متن پیادهسازی شده قسمت ۱۰ از فصل ۱ پادکست 10 صبح با عنوان: محکم نگهش دار!
میثم: سلام با پادکست 10 صبح در خدمتتون هستیم. قسمت دهم امید مثل همیشه خیلی خوشحالم که کنار توام! انگار همین الان دیدمت!
امید: منم سلام میکنم به همه. قسمت دهمه و… که قسمت سومه…
م: سومِ منتورشیپ[1] میشه.
ا: میشه که یه قسمت چهارمیم هست که یعنی در واقع ما ۴ تا قسمت رو منتورشیپ گذاشتیم.
م: امیدوارم امیدوارم واقعاً بتونیم تو 4 قسمت ببندیمش یهو دیدی حرفامون موند.
ا: امیدوارم آره یه لحظه فکر کردم میخوای بگی امیدوارم به 4 تا برسه گفتم نه…
م: نه 4 تا که همین الان رو… داریم دیگه. خب بذار من همین اولش طبق این عادتی که کردیم در 2 قسمت قبل از این یه سلامیم بکنم به بقیه. علاوه بر مخاطبین سلام بکنم به همهی با معرفتا واقعاً به اونایی که اگه یه کاری از دستشون بر بیاد واقعاً دریغ نمیکن برای اینکه به بقیه کمک بکنن و البته سلام بکنم به همهی اون منتورایی[2] که مخاطبینمون یواشکی تو تلگرام[3] و توییتر[4] و اینا آمارشونو دادن بهمون! سلام ویژه عرض میکنم خدمتشون.
ا: من هنوز اونا رو نخوندم و اتفاقاً منتظرم امروز بشنوم.
م: جدی؟
ا: ببینم که…
م: نه اونایی که گفتنو که نمیتونم بگم بعداً بیرون استودیو[5] باید به اسم بهت بگم.
ا: آهان… خب پس بعدش بشینیم.
م: آره. خب اوکی آقا چیکار میکنیم این قسمت؟ مثلاً من نمیدونم چیکار میکنیم!
ا: ما قسمت پیش از دید منتور نگاه کردیم و این قسمت از دید استارتاپا میخواییم نگاه کنیم که یه استارتاپ[6] در واقع نیازش به منتور چیه چه جوری پیداش کنه چه جوری نگه اش داره چقدر بهش اعتماد کنه و غیره.
م: بسیار عالی. فکر میکنم خیلی خوبه و این باعث میشه کلاً ما کل موضوعو پوشش داده باشیم از جنبههای مختلف.
ا: آره دیگه تو با این قسمت و قسمت دیگه قطعاً اینطور خواهد بود.
م: خب. اجازه هست بهت بگم استاد؟
ا: نه.
م: باشه نمیگم استاد. آقا ای رفیق قدیمی ما قسمت قبل کلی چیز راجع به خود منتور پندارها گفتیم.
ا: خیلی خوب بود اصطلاح!
م: خیلی اصطلاح قشنگیه!
ا: یادم نیست اسم دوستمونو
م: آره منم یادم نمیاد. فکر میکنم آقای سهیل پایدار بود اگه اشتباه نکنم. با وجود همهی چیزایی که راجع به این عزیزان دلمون گفتیم به نظرت بازم منطقیه که استارتاپا برن دنبال منتور یا نه؟
ا: به نظرم اولاً که یه جاهایی چارهای ندارن جز اینکه منتور پیدا کنن…
م: همینه که هست…
ا: یا نه خب و به هر حال به نظر من با اینکه خیلی شاید منتورهای خوب کم باشن ولی وجود دارن. و یه نکتهی دیگه هم که حالا جلوتر میگیم که منتور از کجا پیدا کنید یه چیزی که خیلی بهش دقت نمیکنن اینه که منتور لازم نیست اسمش منتور باشه. خب شما لازم نیست مثلاً تو لینکدین[7] سرچ[8] کنید به نام استارتاپ منتور یا برین توی رویدادهای[9] استارتاپی حتماً دنبالش بگردین یا تو سوشیال مدیا[10] دنبال کلمهی منتور لزوماً نباشید چون خیلی وقتا شما مثلاً دارید چه میدونم یک استارتاپی رو تو حوزهی مثلاً حمل و نقل میزنین میرین یهو میبینین که آقا کیا تو این حوزه الان خوب دارن کار میکنن تجربه[11] پیدا کردن میره سراغ مثلاً الو پیک[12] اسنپ[13] نمیدونم کارپینو[14] هر کی که به نظرتون خوب کار کرده اون آدم رو پیدا میکنین باهاش صحبت میکنین و ازش درخواست منتورشیپ میکنین خب آدمه ممکنه هیچ وقت این کارو نکرده اسم خودشو منتور نذاری ولی بیاد به شما کمک کنه.
م: یا اینکه حتی ممکنه که تو همین حوزهی حمل و نقل تو دنبال یه الگوریتم [15]بهینهای هستی برای اینکه این کارو انجام بدی ممکنه یه استاد دانشگاهی یه متخصص او.آر[16] …
ا: آره دقیقاً…
م: مثلاً آره یه جا باشه که بتونه این کارو انجام بده…
ا: آره منتورای فنی[17] که هستن اتفاقاً به نظرم خیلی راحتتر میشه پیداشون کرد و منتورهای فنی هم خیلی معمولاً آدمایین که خوشحال میشن که تو چیزای فنی کمک کنن ولی حتی منتورای کسب و کار [18]هم به نظر من شما مثلاً روی بازاریابیتون [19]گیر دارین ممکنه برین یه جا یه مدیر بازاریابیه متخصص بازاریابی پیدا کنید که اصلاً داره تو یه شرکتی کار میکنه و شما ببینین زمینهی کاریها به هم مشابهه. من امروز با یه استارتاپی صحبت میکردم در زمینهی دیجیتال مارکتینگ[20] و خب اینها ممکنه برن مثلاً از یک آژانس [21]تبلیغاتی بزرگ با آدمای موفق اونجا صحبت کنن و منتور پیدا کنن.
م: و من برمیگردم به حرفی که فکر میکنم توی قسمت شاید هشتم زدی تو، اون هم این بود که هرکسی که به هر حال بتونه در یک زمینهی خاص به ما کمک بکنه منتوره و البته این سوال رو هم پاسخ دادیم ما دو بار حداقل که لزومی نداره که منتور یک استارتاپ الزاماً خودش استارتاپ داشته باشه هرچند خوبه که به هر حال با فضای استارتاپی آشنا باشه.
ا: آره گفتیم با فضای استارتاپی آشنا باشه و آدم با تجربهای باشه که بتونه اون تجربهه رو انتقال بده…
م: ولی لزومی نداره که استارتاپی باشه. و ویژگیهای منتور خوب رو هم که خیلی مفصل راجع بهش صحبت کردیم آره واقعاً الان دیگه تکرار کردنشه.
{۵:۰۰}
ا: و خب این در واقع راجع به لزوم در واقع مراجعهی استارتاپا به منتور همون طور که خیلیها حالا توی سوشال مدیا مخصوصاً داشتیم صحبت میکردیم خیلیا میگفتن آقا ما پول نداریم خب و این خیلی اتفاقاً لزوم به منتور اینجا بیش از… یعنی خیلی زیاد بیش از پیش حس میشه که شما چون پول نداری اگر بتونی منتور داشته باشی با فرض تعریفی که داشتیم که منتور پول نگیره میتونین خیلی از نیازهاتون رو بر طرف کنین و پوشش بدین و حتی یه جاهایی هست میگم شما یک آدمی رو پیدا میکنین آدمه واقعاً میتونه بهتون کمک کنه و آدمه اصلاً مشاور نیست اصلاً دنبال پول نیست از شما یعنی اصلاً آدم پولدار اصلاً براش مهم نیست خب. و اینجام باز جاییه که خیلی خوب شما میتونین از این در واقع مفهوم منتورشیپ استفاده کنین و از اون آدم بخوایید منتورتون بشه.
م: بسیار عالی. خب. حالا سوالی که اینجا پیش میاد اینه که استارتاپا از کجا بتونن یه منتوره خوب پیدا بکنن به خوبش تاکید میکنم به خاطر اینکه چیزی که تو خیابون ریخته منتوره و اون چیزی که مهمه اینه که منتوره خوب پیدا بکنن. چه شکلی میتونن بفهمن یه منتور منتور خوبیه؟
ا: ببین به نظرم یکی از تصمیمهای خیلی مهمی که استارتاپها میگیرن انتخاب آدم هاست یعنی شما از روز اول میخوای شریک یا کوفاندر[22] یا همبنیانگذار بگیری تصمیمگیری داری. پس فردا میخوای استخدام کنی تصمیمگیری داری. منتور میخوای پیدا کنی تصمیمگیری داری مشاور میخوای و این این در واقع مهارت [23]تصمیمگیری رو باید همهی کارآفرینا [24]یاد بگیرن و توش خوب باشن وگرنه احتمال زیادی داره که فیل[25] کنن. قبل از اینکه راجع به روشها صحبت کنیم میخوام رو این تکیه کنم مهمترین چیز اینه که شما واقعاً مطمئن بشید اون آدمی که میخوایید ازش تقاضای منتورشیپ بکنید واقعاً آدمیه که سرش به تنش میارزه واقعاً میتونه بهتون کمک کنه و به قول میثم منتور خوبیه و خود منتور پندار نیست.
م: از کجا بفهمیم؟
ا: خب…
م: بعد قاعدتاً یه جا یه یکی بهمون گفته باشه یا یه جا دیده باشیمش. نه؟
ا: ببین حالا روشهای مختلفی برای پیدا کردنشه یه وقت هست که شما مثلاً بیا بگیم با هم یکی شبکههای اجتماعی [26]یعنی فقط بخواییم یه آدمی رو ببینی حالا نه اینکه تصمیم بگیریا فقط ببینی به لیست آدمای… لیست منتورایی که میخوای دنبالشون بگردی اضافه بکنی…
م: اضافه بکنی.
ا: یکیش که قطعاً شبکه اجتماعیه…
م: اجازه میدی همین جا یه مقداری حرفتو قطع بکنم؟
ا: بله
م: من خودمم اعتقاد دارم به اینکه سوشال مدیاها جای خوبین برای پیدا کردن آدمها ولی خیلی جای خوبی نیستن برای اعتماد کردن به آدمها…
ا: خب…
م: یعنی ملاک تصمیمگیریه مسلماً نباید…
ا: قطعاً…
م: باشه به خاطر اینکه شوآف[27] تو سوشال مدیا و رسانههای اجتماعی خیلی زیاده. آدمهایی رو میبینی که اصلاً کارش حضور در رسانهی اجتماعی برای اینه که خودشو یک منتور معرفی بکنه.
