هم مارکتینگ و گو تو مارکت[135] و…
ا: ولی بذار اینطوری بپرسم چی میشه که یه استارتاپی که نمیشناسیش بیاد بهت بگه منتور من بشو و تو قبول نکنی اصلاً وقت نذاری کلاً بگی آقا خدافظ.
{55:06}
شفیعزاده: ببین من هیچ وقت به هیچ کس نمیگم که نه خدافظ تو…
م: لااقل بعد از جلسهی اول این اتفاق میفته.
شفیعزاده: آره آره معمولاً اینجوریه که من کسایی که حس میکنم متعصبانه رو مواضعشون هستن حس میکنم من به دردشون نمیخورم چون اون اون یعنی کسی که اومده حرف بزنه که حرف زده باشه تا اینکه حرف مثلاً گوش بکنه یعنی من خیلی خودم فالو[136] نمیکنم یعنی خیلی برام جذاب نیستش نه اینکه من هرچی میگم اونا گوش یعنی برن انجام بدنا ولی دوست دارم که به حرف من گوش بکنن همون جور که من از زاویهی اون به بیزینسش نگاه میکنم اونم از زاویهی من به بیزینسش نگاه بکنه.
م: خب به نظرت سینا راهکارت چیه که باور بکنن که ما از قبل با تو هماهنگ نکرده بودیم؟
شفیعزاده: واقعاً من!
ا: خیلی یعنی حرفامون… کپی پیستـه[137] !
شفیعزاده: آره حالا من تو توییتر معمولاً خیلی چیزای مختلف توییت کردم ولی تو این یعنی میتونستم ارجاع بدم ولی در مورد منتور شیپ واقعیت حالا…
ا: خیلی جالب بود برامون…
شفیعزاده: خیلی آره…
م: خیلی جالب بود و خیلی خوب…
شفیعزاده: خیلی توییت نکرده بودم.
م: بسیار عالی.
شفیعزاده: من حالا یه تجربهای هم بگم که فک… پیشنهادم اینه که اون کسایی که مث…
م: کوتاه!
شفیعزاده: آره خیلی کوتاه میگم. کسایی که مثل من کارشون، شغلشون منتورشیپی نیستش من همهی تلاشم اینه که همیشه یه بلاگ[138] بنویسم کسی میاد ارجاعش میدم خیلیاشو به اون بلاگه که آقا اینا رو دوست داری بدونی اونجا هستش.
ا: دقیقاً.
م: یه شعره دیگه بگم. به پایان آمد این دفتر حکایت همچنان باقیست! بسه دیگه راجع به منتور شیپ 4 ساعت! صحبت کردیم و من خیلی خوشحالم که اصلاً فتح باب شد و راجع به این موضوع صحبت شد و فکر میکنم که بهترین راه حل پیدا کردنه یه منتوره خوب اینه که افراد اگر که منتور خوبی میشناسن به بقیه معرفی بکنن و گشاده دستانه و سخاوتمندانه عمل بکنن تو این حوزه.
ا: و من تشکر ویژه بکنم از سینا که ما امروز فهمیدیم که قبلاً هم بهشون زحمت داده بودیم و بعد سر یه داستان دیگه ایم مهمون ما بودن من خیلی خوشحالم خیلی تشکر میکنم که وقت میذارید براتون مهمه و واقعاً انقدرم جدی و حرفهای هستین.
م: مرسی…
شفیعزاده: زنده باشین
م: دوستان ما سوالات و نظرات شما رو دوست داریم در وبسایت[139] و اپلیکیشن شنوتو[140] ما رو فراموش نکنین هرکامنتی[141] که به ما میدین موجی از سرور و شادمانی ما رو فرا میگیره. اسکرین شات میگیریم میفرستیم برای همدیگه. کانال تلگرامیه ما PODCAST10AM که با فاصلهی زمانی فایلها رو توش میذاریم. آخرین اخبار اطلاعات مربوط به پادکستو توش میبینین. سایته ما که امیدوارم زمانی که شما دارید میشنوید راه افتاده باشه 10ampodcast.ir سوالی اگر دارید به salam@10ampodcast. ir بفرستین.
ا: ایشالا اون دولوپرش[142] بشنوه!
م: میشنوه! و…
ا: بنده خدا.
م: و اکانت توییتری ما که 10ampodcast و از همهی اینا زندهتر و به روز تره. مرسی از هر دو بزرگوار.
شفیعزاده: مرسی ممنون از شما.
ا: مرسی خداحافظ.
م: خدا نگه دار.
[1] منتورشیپ (Mentorship): برای اطلاعات بیشتر قسمت 8 از فصل 1 پادکست 10 صبح را بشنوید
[2] چالش (Challenge)
[3] استارتاپ (Startup): سازمانی موقتی است با هدف ایجاد محصول، خدمت و یا بازار جدید که دارای ویژگی رشد مقیاسپذیر و سریع، مدل کسب و کار تکرارپذیر و درآمدزا در شرایط عدم قطعیت است. استارتاپ عموماً داری ویژگیهای نوآورانه، فناورانه مثلاً مرتبط با اینترنت و ارتباطات دیجیتال است. (برای اطلاعات بیشتر قسمت 0 از فصل 1 از پادکست 10 صبح را بشنوید.)
[4] منتور (Mentor): برای اطلاعات بیشتر قسمت 8 از فصل 1 پادکست 10 صبح را بشنوید
[5] سوشیال مدیا (Social Media): رسانه اجتماعی؛ البته به جای آن اغلب از اصطلاح شبکه اجتماعی استفاده می شود.
[6] اعتبار سنجی (Validation)
[7] شورت لیست (Short List): لیست کوتاه شده، لیست منتخب
[8] تیم (Team)
[9] ام وی پی (MVP: Minimum Viable Product): کمینه محصول پذیرفتنی
[10] دمو (Demo): نسخه نمایشی، معرفی و ارائه یک محصول یا نرم افزار به سرمایه گذاران یا مشتریان بالقوه
[11] گروت هکینگ (Growth Hacking): هک رشد؛ مجموعه ای از تکنیکهای مختلف بازاریابی است که به صورت خلاقانه، آزمایش محور و مبتنی بر داده ها انجام می شود.
[12] سانسور (Censorship)
[13] اتمسفر (Atmosphere): جو، فضا
[14] تئوری (Theory): نظری
[15] مشاوره (Consultation)
[16] کسب و کار (Business)
[17] رقبا (Competitors)
[18] سناریو (Scenario)
[19] اکستریم (Extreme): نهایت
[20] استراتژی (Strategy)
[21] بیزینس مدل (Business Model): مدل کسب و کار
[22] بنیان گذار (Founder)
[23] هم بنیان گذار (Co-founder)
[24] فول فکر (Fullfekr): استارتاپی که به ارائه خدمات مشاوره روان شناسی از راه دور می پردازد.
[25] توییت (Tweet): اشاره به پیام متنی است که کاربران آن را در شبکهی اجتماعی توییتر (Twitter) ارسال میکنند.
[26] منتورینگ (Mentoring): برای اطلاعات بیشتر قسمت 8 از فصل 1 پادکست 10 صبح را بشنوید
[27] اپلیکیشن (App: Application): نرمافزار؛ عموماً اشاره به نرمافزارهایی است که در تلفنهای همراه هوشمند نصب میشود.
[28] ام بی ای (MBA: Master of Business Administration): دورهی کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار
[29] وی سی (VC: Venture Capital): شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر یا جسورانه
[30] مکانیزم (Mechanism): ساز و کار
[31] ان دی ای، نان دیسکلوژر اگریمنت (NDA: None Disclosure Agreement): قرارداد محرمانگی؛ توافقنامهی عدم افشا؛ توافقی است که بر اساس آن یک یا هر دو طرف موظف به حفظ اسرار می شوند. در این نوع قرارداد، ممکن است جریمهای برای زیر پا گذاشتن مفاد آن در نظر گرفته شود.
[32] دیجیتال (Digital)
[33] کیس (Case): مورد
[34] سی دی (CD: Compact Disc): لوح فشرده
[35] نان کامپیت (None Compete): عدم رقابت، در اینجا منظور قرارداد یا توافقنامه عدم رقابت، سندی است که در آن یک یا دو طرف توافقنامه، تعهد می کنند که با کسب و کارهای مشابه طرف مقابل تا مدتی مشخص همکاری ننمایند و این توافقنامه معمولا بین شخص و سازمانی که در آن استخدام یا مشاوره می دهد، بسته می شود.
[36] ای کامرس (E-Commerce): تجارت الکترونیک
[37] بورکینافاسو (Burkina Faso): نام کشوری در قاره آفریقا
[38] نرو دان (Narrow Down): محدود کردن
[39] بی تو بی (B2B: Business to Business): نوعی تجارت بین دو کسب و کار (برای اطلاعات بیشتر قسمت 1 از فصل 1.5 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[40] بی تو سی (B2C: Business to Customer): نوعی تجارت که در یک سو کسب و کار و در سوی دیگر مصرف کننده خدمات یا محصول قرار دارد. (برای اطلاعات بیشتر قسمت 1 از فصل 1.5 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[41] ریتیل (Retail): خردهفروشی
[42] دیتا (Data): دادهها
[43] یوزر (User): کاربر
[44] پرسنال برندینگ (Personal Branding): برندسازی شخصی
[45] پرسنل (Personnel): کارمندان
[46] بیس (Base): پایه
[47] اکوسیستم (Ecosystem): زیست بوم؛ در اینجا منظور اکوسیستم استارتاپی یا کارآفرینی است که عبارت است از مجموعه ای از استارتاپ ها، مراکز شتابدهی، مراکز نوآوری و رشد، صندوق های سرمایه گذاری و سرمایه گذاران خطرپذیر و ….