ا: خب همینو میخوام بگم. دقیقاً میخواستم ادامهی حرفم این بود که ما یه کانالهایی [28]داریم که یه آدمهایی رو پیدا کنیم خب یه لیستی [29]بسازیم از آدما. مثل اینکه شما میخوای سرمایه گذار [30]بگیری میری اول کل وی. سی[31]ها رو لیست میکنی بعد یه سریاشو حذف میکنی یه سریشو تحقیق میکنی یه سریشو باهاشون حرف میزنی کم کم اصطلاحاً به یه شورت لیستی[32] میرسی به یک لیست فیلتر [33]شدهای میرسی که تازه بری با اونا حرف بزنی. داستان منتورم همینه به نظرم سوشال مدیا در واقع یه کاناله و بگردید باز تاکید میکنم بدونید از جون منتورتون چی میخواید.
م: چی میخوایین… آره دقیقاً
ا: خب تو چه زمینهای شما منتورشیپ میخوایین. فرض بکنیم الان شما میخوایید تو زمینهی مثلاً بازاریابی یا رشد دنبالش بگردین. خب تو سوشال مدیا میتونین اولاً که هشتگ[34]ها رو سرچ کنین بعد میتونین اینفلوئنسرها[35] رو پیدا کنین بعد میتونین ببینین چه آدمایین که دارن اون چیزی که شما دنبالشین مثلاً راجع به رشد [36]هستین ببینین رشد یا گروت[37] رو کیا دارن خیلی روش کانتنته خوب میدن…
م: کانتته[38] خوب میدن بیرون این نشوندهندهی اینه که سوادش رو دارن و دارن کار اورجینال [39]روش انجام میدن.
ا: و… آره و طرف وقت و زندگیش رو داره رو اون در واقع مفهوم میذاره.
م: یه چیز دیگه بگم در همین رابطه؟ یه گروه تلگرامی هست گروه تلگرامی بزرگیه به اسم ایران استارتاپس و گروهه. مثلاً 570-80 نفر از فاندرای [40]استارتاپا توش هستن. اخیراً یه بحثی توش شده بود که بحث جالبی بود که حالا به نظرم ارزش داره حتی راجع بهش صحبت کردن هرچند جاش امروز اینجا نیست اونم این بود که یه عده آدم داریم که اینا میان کلاس آموزشی برگزار میکنن و به واسطهی اون عدهای از افراد فکر میکنن که اینا منتورای خوبی هستن در حالی که به صراحت دارن دروغ میگن یعنی مثلاً طرف میگه که من دکترای فلان چیزو دارم از فلان دانشگاه بعد تو میری نگاه میکنی میبینی که اصلاً این دانشگاه کلاً وجود خارجی نداره نه مجازی و نه به صورت واقعیش، نه مجازی نه واقعی. خوبه که در فرایند تبدیل اون لیست بلند به یه لیست کوتاه یه مقداری هم ادعاهای آدمها رو بررسی بکنیم ببینیم اگر که میگه که من فلان جا بودم واقعاً بوده یا نبوده…
ا: کاملاً باید اعتبار سنجی [41]کنین و ببینین همین دانشگاه سابقهی کاریش کسی میگه من 3 تا استارتاپ داشتم، خب استارتاپا چی بوده کجان چی شدن؟
{۱۰:۰۱}
م: یه وب سایت [42]مثلاً بوده که حالا مثلاً این وب سایت داره یه کاری انجام میده ولی آیا واقعاً استارتاپ هست یا نه و اصلاً موفق بوده یا نبوده.
ا: ببین من به نظرم آدمای واقعاً سرشون به تنشون میارزه تو کارشون موفقن و به عنوان منتور میتونیم بریم دنبالشون دیگه تابلوئه یعنی دقیقاً میدونی آقا فلانی داره تو فلان شرکت تو فلان استارتاپ فلان کارو میکنه…
م: از کجا تابلوئه امید؟ الان مثلاً فرض بگیر که تو منتور خوبی هستی من اینو اعتقاد قلبی دارم به خاطر اینکه آدم باسوادی هستی و حرفهای عمل میکنی. ولی اگر که مثلاً همین حضورت تو این پادکست نبود یا اگر که مثلاً حالا به ضرب و زور و خواهش من حضورت تو سوشال مدیاها نبود کی میتونست تو رو بشناسه؟
ا: خب یه خورده فرق داره داستان من. داستان من اینه که…
م: نمیخوای؟
ا: من خیلی… آره… اولاً که به عنوان منتور نمیخوام خیلی خودم رو پروموت[43] کنم و برند [44]کنم از اونورم میگم من حالا به عللی که واقعاً حالا یه مقدار تنبلی بوده یک مقدار عدم نیاز بوده شخصاً خیلی…
م: تمایل به این کار…
ا: توی اصلاً سوشال مدیا اینور اونور نبودم توی ایونتا[45] نبودم خیلی در معرض نبودم که آدما حالا بخوان منو بشناسن بر عکس تو. اما به نظرم که میشه رفت واقعاً گشت و تحقیق کرد و پرس و جو کرد و دید واقعاً چه آدمایین. بعد مسئلهی بعدی که حالا اینه که واقعاً چه جوری میخواییم برسیم به اینکه حالا منتور رو چه جوری قانع کنیم که اصلاً باهاتون کار بکنه آدم رو باید یه مدت زیادی تعقیبش کنین همه جا یعنی میبینین طرف داره یه کلاس آموزشی داره برین شرکت کنین. هزینش [46]رو ندارین قبل و بعدش برین با طرف یه گپی بزنین از شاگردا بپرسین این چه جوری درس داد سوشال مدیا برین همه جا فالوش [47]کنین کامنت [48]بذارین برین سوال بپرسین ببینین چه جوری جواب میده یعنی کاملاً شما میتونید همه جور شروع کنین این آدم رو تست [49]کردن ببینید کیا تو نت ورکشن [50]آدمه مشترک پیدا کنین سوال بپرسید آمارشو بگیرید…
م: یه ایرادیه تو حرفت… اونم اینه که معمولاً استارتاپا وقتی میرن دنبال منتورها که به یه مشکلی خوردن و معمولاً شاید خیلی وقته اینکه انقدر فالو بکننو ندارن مگه اینکه دیگه از قبل خیلی آینده نگر باشن…
ا: خب اما مثلاً میگم دیگه همون اتفاقی میفته که خودت میگی دیگه. الان یهو شما به یه مشکلی میخوری میری یه سرچ میکنی میبینی اینا منتوران یهو به 5 نفر زنگ میزنین ایمیل میزنین که فلانی سلام من عجله دارم میشه منتور من شی من بودم نمیشدم من انتظار دارم طرف یه مقدار با من آشنا باشه منو بشناسه…
م: پس از قبل باید تدارکه اینو ببینی و پیشبینیو بکنی…
ا: به نظرم باید… پیشبینی رو بکنن.
م: گفتی کلاس آموزشی من به نظرم میاد که کلاسهای آموزشی یکی از بهترین… یا علاوه بر کلاسها سخنرانیها و اینا یکی از بهترین جاهایی هستن که آدم میتونه طرفو بشناسه. به خاطر اینکه توی کلاس معمولاً اگر که کلاس کلاس باشه سوال پرسیده میشه و نوع پاسخ اون آدم به اون سوال مشخص میکنه که این مطالب رو طوطی واری حفظ کرده فقط حفظ کرده و داره میگه یا نه واقعاً فکر میکنه و یه فلسفهای پشتشه. من خب بارها شده حالا مثلاً تو کلاس نشستم توی دورههایی شرکت کردم، وبینار [51]دیدم نمیدونم وبینار شرکت کردم دورههای آنلاینی [52]رو دیدم پیداست که این آدم تو پره یا تو خالیه. و پیداست که حداقل برای من ملاک خیلی جدی ایه. پیداست که این آدم یه چیزیو حفظ کرده یه بویی از یه چیز بهش شنیده یا نه بوی دریا بهش خورده یا نه تا گردن تو دریا فرو رفته.
ا: آره کاملاً…
م: چه تشبیهی… !
ا: موافقم. امروز رو مود شعر نیستی ولی نه؟
م: نه ولی به نظر میاد رو مود استعاره و اینام… ! آره! بسیار عالی.
ا: خب و اینکه…
م: شتاب دهندهها [53]و اینا چی؟ آدمایی که تو شتاب دهندهها کار میکنن الزاماً منتورای خوبین؟
ا: الزاماً نه به نظرم. یعنی حتی متاسفانه ما تجربهی خیلی بدی تو همین چند وقت اخیر با برخیشون داشتیم و بهم ثابت شد که نه یکی که تو یک شتابدهندهای حتی شتاب دهندهی معتبری داره کار منتورشیپ انجام میده لزوماً منتور خوبی نیست خب بنابراین میگم هر جا دنبال کسایی بودین حتماً باید اعتبار سنجیتون رو انجام بدید باز برای پیدا کردنش میتونید از استارتاپای دیگه سوال کنین از توی شبکتون [54]سوال کنین. میگم متود[55] پیدا کردنشون به نسبت زیاده و میتونید که راحت پیداشون کنید سختیه کار تو اعتبار سنجیه و اینکه مطمئن بشین آدمه واقعاً میتونه منتور خوبی براتون باشه.
م: همین طوره. بسیار عالی.
( موسیقی )
ا: خب چی داری میگیم میثم؟ گفتیم که…
م: یه سوال خیلی مهم. ما میدونیم که همون طور که تو قسمت قبل گفتیم و الانم تو اشاره کردی میدونیم که منتور خوب سرش شلوغه و معمولاً صف داره. حالا چطور منتور رو راضی کنیم با ما کار کنه؟
ا: ببین توی قسمت قبل گفتیم برای منتور در واقع چه چیزایی مهمه چرا میاد منتورشیپ.
م: امید برات آب بریزم؟
ا: آب بریز چرا نریزی.
م: گرمه هوا امروز.
ا: امروز خیلی آره گرمه ما دوتا هم هر دو خیلی عطش داریم نمیدونم چرا.
م: آره عطش داریم منم لباس خنکمو نپوشیدم. ببخشید پریدم وسط حرفت.
ا: خواهش میکنم. و باید یه جوری میگم این شناختنِ طرف واقعاً شاید باید پرسنای[56] طرف رو در بیارین و برای اینکه بدونین چه جوری در واقع نزدیک بشن بهش چی بگین حالا یه سری این بحثاس که خب منتوره بدونه شما مثلاً جدی این دورنما دارین هدف دارین تکلیفتون با خودتون مشخصه این چیزایی که دفعه پیش گفتیم این که سره جاش اما مثلاً برید نگاه کنید علاقیات طرف چیه میببین آقا مثلاً طرف مثلاً عاشق گروت هکینگه[57] داره میخونه فلانه هیجان داره توش و قاعدتاً اگر شما هم میخوایین تو اون زمینه منتور شما بشه احتمالاً جواب خوبی خواهین گرفت تا این که مثلاً برین دنبال بازاریابیه سنتی.
{۱۶:۰۶}
م: من یاد یه خاطرهای افتادم. یه روزی تو اسفند سال 94، 2تا خانوم از اصفهان اومدن دفتر ما دفتری که من داشتم برای منتورشیپ یه بزرگواری که من خیلی احترام میذاشتم و بهشونم علاقه دارم و هنوزم… داشتم و هنوزم دارم اینا رو معرفی کرده بودن. اینا اومدن و استارتاپی داشتن در حوزهی آرایش خانومها. خب کلی سوال از من پرسیدن اول اینکه خب من که تا حالا آرایشگاه زنونه نرفتم بعد من مثلاً مجبور بودم کلی سوالی که دارم ازشون بپرسم.
ا: که اصلاً بفهمی داستان چیه.
م: آره بفهمم اون تو چی میگذره که قاعدتاً بتونم جواب بدم بهشون. بعد که تموم شد گفتن که خب ما میخواییم شما منتور ما بشید گفتم که خب شرمندتونم من خیلی حوزهی مورد علاقه رو… حوزه مورد علاقهی من نیست. گفتن خب اگه منتور ما نمیشین آقای فلانی که شما رو به ما معرفی کرده گفته که شما حاضرید تو این حوزه سرمایهگذاری[58] بکنید. و خب خیلی با مزه بود من فکر میکنم که این موضوع علاقهای که داری میگی خیلی چیزه جدی و مهمیه. یه نفر مثل من ممکنه که به مثلاً فرض… حالا نگم مثلاً من یه نفر مثلاً فرض بگیر که ممکنه که به حوزهی دولت الکترونیک علاقه داشته باشه. خب اگر که ما یه کاری توی این حوزه داریم اگر که بریم سراغ این احتمالاً خوشحال تریم تا اینکه آدمی که مثلاً تمام فکر و ذکر و زندگیش مثلاً رو ای کامرسه[59] یا رو فینتکه[60].
ا: موافقم.
م: علاوه بر اون فکر میکنم تخصصه هم مهمه.
ا: منظورت چیه؟
م: اینکه منتوره تو اون حوزه تخصصم داشته باشه. یکی الان سر گروت هکینگ بیاد… نه اینکه علاقست. علاقه با تخصص فرق میکنه.
ا: آهان… میفهمم چی میگی درسته.
م: آره. مثلاً من در حوزه گروت هکینگ خیلی تخصص ندارم در نتیجه اگر یکی بخواد بیاد پیشه من ممکنه که علاقه داشته باشم…
ا: ولی تخصصشو نداری…
م: ولی تخصصشو ندارم شرافتمندانه میگم که آقا مخلصتم…
ا: خب این میره تو اون حوزهی اعتبار سنجیه دیگه. که ببینین طرف اوکی علاقه داره هی هم مثلاً پستای مثلاً گروت هکینگو شر [61]میکنه لایک [62]میکنه آیا خودش یه کانتنه خوبی تولید کرده یه محتوای خوبی داره واقعاً که حرف خودش باشه کپی پیست[63]نباشه و احساس کنین که این…
م: یه حرف اوریجینال مثلاً ازش بیاد بیرون. راست میگی یه چیزیه که تو بتونی بگی نقل قول امید اخوانه مثلاً…
ا: بله بله.
م: دیگه چی امید؟
ا: ببین به نظرم حالا این جدی بودن رو بیاییم یه خورده بازش کنیم این جدی بودنه اولاً که حالا بستگی داره به منتور ولی خیلی منتورا واقعاً حوصلهی منتورشیپ روی ایده [64]و اینا رو ندارن…
م: مثلِ من دقیقاً آره…
ا: دلشون میخواد شما بیزینس مدلت[65]و درآورده باشیو تکلیفت با کسب و کارت روشن باشه شاید یه ام.وی.پی[66] یه نمونه محصولی [67]یه چیزیم ساخته باشی یه مقدار رفته باشی تو دل کار که تازه فهمیده باشی چالشات [68]چیه و بدونی مسیرت چیه و خب هر چی احتمالاً جلوتر رفته باشین تو این سیر احتمالاً اینکه منتور به شما کمک بکنه بیشته چون حس میکنه جدیترین حس میکنه واقعاً به واقعیت و به پیاده سازی نزدیکترین.
م: منتور باید احساس بکنه که خیلی وقتش با شما تلف نمیشه.
ا: 100%
م: و…
ا: اصلاً تلف نمیشه
م: اصلاً تلف نمیشه و علاوه بر همهی اون چیزهایی که در مورد موضوع حرفهای بودن توی رابطهی بین منتور و منتی[69] گفتیم این قضیه هم مهمه.
ا: من واقعاً یعنی فکر میکنم جواب این سوال بر میگرده به قسمت قبل که گفتیم از دید یک منتور چیه اگر منتور اگر منتور بودیم به کیا در واقع منتورشیپ میدادیم این این سوال جوابش فکر میکنم بیشتر اونجاست…
م: فکر میکنم پس با این حساب نکتهی کلیدی اینه که منتور احتمالاً آدمیه که سرش شلوغه آدمیه که آدم گرونیه و در نتیجه من باید بهش نشون بدم منِ استارتاپ که اگر که با من کار میکنه به این معنیه که گزینهی بهتری نداره یا مثلاً وقتش اصلاً تلف نمیشه…
ا: آره
م: و لذتم ببره.
ا: آره دیگه و اون چیزایی که اون میخواد شاید اگه دنبال اینه که چالش یا مسئله حل کنه اون رو ما میتونیم بهش بدیم اگر دنبال اینه که یه چیزایی یاد بگیره با یه ایدهی جدیدی مواجه بشه میدونی اون نیازهایی که دفعهی پیش راجع بهش صحبت کردیم رو یه جورایی قانع کنی منتوره رو که ما داریم اینها رو بهش میدیم.
م: امید من یه تشکر ازت بکنم؟
{۲۰:۱۷}
ا: بابته؟
م: بابت اینکه داری منو کنترل میکنی دوباره ازون حرفایی نزنم که یهو نصف مخاطبین بپره!
ا: امیدوارم یعنی خیلی… !
م: مثل سری قبل… مثل قسمت قبل.
ا: خیلی دستِ من نیست
م: نه قشنگ پیداست خیلی همچین نگاه…
ا: مواظبم؟
م: آره نگاهای چپ به من میکنی! اگه بخوام یه حرفایی بزنم!
ا: من راستش یه خورده نگران شدم گفتم که نمیدونم حالا چه فحشایی خوردی ولی یه خورده همچین…
م: نه من از روز یکشنبه 19 شهریور که قسمت قبل منتشر شد ناسزاهای قشنگی یاد گرفتم…
ا: یاد گرفتی؟
م: در درجهی اول… آره. قشنگ که نه ناسزاهای جدید یاد گرفتم.
ا: عه از استودیو رفتیم بیرون؟
م: آره بعد نه نمیتونم بهت بگم!
ا: در این حد؟!
م: در این حد بی… !
ا: اوه اوه… بده بخونم.
م: آره ولی شوخی میکنم ولی خب خیلی خوشحالم که به هر حال یه سری صحبتایی شد و البته یه سری صحبتایی فکر میکنم من کردم که واکنش داشت و این واکنشه که باعث بشه که بحثی شکل بگیره و اگر که این بحثه در کنار هم با شکل گیریه یک فضای گفتمان میگن یا برقراریه دیالوگ [70]باشه نهایتاً منجر به رشد میشه یعنی من اینا رو…
ا: کاملاً موافقم…
م: من که مقداری اغراق کردم…
ا: اگه یعنی توش کوبیدن و تیکه انداختن و پوز همو زدن و اینا اگه این چیزا توش نباشه و واقعاً بحث شه و یکی بیاد به تو بگه آقا تو فلان حرفو زدی به نظر من حرف بدیه…
م: بی خود کردی…
ا: بی خود کردی… شما بگی خب چرا علتت رو بگو اون علتشو بگه روش بحث کنین به نظرم میتونه خیلی سازنده باشه.
م: آره به هر حال من یه مقداری اغراق کردم ولی خب خیلی بحثای خوبی شکل گرفت و فکر میکنم که این اتفاقه خوبیه. تحریک میشن تو این قسمت یه سری! حرفایی میزنم بحثای بهتری شکل بگیره.
ا: میخوای من این دفعه از این حرفا بزنم فحشا رو من بخورم!
م: نه من الان یه مقداری آب دیده شدم.
ا: خیلی خب!
م: تو حیفی!
( موسیقی)
ا: خب مسئلهی دیگه چی داریم؟
م: فکر میکنم این… مسئلهی نگه داری منتورم مهمه دیگه. ما استاد منتور رو آقای منتور… و اینکه چقدر خوبه که ما تعداد خانومهای منتورمون بیشتر باشن. یا اینطور بگم…
ا: چرا؟
م: الان… ببین ما تعداد متخصصین خیلی زیادی داریم اول اینکه سهم خانومها تو اکوسیستم [71]ما کلاً پایینه و این هم دلایل فرهنگ [72]داره هم دلایل اجتماعی داره. علتهای کاملاً مختلفی داره همهی دیوارها و سقفهای شیشهای که میشناسیم باعث میشه که خانومها شاید خیلی پر رنگ نباشن هرچند مثلاً استاتاپای خوبیو سراغ داریم که فاندرهای خانوم داشتن موفق بودن مثل مامان پز مثل استارتاپ خانوم دانشور، تخفیفان! و البته من خیلی ناراحتم خیلی خوشحال میشم که بتونیم ما یه مهمون خانوم اینجا داشته باشیم انقدر صدامون مردانه نباشه به خاطر اینکه خیلی خوبه که همون تنوعی که ما تو جامعه میبینیم رو توی اکوسیستم داشته باشیم و توی اینجا داشته باشیم میخواستم بگم که اون آقایی که به سختی شکارش کردیمو چه شکلی نگه داریم بعد گفتم که نه منتورهای خانوم خیلی خوبی هم داریم حالا با توجه به اینکه ممکنه که اسم از قلم بندازم اسم نمیبرم ولی افراد زیادی هستن که من خودم چیزای خوبی ازشون یاد گرفتم. سوالی که هست اینه که خب ما حالا تونستیم یک مثلاً یه جلسه دو جلسه سه جلسه با این منتور داشته باشیم چیکار بکنیم که این منتور با ما ادامه بده و به وقتش حتی اگر لازم شد تبدیل بشه به مشاور برای ما؟ اون شکاری که کردیم رو چه شکلی نگه داریم.
ا: ببین به نظر من حرفهای بودن و حرفهای برخورد کردن بسیار مهمه یعنی سر وقت بودن اصطلاحاً مشقاتو…
م: وقت برای تو مهمه…
ا: خیلی مهمه. نمیدونم چرا واقعاً تو ایران اصلاً… مهم نیست.
م: نه خب خیلی مهمه واقعاً هم همین طوره…
ا: به نظر من خیلی چیزه مهمیه. صادق بودن، شفاف بودن، انتقاد پذیر بودن همهی اینا مهمه. اینکه شما بتونی با اون منتور یک رابطهی خوب و محکمی بسازی یعنی اگر که رابطهی شما فقط یه سری جلسهی خشک و خالی باشه احتمالاً اون منتورشیپه به زودی تموم میشه به احتمال زیاد. اما اگه شما بتونی یه رابطهی خیلی محکمی بسازید که در واقع یک مقدار حتی به سمت راحت شدن و رفیق شدن حالا نه اینکه رفیق باشین با هم برین سینما رستوران اما اینکه از این حالت جدیت در بیایین یه رابطهی واقعاً خیلی خوب و راحتی بتونید با هم داشته باشید یه رابطهی کاری خوب و راحت دارم میگم به شدت میتونه کمک کنه اعتماد بینتون به وجود بیاد. مسئلهی دیگه که به نظر من خیلی مهمه و من خودم انتظار دارم اینه که آدما نرن غیب بشن طرف نیاد مثلاً کلی…
م: آخ آخ چه حرف قشنگی زدی الان…
ا: مخ شما رو بزنه قانع بکنه بعد یه جلسه بری بعد بهشون بگی خب اوکی مثلاً شما الان برین این کارا رو بکنین این مثلاً…
م: من در خدمتتون هستم… هر وقت جوابشو دادین…
ا: آفرین… به من بگین. بعد طرف میره دیگه نمیاد بعد یهو سه ماه دیگه میاد بعد طرف اصلاً میگه آقا اون داستانه چی شد میگه نه اون هیچی اونو یه کاریش کردیم اینا الان خوردیم به این یکی مشکل خب. با منتور نباید اینطوری برخورد کرد…
م: بازی نباید بکنی باهاش…
ا: بازیش نباید بکنی و اینطوری نیست که مثلاً منتوره نشسته شما هر وقت به مشکل خوردی بپری باید این ارتباطتون رو نگه دارین. حتی اگر یک ماه وقت نمیکنید یا نیاز ندارید حال و احوال کنین با منتور سلام چه خبر. سلام راستی ما خواستیم بگیم الان ما مثلاً وضعیتمون اینطوری شده یا ما به فلان علت وقت نداریم یا نیاز نداریم یا فلان.
{۲۵:۱۷}
م: یه کیسی بود که دقیقاً من باهاش برخورد کردم. گروهی بودن که استارتاپ خوبیم بودن و هستن یه مشاورهای میخواستن در حوزهی مالی. اوکی من بهشون گفتم این دیتا[73] رو بدین به من من بر مبنای دیتا مثلاً میام با هم دیگه صحبت میکنیم. رفتن منم یکی دو باری… یه بار پیگیری کردم و اینا بعد از مثلاً 2 هفته گفتن آقا ما خودمون بر مبنای چیزی که شما گفتی رفتیم تحلیل کردیم حالا تحلیله رو بیاییم به شما نشون بدیم منم گفتم نه. به خاطر اینکه قرار بود ما با هم دیگه بیاییم بشینیم این کارو انجام بدیم. بماند که من الان بیام کار تو رو چک [74]بکنم مگه من ازت خواسته بودم که این کارو چک بکنم بازم فکر میکنم کم کم دارم این از حرفای… بد و بیراه خور میزنم.
ا: بله
م: ولی این چیز مهمیه. اون لحظه به این نتیجه رسیدم که انگار که من فقط به چشم آدمی که داره تلنگره مثلاً از دور میزنه نگاه… دارن بهم نگاه میکنن و خیلی حس خوبی پیدا نکردم…
ا: نیست… و بعضیا مثلاً حسشون به منتور اینه که خب حالا بریم بکنیم… الان یه نیم… اون یه تیکه رو بکنیم بعد بریم دنبال کارمون دوباره بعداً هر وقت لازم شد بریم حالا یه تیکه دیگه بکنیم. این خیلی رفتار بدیه یعنی من حداقل خیلی ازش میرنجم حتی این در واقع اگر منتوره کسی هم نباشم صرفاً طرف تو شبکهی من باشه 6 ماه پیداش نشه بعد یهو زنگ بزنه بگه کاری با من داره مشکلی میخواد من براش حل کنم کمکی بهش بکنم باز هم من… من خوشم نمیاد یعنی به نظرم آدما باید یاد بگیرن تو شبکهی هم در ارتباط باشن حالا این از حال و احواله یه چیزه خوبیه که پیدا میکنه یه مقاله… امید بیا این راجع به مشاوره رو دیدم این خیلی مقالهی خوبی بود گفتم شاید دلت بخواد. همین یعنی یه جایی منشن [75]کنی یکی رو بعد بالاخره یک نوع ارتباطی در جریان…
م: حفظ بکنی…
ا: حفظ بکنیش.
م: قسمت پنجم راجع به نت ورکینگ [76]صحبت کردیم اگه اشتباه نکنم قسمت پنجم و پیشنهاد میکنم که دوستان برن بشنون به خاطر اینکه واقعاً جز بهترین قسمتا بود و در این زمینه اطلاعات خوبی دادیم. بسیار خب.
ا: موضوع دیگه به نظرم یه مقدارم راجع به، به هر حال ببینید منتوره داره برای شما وقت میذاره حتی اگر که مورد مالی نداره و پول و سهم و درصد و غیره هم نمیگیره به هر حال داره برای شما وقت میذاره و به هر حال به فکره جبران این زمان باشید. خب یعنی خیلی وقتا شما میتونید مثلاً برید به طرف مثلاً چه میدونم طرف داره یه رویدادی راه اندازی میکنه برید کمک کنید. طرف میخواد یه کاری بکنه یه تحقیقی براش انجام بدید و در واقع خودتون برین جلو و داوطلبانه بهش بگین عه فلانی داری مثلاً رو این کار میکنی اگه میخوای مثلاً ما این کمکو بهت میکنیم. اینجا این کارو میکنیم. این بالانس[77] رابطه رو حفظ میکنه باعث میشه که این در واقع بده بستون باشه 2 طرفه باشه و برای هر دوتون رابطهی مفیدی باشه.
م: آره خیلی این… حفظ شدن بالانس رابطه… تعادل رابطه خیلی جالب بود. یه دوست بزرگواری به اسم آقای مسعود فاطمی در همین رابطه پیش از این یه مطلبی رو برای من فرستاده بود من خب ایشونو ملاقات نکردم ولی خب تو سوشال مدیا دیدم و میدونم که به هر حال آدم جدی ایه توی کارش. ایشون گفت… تعریف کردن که یه منتوری داشتن که یهو یه موفقیت بزرگی توی کسب و کارش بدست آورد. یه بار دفترش بودن این منتوره یهو شروع کرده از خودش تعریف کردن و کوبیدن اینها رو. ما الان داریم از دید استارتاپه هم صحبت میکنیم دیگه یکم بد منتورارم بگیم. که شما چطور توی یه سال هنوز نتونستین پیشرفت خاصی بکنین. بعدم یه سری ظاهراً حرف نامربوط زده بهشون و ایشون میگفت که من دیگه نه زنگ زدم بهش نه دیدمش و این آدمیم هست که حالا به قول ایشون هم تو میشناسیش هم همه میشناسنش برای اینکه فکر کردم که دقیقاً همین حالت تعادله بهم خورده و ایشون گفتن من منتوری رو واقعاً میپسندم و مطمئنم میتونه بهم کمک کنه که این خودبزرگبینیها رو نداشته باشه یعنی منتوره هم باید به هر حال خودشو در کنار استارتاپ قرار بده سعی نکنه مقایسه بکنه خودت رو با خودش. به خاطر اینکه خب قاعدتاً تجربهها متفاوته زمانای کاری متفاوته…
ا: وگرنه که منتور نمیشدی…
م: آره بیزینس [78]با بیزینسم فرق میکنه و این جوری نباشه که سعی بکنه به خودش ثابت… به تو ثابت بکنه از تو خیلی جلوتره. راجع به این صحبت کرده بودیم ولی فکر میکنم…
{۲۹:۲۰}
ا: آره ما هم قسمت قبل راجع به خاکی بودن و افتادگی صحبت کردیم همم که ببینید آدمی که یعنی به نظر من حداقل آدمی که کارش رو بلده تجربه داره و متخصصه هیچ وقت نمیره کسی رو بکوبه. اعتماد به نفس داره نیازی نداره و این رو یاد گرفته که در واقع افتاده و خاضع باشه. من هر وقت کسی رو میبینم که میاد یکی رو میکوبه کسی رو میبینم که مقایسه میکنه کسی رو میبینم که برای اثبات حرفش منطقش اینه که من انقدر ساله اینجام من مثلاً فلان کردم هر کی اینطوری در واقع برخورد میکنه و میاد جلو معمولاً کسیه که به نظر من خیلی سرش به تنش نمی ارزشه اعتماد به نفسش پایینه یه گیر و گوری داره یه جاش میلنگه و برای همین میاد اینطوری برخورد بکنه که بتونه جا بندازه.
م: دوست بزرگوار دیگهای که اسمشونو خواستن نگیم و کامنتای خیلی خوبی دادن بهمون و ما قبلاً بعضی از کامنتاشونو خوندیم به شکل ناشناس دو در مورد همین قضیه دو تا چیز نوشتن برای من که دقیقاً مرتبط با همین موضوع شد. یکی در مورد نبود محتواس و این موضوعی که تو گفتی که منتورها ببینین که چه شکلی فلان محتوا تولید میکنه ایشون گفتن که میثم تو خودت چند تا منتور میشناسی؟ خیلی! چند نفرشون سایت دارن چند نفرشون به فکر انتقال تجربه ان چند نفرشون به بقای اتمسفر کارآفرینی [79]و استارتاپا از طریق محتوا کمک میکنن؟ این وظیفه نیست! ولی وقتی از یه اکوسیستم فقط بهرهی خودشو میگیره بهتره که ارتباط خودشو با اون اکوسیستم نگه داره و قدردانش باشه نه اینکه حاجی حاجی مکه. اسم نمیبرم از منتورهایی که رفتن و پشت سر خودشونم ندیدن و حتی فایلهای [80]ارائه رو در اختیار نذاشتن… (داره تیکه میندازه به من!) و حالا اینکه نوشته بنویسن از تجربشون و این حرفا پیش کش. البته من فایلای ارائمو در اختیار بقیه قرار میدم و موضوع دیگه ایم که گفتن اینه که گفتن که منتورای کارآفرینی ای که سلبریتی[81] هستن پاس کاریهای دوستانه با هم دیگه میکنن. ایشون گفتن به خاطر کاری که دارن میکنن مجبورم سلبریتی حوزهی کارآفرینی رو دنبال کنم سلبریتیایی که به… سلبریتی یعنی چی؟ آدمای معروفی که تو چشمن…
ا: میره تو چشم…
م: آره. سلبریتیایی که در بسیاری از رویدادها به عنوان منتور شرکت میکنن به پستای [82]اینا که نگاه کنیم خودشونو مطرح میکنن خیلی خیلی کم دیدم که منتوری از گروه یا افراد ناشناسی که در یک رویداد شرکت کردن در صفحاتشون تعریف یا چیزی ارائه کنن. اونها در راستای تقویت هم قدم برمیدارن کوچیکترا با بودن در کنار بقیه پز میدن بزرگ ترا هم در تایید خودشون هستن. اسم نمیتونم بیارم که خیلی این مورد شایعه. چرا حرفایی که میزدیم و تو زدی و با یه سری از درد دلایی که دوستان کرده بودن میخوند.
ا: من حتی چیزی که میبینم خیلی حالا شایدم نمیدونم درست نباشه این دید من. نمیدونم ولی دید من الان اینطوریه که خیلی آدما به جای اینکه محتوا تولید بکنن در حالا شر کردن و به اشتراک گذاری اینا که هیچی کتاب ترجمه میکنن خب ترجمهی کتاب کار خیلی خوبیه فلان این داستانا ولی به نظر من شما با ترجمهی کتاب دلیل نمیشه شما مثلاً مدرس خوبی مشاور خوبی متخصص خوبی هستی. خصوصاً اینکه ترجمهه رو شما الان خیلی راحت میتونی آوتسورس[83]ش کنی بدی کسای دیگه ترجمه کنن شما جمعش کنی اسم خودتم بزنی روش چاپش کنی. در نتیجه من این رو واقعاً نمیفهمم که بعضیا میان خیلی با افتخار میگن که من فلانیم بله من کتاب فلانو در زمینهی فلان ترجمه کردم. راستش برای من خیلی ارزشی نداره مگر اینکه بدونم طرف خب متخصصه چندین سال تجربه داره فلان حالا کتاب هم ترجمه کرده.
م: نوشتن کتاب خیلی کاره سختیه من الان بیش از یک ساله که میخوام یه کتابی بنویسم یه راهنمای جامع و ساده و جمع و جور برای مسائل مالیه استارتاپا ولی نگاه میکنم میبینم که حرفی که من باید میزدم حرفی که من میزنم باید قابل استناد باشه و بعداً باید 5-6 تا سورس[84] چک بکنم. به حضور شما عرض بکنم که…
ا: چندین بار ادیت [85]بشه… چندین بار بخونی…
م: میدونم… خیلی کار وقتگیریه
ا: خیلی وقت گیره ولی وقتی شما کتاب بنویسی و کتاب خوبی باشه اونوقت میتونی با افتخار بیای بگی آقا من یه کتابی نوشتم راجع به مطالبی رو انتقال دادم یاد دادم که نبود.
م: درسته.
ا: مثلش وجود نداشت من این زحمت رو کشیدم.
( موسیقی )
م: خب ما رفتیم و اومدیم بدون امید برگشتیم. واقعیتش اینه که الان که من دارم این صحبتو در خدمت شما میکنم روزِ دیگه ایه جدا از روزی که تمام صحبتهای قبلی ضبط شده. ما جا گذاشته بودیم برای مصاحبهی تلفنی که اون روز نتونستیم مصاحبهی تلفنی انجام بدیم و بعداً انجام دادیم و به خاطر همینه که الان از اینجای پادکست به بعد و حتی در خود مصاحبه هم شما صدای امید رو نمیشنوید. مصاحبهای که ما کردیم با آقای دکتر محمد گوهریان بوده مصاحبهی بسیار جذابیه به نظر من حرفهایی میزنه آقای دکتر گوهریان که خیلی توی فضای کارآفرینیو استارتاپا زده نمیشه لهجهی شیرین اصفهانیشونم مزید بر علت میشه که شاید یه مقداری کیفیت بد ضبط این مصاحبه رو شما تحمل بکنین. من مجبور شدم ساعت 9 شب در حالی که بچه هام داشتن جیغ میزدن برم توی بالکن خونمون این مصاحبه رو ضبط بکنم با ابتداییترین امکانات به خاطر همینه که شما وسطش صدای آژیر آمبولانس میشنوین صدای موتور میشنوین خلاصه خیلی خوش میگذره ولی فکر میکنم میارزه اون کیفیت حالا کمتر مطلوب این مصاحبه نسبت به حرفایی که آقای دکتر گوهریان زدن مصاحبهی اصلیای که انجام شده حدود 10 دقیقه طولانی تره و ما ان شاالله فایل اصلی مصاحبه رو در کانالمون قرار میدیم. با شما هستیم با مصاحبهی آقای دکتر محمد گوهریان.
{۳۵:۱۵}
( موسیقی)
م: آقای دکتر اول از همه من خیلی دوست دارم از زبان خودتون بشنوم که خودتونو چطور معرفی میکنید چون مسلماً اونجوری که ما شما رو معرفی بکنیم احتمالاً متفاوت خواهد بود با چیزی که شما خودتونو معرفی میکنین.
محمد گوهریان: خب عرض سلام دارم بسم الله الرحمن الرحیم خیلی متشکر از تماستون و اینکه به ما اجازه دادین چند کلمهای توی این حوزه صحبت کنیم. من محمد گوهریان هستم متولد 1346 اقتصاد خوندم دانشجوی اقتصاد بودم و هستم و خواهم بود ان شاالله. توی کسب و کار خانوادگی از سال 68 بعد از فوت پدر وارد شدیم و اون به اصطلاح شرکت گز سکهاست. بعد تو این 30 سال تقریبا یا 28 سال تمام تلاشمون بوده یه نمونهای از توسعهی کسب وکار [86]کوچک خانوادگی در همهی ابعادی که فکر میکنیم درسته داشته باشیم؛ چه حوزههای اجتماعی، چه حوزههای آموزشی، حوزههای تحقیقاتی و فکر میکنم تونستیم نمونهای ارائه بدیم. الان شرکت ما دانشبنیانه[87]، عرضهی سهام توی بورس کرده، اولین و تنها شرکتی که توی تابلوی دانش بنیان فرا بورس [88]عرضهی سهام کرده سهام عام شده دانشگاه کوچیکی داره حدود 700 تا دانشجو داره 2هزار تا فارغ التحصیل تو رشتههای صنایع غذایی و حساب داری گرافیک رشتههای مرتبط با حوزهی کسب و کار مدیریت کسب و کار تبلیغات بازاریابی داشته و داره فعالیت میکنه تو حوزهی تحقیقاتی هم بیشتر چند سال گذشته روی محصولات بدون قند کار کرده که سال 90 به عنوان بهترین شرکت تو حوزهی بیو تکنولوژی [89]تو کشور انتخاب شده و… از این داستانا من فکرکنم زیاد توضیح دادم برای…
م: نه خب خیلی جالب بود اصلاً برای… حالا من که دورادور آشنایی داشتم با فعالیتهای شما و گز سکه و فکر میکنم کلاً خیلی هیجان انگیزه این موضوع که توی به هر حال صنعتی [90]که صنعت سنتییه نوآوریایی داره انجام میشه و شده و خلاصه شما موفق شدین که به این شکل این نوآوریا رو بیارین یعنی مثلاً شرکتی که رو بورسه و دانشبنیانه و به هر حال یک همچین وضعیتی داره خیلی چیزه ویژه ایه. آقای دکتر اگه اجازه بدین بریم سر بحث ما توی پادکست 10 صبح 4 قسمت راجع به منتورشیپ صحبت کردیم و ان شاالله مصاحبهای که با شما داریم این مصاحبه توی قسمت سوم پخش میشه. خب ما مفصلاً راجع به مفهوم اینکه یک منتور کسب و کار کیه و چه جوریه و چه ویژگیایی داره صحبت کردیم خیلی دوست داریم نظر شما به عنوان کسی که خلاصه دیدم هم کمکتو به استارتاپا و کسب و کارای کوچیک رو چه به صورت عملی چه به صورت منتورشیپ و مشاوره بدونن که از نظر شما یه منتور خوبه کسب و کار چه کسیه؟
گوهریان: ببینین منتورشیپ حالا به هر حال یه مفهومیه که یه در واقع الان خیلی مطرح شده الان فکر کنم یه پیشینهی تاریخی داره. یعنی ما از توی کشور خودمون سیستم اصناف در واقع این جور بوده دیگه. یه کسایی بودن که تو هر صنفی اینا نقش نقی گذاشتن یا تاثیرگرهایی بودن که تو شغلای مختلف بودن و هر کسی که تو این حوزه اومده بعد از این که دورههای پادویی رو میگذرونده با کمک این مربیا و مرشدا که در واقع نقش تربیتیم داشتن فقط نقش آموزشی نبوده و اگر آموزشم بوده در قالب تربیت بوده، میموندن تو حوزههای کسب و کار کمک میکردن و اینقدر پیوندها عمیق بوده که بعضی وقتا به وصلت خانوادگی منجر شده یعنی منتورشیپ همهی وجودش رو وارد میکرده این کار. توی آموزههای اخلاقی و دینی و اسناد مام که پر است از این منتورشیپا. رابطهی حضرت خضر و موسی به نظر من یه رابطهی کاملاً منتورشیپیه.
{۳۹:۵۰}
م: عجب!
گوهریان: و خود پیامبر اکرم تقریبا تو کسب و کار یعنی من فکر کنم بزرگترین و بهترین الگو برای منتورشیپ ایشون بودن و اون همه جملات و این همه احادیث و روایاتی که توصیه به یه سری احکام شده که حالا برای ما شده قانون اینا سری توصیههای منتورشیپی بوده که اون موقع تو حوزهی کسب و کار انجام شده. یعنی مثلاً خود امام رضا یکی از بهترین توجیهان زمان خودشون بودن و توصیههایی که میکردند رو ما الان به عنوان قانون میبینیم یا مثلاً احکام از توش استنباط میکنیم ولی زمان خودش توصیههای حرفهای بوده که برای توصیهی کسب و کار در واقع اونا انجام میشده.
م: خیلی جالبه! ببخشید بفرمایید… بله بله…
گوهریان: بعد ببینین وقتی میان یه سری اصولی توش دایر شده که به نظر من الان خیلی اصول مهمی حالا ممکنه در یه قالب دیگهای با عناوین خارجی ازش استفاده میکنیم ولی خب این الان مونده. مثلاً معروفه دیگه پیغمبر یه روزی خرما زیاد خورده بودن یکی اومده به پیامبر که به بچهی من توصیه کنین خرما نخوره میگن برو فردا بیا. بعد فردا که میاد توصیه میکنن میگن چرا دیروز نگفتین میگن دیروز خودم خرما خوردم یعنی شاید این فقط یه منتورشیپه که اینقدر توی یه کلمهی سادهی آموزشیم رعایت میکنه اصول تربیتیو.
م: درسته خیلی جالبه.
گوهریان: اگر اینه که اگر ما رعایت بکنیم در واقع دستهای از کسایی که میخوان نقش مربی تو حوزهی کسب و کار پیدا کنن و باید بذاریم کنار.
م: درسته.
گوهریان: یعنی کسی که خودش یه اصولی رو رعایت نمیکنه گفتن اون اثری نداره. یکیم میشنوه این حرفو حرفاتو مینویسه بعدم میگه به به چه حرف قشنگی ولی دیگه عمل نمیکنه. یه اثر نمیدونم حالا بگیم فرا فیزیکیای هست تو این کارای ارتباط منتورشیپ یا مرشد یا کسی که در واقع راهنماس، تربیت میکنه که من اینو به هر حال یکم نکاتی میدونم که الان باید بهش خیلی توجه بشه. یعنی به نظر من کسی که خودش شفاف نیست نباید توصیه به شفافیت بکنه. چون اثری نداره ما بعد از حداقل 70 سال 80 سال سابقهی آموزشی تو کشورمون واقعاً به اینجا رسیدیم که آموزش جواب نمیده یعنی شما ببینین این همه اتفاقاتی که تو کشور میفته یا همین یه رانندگی ساده آیا مشکل مشکل آموزشه آیا مردم نمیدونن که نباید مثلاً تند برن یا کسی که تو خط عابر راه میره نباید به این بزنن ولی واقعاً اتفاق افتاده ما تربیت رو گذاشتیم کنار با آموزش خواستیم تربیت رو جبران کنیم و اتفاق نیفتاده و همچنانم نمیفته و من صبح اتفاقاً با آقای دکتر محمدرضا عابدی که یکی از روان شناسان خیلی با سابقه و معروف هستن امروز یه جلسهای بودیم راجع به بحث توسعه و دکتر رنانی هم تو جلسه بود…
م: دکتر محسن رنانی دانشگاه اصفهان… اقتصاددان
گوهریان: بله… ایشون به شدت داشتیم این صحبتو داشتن میکردن صحبت میکردن که آقا دیگه آموزشو بذارین کنار آموزش هیچ اثری نداره ما باید تربیت کنیم و تربیت نیاز به مربی داره و مربی باید ارتباط قلبی بتونه ایجاد کنه با متربیش. و این همین داستاناییه که الانم تو بحث کسب و کارم پیش اومده و اسمشو میذاریم منتورشیپ و بعضی وقتا یه منتور… منتورشیپ همون…
م: خیلی جالبه دیدگاه شما
گوهریان: ببینین همون جمله پیغمبر یه جملهای دارن خیلی جملهی معروفیه میگن ببینین مثلاً بندگان خدا در مقابل اون چیزی که به شما میدن چیزی نمیخوان مزد… منتورشیپ نباید مزد بگیره یعنی این داستانی که میگیم ببینین اینا شغل نیست پیغمبری شغل نیست منتورشیپ شغل نیست. کسی باید به یه جایی رسیده باشه مثلاً واقعاً آیا کسی که شعر میگه شعر گفتن شغله یعنی باید بگه که خب چند بیتی چند شغل من……. بگم یا کلمهای چند… ببینین چقدر مسخرس چقدر مضحکه باشه انقدر مثلاً موضوعی که در رابطه با منتورشیپم همینه. و واقعاً هم کسایی که الان این اسمو دارن یدک میکشن و باعث افتخارن به نظر من کسایی که حالا شما شاید اسمشونو بردین همهی موفقیتشون و همهی پیروزیشون تو این زمینهای بوده که واقعاً توقع مادی نداشتن. اگر میومدن میگفتن آقا خیلی خب منتورشیپم مثل مثلاً رشتههای دیگه باید شما ساعتی براش چیزی در نظر بگیرین ولی به نظر من موفق نمیشد هر چند این وظایف جامعه به نسبت به اینا رد نمیکنه بالاخره جامعه باید بفهمه که آدمایی هستن که اینا بیمار اینن که به یکی کمک کنن مریض اینن که یکی رو نجات بدن. تو این جامعه باید به فکر اینا باشیم ولی اینم نباید فکر کنن که منتورشیپ یه شغله و من برم یاد بگیرم که چه جوری مردمو هدایت کنم.
م: یعنی کسی منتور زاده نمیشه و در طول زمانه که یاد میگیره و به بقیه یاد میده.
{۴۴:۴۹}
گوهریان: و یاد میگیره که خوب آدمی باشه مربی باشه خوب باشه و تو چیزی که خوبه به بقیه توصیه کنه که شمام خوب باشین.
م: آقای دکتر شما خودتون توی به هر حال مسیر حرفه ایی که داشتید که مسیر خب طولانی و خدارو شکر موفقی بوده قاعدتاً با همچین افرادیم برخورد کردین خودتون چه شکلی ازشون استفاده کردین اینا خلاصه چیا بهتون گفتن اون چیزایی که به نظرتون میاد که بهترین به قول معروف اون گل درشتا یا اون گل صحبتایی که بهتون کردن و شما استفاده کردین در حوزهی کسب و کارتون چی بوده اینم…
گوهریان: ببینین من یه دو تا مثال کوتاه میزنم به خاطر اینکه شمام بالاخره جلستونم خسته کننده نشه
م: نه استفاده میکنیم
گوهریان: به خصوص که با صدای موبایلم… ببینین من پدرم خدا رحمتشون کنه چون امروز یا دیروز سالگرد… هشتمین سالگردشون بود. به ما یه جملهی منتوری گفتن گفتن آقا دینه ما تو جعبه گزهامونه (!) مواظب باشین دینتونو خراب نکنین!
م: خدا رحمتشون کنه عجب.
گوهریان: اشاره میکردن میگفتن که این میره توی خونهی یه کارگری یه بچهی کارگری آخرین لقمهی گز سهمشه و اون یه دونهای که شما کم میذارین سهم اونه یعنی یه نفر دیگه دستشو میکنه توی… هیچی دیگه نیست و اون یه دونه ایه که شما ننداختین تو این. به ما گفتن همیشه خالص بکشین یه دونه هم بیشتر بذارین.
م: عجب!
گوهریان: خب این… ببینین بنظر من این یه منتوریه دیگه. حالا ما وایستادیم پای این کار سالی 500 میلیون تومن زیان از نظر مالی دفتری میگم. پول بدیم که یه دونه بیشتر داشته باشه گزه سر همین حرف چرا این حرفه موثره… شما یه کسی که اون هستی و جون و همه چیه ما بهش به هر حال گره خورده بعدم شاید هم میگم اگر خیلی زود فوت نمیکردن و اینقدر ما رو متاثر نمی کرد شایدم اینقدر متعهد نبودیم به این حرف که جعبههای گز ما دین ماست اگر دین تون خوب باشه جعبه گزام خوبه چه طعمش چه…
م: من اینجوری که از صحبتای شما متوجه شدم شما وجه درس دادن اخلاقی منتورهارو جدیتر از وجه کمک کسب و کارشون میدونین. یا نه اینا هم زمان با همن؟
گوهریان: آقای مهندس… اصلاً چیزی غیر از این نیست، همه چیز اخلاقه من اقتصاد خوندم لااقل تو این زمینه که میتونم حرف بزنم؟!
م: قطعاً همین طوره بله استاد.
گوهریان: پدر علم اقتصاد آدام اسمیت[91]ه دیگه اینا همه متفق القولن. 220-30 سال پیش، ایشون چیکاره بوده، معلم درس اخلاق بوده ینی درس فلسفه اخلاق درس میداده، جالبه که پدرشونم کشیش بوده، ینی کاملاً اقتصاد از اخلاق شروع میشه و اون چیزی که ما درک نمیکنیم و نمیفهمیم همین مسائله. ما نمیدونیم که راستگویی و شفافیت و صداقت و انسانیت که اقتصاد رو میبره جلو…
شما ببینین کل چیزی که تو امریکا داریم که یه دفعه بعد از جنگ جهانی دوم و بعد از اون امریکا رو جلو میندازه از اروپا همین سادگی و شفافیته که تو امریکا هست ولی تو انگلیس نیست به خصوص بعد از جنگ. توی کشور اروپایی نیست، چون میدونین ملت امریکا ملتی بودند که بعد از 1950 جشنی گرفتن برای ادام اسمیث و نوشتن کتاب ثروت مللش و واقعاً گفتن آقا باید به این کتاب متعهد شد چون کتاب قرآن اقتصادیشونه دیگه یا بایبل [92]اقتصادیشونه، تو این کتاب پنج تا شرط میگه و میگه آقا این پنج تا شرط رو درست کنین همه چی درست میشه، همش اخلاقیه، این پنج تا شرط اخلاقی برای اقتصاد میذاره. اینکه کالا همگن باشن، که نتونه مخفی کنه عیب کالاشا، اطلاعات کامل باشه، نمیدونم کوچیک باشن خُرد باشن، تولید کننده هام، مصرف کننده و تولید کننده قیمت پذیر باشن نه تعیین کننده قیمت و 5 تا شرط که میذاره هر پنج تا اخلاقیه، گذارههای اخلاقیه، ادام اسمیث اصن معلم اخلاقه ادام اسمیث که ریاضی نخونده بود، اقتصاد نخونده بود، من فکر میکنم اصل کار همینه همیشه به بچهها میگم بابا یه پسر بی سواد، یتیم، تو شبه جزیره عربستان فقط امین بوده، ینی انقد امین بوده که همه مردم میومدن همه پولاشونو به این میدادن، کاری کرده که 1400 ساله، بزرگترین بنگاه اقتصادی هم نمیتونه اثر بذاره توی کشور، توی تاریخ!
م: درسته!
گوهریان: پیشه اش رو که میبینی پاکی، صداقت، اخلاق، همه میومدن مالشون رو میدادن دست امین، میخوام بگم خدمتتون که خیلی ریشه است توی این، اخلاق خیلی مهمتر از اینه که بگیم یه سری توصیههای اخلاقی، همش توصیههای اخلاقی…
{۴۹:۳۹}
م: و در زمینه کسب و کاری چطور، شما مثلاً اگر که کسی بهتون مراجعه بکنه برای اینکه مثلاً فرض کنین یه جوونیه که فرض بگیرین توی صنعت شما داره فعالیت میکنه و میاد سراغ شما و یک مساله کسب و کاری ازتون میپرسه بالاخره شما یه سری اصرار کسب و کاری دارید، بهش میگید، نمیگید…
گوهریان: من یه مثال براتون میزنم، من خیلی مواجه میشم با جوونایی که مشکلشون نداشتن سرمایه [93]است و نمیتونن از بانکها پول بگیرن، بهشون میگم که تا وقتی که مادرت یه النگو تو دستش داره، ینی شما آدم درست حسابی نیستی، آدم قابل اعتمادی نیستی، تو زیر و رو کشی، دروغ میگی، تو میگی من نمازمو خوندم، نخوندی، خب میبینه مادرت بهت اعتماد نمیکنه! بچها من اولین چیزی که بهشون میگم اینه که همین دیروز من یه موردی پیشم اومده بود که میگف میخوام برم تو تجارت بین الملل ام بی ای[94] بخونم چیکار کنم چیکار کنم، گفتم ببین این ام بی ای رو بذار اون ور، اول مامان بابات رو از خودت راضی کن مثلاً ببین این مامان بابا، ینی دوتا ستون که هر کسب و کاری بخوای بزنی، اینا ستونن، ینی یه موقع حاضر میشن خونه زیر پاشونو بفروشن بدن به تو! اگه تو آدم حسابی باشی، اگه تو دروغ نگی، اگه تو زیر و رو کشی نکنی، عصبانیتت رو کنترل کنی، اونجای که میخوای فحش بدی ندی، وقتی اینطور باشی دوتا پشتیبان داری… ما اینا رو رها میکنیم بعد میخوای کارمند بانک بت اعتماد کنه! دولت بهت اعتماد کنه! میخوایم مثلاً استادمون حمایت کنه! من چند سال بندر عباس بودیم به اتفاق آقای دکتر خسروی…
م: آقای دکتر کوروش خسروی، که الان عضو شورای شهره.
گوهریان: ایشون درواقع من رو معرفی کردن، رفتیم بندر عباس اونجا 2000 نفر فارغ التحصیل اومده بودند، جشنی گرفته بودند، موضوع موضوع کارآفرینی بود، که همین بحث مطرح شد، که آقا چیه کارآفرین که میگن مال 12 سال پیشه، که گفتن آقا اون که پول نمیده، فلان نیست به ما اعتماد ندارن چه دولتیه، چه ملتیه، فلان، ما هم اونجا گفتیم که آقا چشم خواهر برادری دارم بهتون میگم، زنای بندر عباسی تو دستاشون پر طلاس، دو تا نیم کیلویی طلا تو دستاشونه، خب چرا این طلاها رو به شما نمیدن؟ چون شما رو میشناسن، میدونن شما قابل اعتماد نیستین، شما مشکلتون اینه که از خودتون شروع نکردین و من بنظرم چیزی که ما تو کسب و کارمون تو صد سال گذشته به شدت از دست دادیم همین نکته است، بهترین کسی که بهش اعتماد میکردن تاجرا بودن، ینی تجار آدمایی بودن، وصیتها رو پیششون میذاشتن… بعد تجار هم آدمای جالبی بودن، اینا آدمایی بودن که قابل اعتماد بودن، حالا چی شده حالا چیکار کردیم ما؟ خوب، حالا اگه بگیم که شما آدم خوبی بشو امین بشو، قابل اعتماد بشو، ایا این گذاره اخلاقیه فقط؟ بنظر من اقتصادیه!
م: استارتاپا که حالا مخاطب ما هستن و موضوع بحث ما هستن، اینا برای جذب اعتماد باید چیکار کنن؟ بخاطر اینکه کار یک شبه نیست قطعاً و طول میکشه…
گوهریان: آره کار یک شبه نیست ولی باید قبول کنیم که راه یک شبه نیست، ولی محال هم نیست که جلب اعتماد کنیم و واقعی باشه، سیر و سلوک میخواد فک کنم. فکر میکنم منتورشیپها هم آدمایی بودن که سیر و سلوکی داشتن، و اینا سیر و سلوکی داشتن که به این نقطه رسیدن، و باید همین رو توصیه بکنیم ینی ما اگر ببینیم بزرگترین کاری که یه منتورشیپ میکنه بنظر من اینه که اخلاق رو تو رفتارهای اقتصادی، توی بیزنس، اخلاق و به عنوان یه عامل مهم ازش یاد بکنه و خودشم همینطور هست! و بگه… بابا این ریا نیست، ماها چون تو کشوری بودیم که خیلی فضا ریا و بعدش خیلی کارها کرده و همه ازش متنفر شدن، حالا از این ور غش کرده! حالا به اصطلاح مهم رو این قسمت تاکید دارم که حالا حتی مرشد، حتی رابطه خضر و موسی، اینه ما واقعاً نداریم، حالا میریم چارتا کتاب میخونیم و فلان میکنیم ترجمه میکنیم و فلانجا فلان خبر بوده و اینا به نظر من چیزی از توش در نمیاد، چیزی که به هر حال به نظر من یه چیز از توش در میاد برا ما و جوونا اینه که ارزشهای داخلیمون رو بشناسیم، ادما که موفق بودن بفهمن که اینم میتونه، ما یه عنوان تسهیلگری تو اتاق بازرگانی مطرح کردیم و یه سری ویژگیها نوشته بودیم که در واقع همون منتورشیپی بود، که تو رشتههای مختلف مثلاً منتورشیپ صنعت، منتورشیپ خدمات، منتورشیپ اداری تو حوزههای مختلف و اینا بیان افراد مختلف ویزیت [95]بشن و به اینا ارجاع بشن. ینی در واقع اینا ادمای عمومی باشن که مثلاً مثل شما، که شما بدونی و ببینی توانایی اینها رو ینی مثلاً ایشون یه آقای ایکس [96]باشه نشسته پشت دارالخلافه خودش، یه نفر بیاد، ینی این وقتی میاد از چهرهش عوض بشه مثلاً از یه بیزینس [97]من داره میشه یه مرشد، یه مربی، و یه سری توصیههایی میکنه یه سری کمکهایی میکنه، آخر این ام.آی.تی [98]که حدود 10 سال پیش خیلی رو بحث منتورشیپ دانشگاه ام.آی.تی داشته و حالا من به واسطه که سفارشی که سفارت جامع بهم داده بود کار کردم و یه کارگاه 8 ساعته اونجا ارائه دادم، آخر آخر کاری که میکنه میگه، من ارتباطات خوبی ایجاد میکنم، فقط همین! من ارتباطات خوب ایجاد میکنم برای کسایی که تو حوزه کارآفرینی کار میکنن، منتورشیپ یکی از حوزههای کاریش ارتباطاتته[99]، بفهمه کی به درد کی میخوره، ارجاع بده، تو برو به اونم زنگ بزنه آقا این بچه منه این برادر منه این جوون منه! این هواشو داشته باش و این یکی از وظایف منتورشیپه و بنظر من این خیلی ام موثره!
{۵۵:۴۷}
م: ما که سیر نمیشیم
گوهریان: آره خیلی پرحرفی کردم
م: نه خیلی هم استفاده کردیم از حضور شما، من که خودم شخصاً سیر نمیشم و یکی دوتا از سوالامون باقی موند، ولی خیلی نکات جالبی بود و مخصوصاً شما از منظری به موضوع نگاه کردین که نه ما صحبت کردیم راجع بهش، ونه تو ادبیات حوزه استارتاپی کسی میگه یا به صراحت راجع بهش صحبت میکنه یا نوشته…
گوهریان: حالا آقای مهندس یکی اگه با فضای فکری شما بره سمت مولانا، ارتباط شمس و مولانا، را با دید استارتاپ و دید منتورشیپی نگاه کنه پر از آموزه است، ینی حتی تو حوزه استارتاپی، ینی من ارجاع میدم اگه کسی بخاد راجع به متنی توی آموزههای دینی و ادبی ما بخونه، متنهای بین مولانا و شمس رو بخونه خیلی نکات جالبی بدست میاد.
م: خیلی لطف کردین واقعاً از وقتی که گذاشتین مچکرم ایشالا قطعاً مخاطبین ما هم استفاده میکنن!
گوهریان: ما مخلص شمام ایشالا که در خدمت باشیم قربان شما.
م: سلامت باشید!
(موسیقی)
م: مرسی که ما را تا اینجا گوش کردین ما عاشق شنیدن نظرات شما هستیم از هر نظر مثبت و منفی استقبال میکنیم، با ما در تماس باشید برامون کامنت ذارید در اپلیکیشن [100]یا سایت [101]شنوتو[102]، ما را در توییتر [103] منشن کنین یا بهمون دایرکت [104]بدین یا بهمون ایمیل بزنین به ادرس : salam@10ampodcast.ir و یا به کانال [105] تلگرامی ما سر بزنین و با روش ارتباطی که اونجا معرفی شده با ما در تماس باشید: podcast10am مرسی تا هفته آینده که قسمت چهارم یا اخر منتورشیپ رو ارائه میدیم همراه با امید، خدا نگهدار.
[1] منتورشیپ (Mentorship): برای اطلاعات بیشتر قسمت 8 از فصل 1 را بشنوید.
[2] منتور (Mentor): برای اطلاعات بیشتر قسمت 8 از فصل 1 را بشنوید.
[3] تلگرام (Telegram): یک نرمافزار و پیامرسانی فوری مبتنی بر تکنولوژی ابری، ویدئو، تلفن و سرویس صوتی
[4] توییتر (Twitter): یک شبکه ی اجتماعی و سرویس ارائه دهنده ی میکروبلاگ است که به کاربران اجازه میدهد تا پیام متنی را که توییت نامیده میشود، ارسال کنند.
[5] استودیو (Studio): اشاره به محل و اتاقی است که ضبط برنامهی پادکست در آن انجام می شود.
[6] استارتاپ (Startup): سازمانی موقتی است با هدف ایجاد محصول، خدمت و یا بازار جدید که دارای ویژگی رشد مقیاس پذیر و سریع، مدل کسب و کار تکرارپذیر و درآمدزا در شرایط عدم قطعیت است. استارتاپ عموما داری ویژگیهای نوآورانه، فناورانه مثلا مرتبط با اینترنت و ارتباطات دیجیتال است. (برای اطلاعات بیشتر قسمت 0 از فصل 1 از پادکست 10 صبح را بشنوید.)
[7] لینکداین (Linkedin): شبکهای است که افراد مختلف با تخصصهای گوناگون در آن عضو میشوند و با حرفهایهای کار خود ارتباط برقرار میکنند. هدف این افراد ارتباطات کاری، اشتراکگذاری دانش و مهارت یا پیدا کردن بهترین موقعیتهای شغلی است.
[8] سرچ (Search): جست و جو کردن
[9] رویداد (Event)
[10] سوشیال مدیا (Social Media): رسانه اجتماعی؛ البته به جای آن اغلب از اصطلاح شبکه اجتماعی استفاده می شود.
[11] تجربه (Experience)
[12] الوپیک (Alopeyk): یک استارتاپ ایرانی که در حوزهی سامانهی حمل و نقل و درخواست آنلاین پیک موتوری است.
[13] اسنپ (Snapp): سامانه و نرم افزار هوشمند ایرانی درخواست تاکسی آنلاین
[14] کارپینو (Carpino): سامانه و نرم افزار ایرانی هوشمند درخواست تاکسی آنلاین
[15] الگوریتم (Algorithm)
[16] او آر (OR: Operations Research) : تحقیق در عملیات
[17] فنی (Technical): تکنیکال
[18] کسب و کار (Business)
[19] بازاریابی (Marketing)
[20] دیجیتال مارکتینگ (Digital Marketing): بازاریابی دیجیتال
[21] آژانس (Agency)
[22] کوفاندر (Co-founder): هم بنیانگذار
[23] مهارت (Skill)
[24] کارآفرین (Entrepreneur)
[25] فیل (Fail): شکست خوردن
[26] شبکه اجتماعی (Social Network, Social Media)
[27] شوآف (Show Off): خودنمایی
[28] کانال (Channel)
[29] لیست (List): فهرست
[30] سرمایه گذار (Investor)
[31] وی سی (VC: Venture Capital): شرکت سرمایه گذاری خطرپذیر یا جسورانه
[32] شورت لیست (Short List): لیست کوتاه شده، لیست منتخب
[33] فیلتر (Filter): تصفیه کردن؛ در اینجا منظور گزینش و انتخاب بر اساس یک سری معیارها و ارزشها است.
[34] هشتگ (Hashtag): برچسبی است با نماد # که برای دستهبندی محتوا و خصوصا پستهای شبکه های اجتماعی بهکار میرود.
[35] اینفلوئنسر (Influencer): فردی که شناخته شده است و بر دیگران تأثیر می گذارد. در اینجا اشاره به افرادی است که دنبال کننده های (فالوورهای) زیادی در شبکه های اجتماعی دارند.
[36] رشد (Growth)
[37] گروت (Growth): رشد
[38] کانتنت (Content): محتوا
[39] اورجینال (Original): اصلی، اصیل
[40] فاندر (Founder): بنیان گذار
[41] اعتبار سنجی (Validation)
[42] وب سایت (Website)
[43] پروموت (Promote): ترفیع دادن، ترویج دادن
[44] برند (Brand)
[45] ایونت (Event): رویداد
[46] هزینه (Cost)
[47] فالو (Follow): دنبال کردن
[48] کامنت (Comment): نظر، اظهار نظر
[49] تست کردن (Test): امتحان کردن
[50] نت ورک (Network): شبکه (برای اطلاعات بیشتر قسمت 4 از فصل 1 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[51] وبینار (Webinar)
[52] آنلاین (Online)
[53] شتاب دهنده (Accelerator)
[54] شبکه (Network): (برای اطلاعات بیشتر قسمت 4 از فصل 1 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[55] متود (Method): روش
[56] پرسونا (Persona): شخصیت واره (برای اطلاعات بیشتر قسمت 1 از فصل 1.5 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[57] گروت هکینگ (Growth Hacking): هک رشد؛ مجموعه ای از تکنیکهای مختلف بازاریابی است که به صورت خلاقانه، آزمایش محور و مبتنی بر داده ها انجام می شود.
[58] سرمایه گذاری (Investment)
[59] ای کامرس (E-Commerce): تجارت الکترونیک
[60] فین تک (Fintech: Financial Technology): فناوری مالی
[61] شر (Share): به اشتراک گذاشتن
[62] لایک (Like): دوست داشتن؛ در اینجا عملی که در زیر پست شبکه های اجتماعی انجام می شود که نشان می دهد که مخاطب یا خواننده پست گذاشته شده را دوست داشته است.
[63] کپی پیست (Copy-Paste): وقتی متن یا محتوایی را در دستگاههای دیجیتال کپی و سپس جایگذاری مجدد شود.
[64] ایده (Idea)
[65] بیزینس مدل (Business Model): مدل کسب و کار
[66] ام وی پی (MVP: Minimum Viable Product): کمینه محصول پذیرفتنی
[67] محصول (Product)
[68] چالش (Challenge)
[69] منتی (Mentee): برای اطلاعات بیشتر قسمت 8 از فصل 1 پادکست 10 صبح را بشنوید.
[70] دیالوگ (Dialogue): گفتگو
[71] اکوسیستم (Ecosystem): زیست بوم؛ در اینجا منظور اکوسیستم استارتاپی است که عبارت است از مجموعه ای از استارتاپ ها، مراکز شتابدهی، مراکز نوآوری و رشد، صندوق های سرمایه گذاری و سرمایه گذاران خطرپذیر و ….
[72] فرهنگ (Culture)
[73] دیتا (Data): دادهها
[74] چک (Check): بررسی
[75] منشن (Mention): نام بردن موضوع یا شخصی؛ در اینجا منظور نام بردن شخص یا حساب کاربری در شبکه های اجتماعی است.
[76] نت ورکینگ (Networking): شبکه سازی (برای اطلاعات بیشتر قسمت 4 از فصل 1 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[77] بالانس (Balance): تعادل
[78] بیزینس (Business): کسب و کار
[79] کارآفرینی (Entrepreneurship)
[80] فایل (File)
[81] سلبریتی (Celebrity): فرد مشهور
[82] پست (Post): اشاره به پُستهایی است که در بلاگ، وب سایت و شبکه اجتماعی منتشر میشود.
[83] آوت سورس (Outsource): برون سپاری
[84] سورس (Source): منبع
[85] ادیت (Edit): ویرایش
[86] توسعه کسب و کار (Business Development)
[87] شرکت دانش بنیان: موسسات خصوصی یا تعاونی هستند که به منظور افزایش علم و ثروت، توسعه اقتصادی بر پایه دانش و تحقق اهداف علمی و اقتصادی در راستای گسترش اختراع و نوآوری و در نهایت تجاری سازی نتایج تحقیق و توسعه ( شامل طراحی و تولید کالا و خدمات ) در حوزه فناوری های برتر و با ارزش افزوده فراوان ( به ویژه در تولید نرم افزارهای مربوط ) تشکیل می شود.
[88] فرابورس: یکی از ارکان بازار سرمایه ایران است که تحت نظارت سازمان بورس فعالیت میکند. شرکتهایی که نمیتوانند به سادگی در بورس پذیرفته شوند، از طریق فرابورس به تأمین مالی، نقدشوندگی سهام، معافیت مالیاتی و … دست پیدا میکنند.
[89] بیوتکنولوژی (Biotechnology): فناوری زیستی یا فناوری بیولوژیک
[90] صنعت (Industry)
[91] آدام اسمیت (Adam Smith): اقتصاددان اسکاتلندی، فیلسوف و همچنین فیلسوف اخلاقی، پیشگام اقتصاد سیاسی و شخصیتی مهم در دوران روشنگری اسکاتلندی که به عنوان “پدر اقتصاد” یا “پدر سرمایه داری” هم شناخته می شود.
[92] بایبل (Bible): انجیل؛ در اینجا منظور کتاب، محتوا یا منبعی است که در یک حوزه خاص معتبر شناخته می شود.
[93] سرمایه (Capital)
[94] ام بی ای (MBA: Master of Business Administration): دوره کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار
[95] ویزیت (Visit): ملاقات کردن، بازدید کردن
[96] ایکس (X)
[97] بیزینس (Business): کسب و کار
[98] ام آی تی (Massachusetts Institute of Technology MIT:): یکی از دانشگاه ها در آمریکا
[99] ارتباطات (Communications)
[100] اپلیکیشن (App: Application): نرمافزار؛ عموما اشاره به نرم افزارهایی است که در تلفن های همراه هوشمند نصب می شود.
[101] سایت (Site): اشاره به وب سایت است.
[102] شنوتو (Shenoto): یک بستر نرمافزاری و وبسایت ایرانی برای انتشار، پخش، به اشتراکگذاری، دانلود و خرید فایلهای صوتی (پادکست) و کتابهای صوتی در محیط وب و موبایل است.
[103] توییتر (Twitter): یک شبکه ی اجتماعی و سرویس ارائه دهنده¬ی میکروبلاگ است