[48] دایرکت (Direct): مستقیم؛ ویژگیای در شبکهی اجتماعی بهخصوص در اینستاگرام که از ظریق آن کاربران میتوانند به صورت مستقیم و خصوصی به یکدیگر پیام دهند.
[49] اینستاگرام (Instagram): یک نرمافزار و شبکهی اجتماعی برای بهاشتراکگذاری عکس و ویدئو
[50] توییتر (Twitter): یک شبکهی اجتماعی و سرویس ارائهدهندهی میکروبلاگ است که به کاربران اجازه میدهد تا پیام متنی را که توییت نامیده میشود، ارسال کنند.
[51] کمپین (Campaign): پویش؛ در اینجا منظور کمپین بازاریابی یا Marketing Campaign است که به اقدام برای تبلیغ و فروش محصولات یا خدمات. از طریق انواع رسانههای مختلف مانند تلویزیون، چاپ، آنلاین و … میگویند.
[52] شتاب دهنده (Accelerator)
[53] پیووت (Pivot): چرخش؛ در اینجا اشاره به تغییر مسیر استراتژی و یا اجزای مدل کسب و کار استارتاپ ها است.
[54] بنچ مارک (Benchmark): محک زدن، الگو برداری
[55] دینامیک (Dynamic): پویا
[56] اوت سورس (Outsource): برون سپاری
[57] غربالگری (Screening)
[58] پروسه (Process): فرایند
[59] فاندر (Founder): بنیانگذار
[60] فنی (Technical)
[61] توسعه محصول (Product Development)
[62] کانسیکوئنس (Consequence): پیامد، نتیجه
[63] سیلزفورس (Salesforce): پلتفرم معروف آمریکایی که در حوزه مدیریت ارتباط با مشتری (CRM) فعالیت می کند.
[64] چیف دیجیتال اونجلست (Chief Digital Evangelist): مروج (مدیر) ارشد دیجیتال
[65] ا گود منتور ویل تیچ یو وات یو تینک نات وات تو تینک (A Good Mentor Will Teach You How You Think Not What To Think): یک منتور (مربی) خوب، چگونگی فکر کردن را به شما می آموزد و نه اینکه به چه چیزی فکر کنید.
[66] کمیسیون (Commission)
[67] ونچر دیلز (Venture Deals): نویسندگان این کتاب برد فلد و جیسون مندلسون هستند که بیش از بیست سال، درگیر صدها سرمایه گذاری خطرپذیر بوده اند و در این کتاب اکنون تجربیات خود را در این زمینه به اشتراک گذاشته اند.
[68] آی دی (ID: Identity): شناسهی کاربری
[69] لین استارتاپ (Lean Startup): استارتاپ ناب
[70] نظر بازار (Nazarbazaar): نظر بازار استارتاپی بود که درحوزه تحقیقات بازار به صورت آنلاین فعالیت می کرد.
[71] استودیو (Studio): اشاره به محل و اتاقی است که ضبط برنامهی پادکست در آن انجام میشود.
[72] آواتک (Avatech): یکی از شتاب دهنده های ایرانی بوده است.
[73] استارت (Start): شروع کردن
[74] دبل ساید بیزینس (Double Sided Business): کسب و کار دو وجهی
[75] پلت فرم (Platform): پلت فرم یک مدل تجاری است که با تسهیل مبادلات بین دو یا چند گروه وابسته به یکدیگر، معمولاً مصرف کنندگان و تولیدکنندگان، ارزش ایجاد می کند.
[76] سازمان (Organization)
[77] ساید (Side): طرف
[78] رشد (Growth)
[79] بیزینس (Business): کسب و کار
[80] نت برگ (Netbarg): یک استارتاپ ایرانی تخفیف گروهی بر روی کالاها و خدمات است.
[81] کانتکست (Context): زمینه
[82] سلوشن (Solution): راه حل
[83] چلنج (Challenge): چالش
[84] بک گراند (Background): سابقه؛ در اینجا منظور به سوابق کاری، تحصیلی و حرفه ای فرد است.
[85] ران (Run): دویدن؛ در اینجا به معنی اداره کردن است.
[86] لینکداین (LinkedIn): شبکهای است که افراد مختلف با تخصصهای گوناگون در آن عضو میشوند و با حرفهایهای کار خود ارتباط برقرار میکنند. هدف این افراد ارتباطات کاری، اشتراکگذاری دانش و مهارت یا پیدا کردن بهترین موقعیتهای شغلی است.
[87] ریکامندیشن (Recommendation): توصیه
[88] لانچ (Launch): راه اندازی کردن، عملیاتی کردن
[89] بیزینس استراتژی (Business Strategy): استراتژی کسب و کار
[90] یو آی (UI: User Interface): رابط کاربری؛ نقطه ای است که کاربران انسانی در آن با رایانه، وب سایت یا برنامه موبایل و … ارتباط برقرار می کنند. مانند صفحه وب سایت یا سیستم عامل و انواع نرم افزارها
[91] یو ایکس (UX: User Experience): تجربهی کاربری؛ تجربه کلی شخص در استفاده از محصولات مانند وب سایت یا برنامه موبایل
[92] کانتنت (Content): محتوا
[93] پکیج (Package): بسته
[94] پرایسینگ (Pricing): قیمت گذاری
[95] فاکتور (Factor): عامل
[96] مسیج (Message): پیام
[97] پروژه (Project)
[98] سلبریتی (Celebrity): فرد مشهور
[99] وب (Web: Website): وب یا وبسایت
[100] شاتگان (Shotgun): نوعی تفنگ است.
[101] پرزنت (Present): ارائه کردن، معرفی کردن
[102] اپروچ (Approach): نزدیک شدن
[103] آن دیوایس (On Device Research): یک ارائه دهنده نمونه تحقیق و تحقیق در زمینه موبایل است که توسط آلیستر هیل و تیم کلمینسون تاسیس شد.
[104] منا (MENA: Middle East and North Africa): منطقه خاورمیانه و آفریقای شمالی
[105] اسکایپ (Skype): نرم افزاری برای تماس صوتی و ویدئویی است.
[106] پرزنتیشن (Presentation): ارائه
[107] نت (Net): شبکه، تور؛ در اینجا منظور اینترنت است.
[108] اپ (App: Application): اپلیکیشن یا نرمافزار؛ عموماً اشاره به نرمافزارهایی است که در تلفنهای همراه هوشمند نصب میشود.
[109] ایونت (Event): رویداد
[110] مشتری (Customer)
[111] کارآفرینی (Entrepreneurship)
[112] صنعت (Industry)
[113] لینک (Link): پیوند
[114] نت ورک (Network): شبکه (برای اطلاعات بیشتر قسمت 4 از فصل 1 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[115] آکادمیک (Academic): علمی، اینجا اشاره به دانشگاه است.
[116] هیستوری (History): سابقه، تاریخ
[117] شوآف (Show Off): خودنمایی
[118] میکرو پیمنت (Micro Payment): پرداخت خرد
[119] اسکن (Scan)
[120] پین (Pain): درد؛ در اینجا منظور مشکلی که داشته است.
[121] سهم (Stock, Shares)
[122] استپ بای استپ (Step by Step): گام به گام
[123] ریموت (Remote): از راه دور
[124] تایم (Time): زمان
[125] کالچر (Culture): فرهنگ
[126] ساکسس استوری (Success Story): داستان موفقیت
[127] شبکه اجتماعی (Social Network, Social Media)
[128] فیس تو فیس (Face to Face): رو در رو
[129] استیج (Stage): مرحله؛ اشاره به مرحلهای در چرخهی عمر استارتاپ است.
[130] سورپرایز (Surprise)
[131] آواکمپ (Avacamp): دوره آواکمپ که در شتابدهنده آواتک برای تیمهای کارآفرین بعنوان یک مانند یک دوره آزمایشی برگزار می شد.
[132] مارکت (Market): بازار
[133] کو فاندر (Co-founder): هم بنیان گذار
[134] ریسرچ (Research): پژوهش، تحقیق
[135] گو تو مارکت (Go to Market): روشهای ورود به بازار
[136] فالو (Follow): دنبال کردن
[137] کپی پیست (Copy-Paste): وقتی متن یا محتوایی را در دستگاههای دیجیتال کپی و سپس جایگذاری مجدد شود.
[138] بلاگ (Blog): صفحهای از وبسایت که در آن، انواع محتوا از قبیل متن، عکس و ویدئو و … بهصورت مجزا بارگذاری و منتشر میگیرد. هر قسمت از این صفحات منتشر شده را اصطلاحاً پُست میگویند.
[139] وب سایت (Website)
[140] شنوتو (Shenoto): یک بستر نرمافزاری و وبسایت ایرانی برای انتشار، پخش، بهاشتراکگذاری، دانلود و خرید فایلهای صوتی (پادکست) و کتابهای صوتی در محیط وب و موبایل است.
[141] کامنت (Comment): نظر، اظهار نظر
[142] دولوپر (Developer): برنامهنویس، توسعهدهندهی نرمافزار
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد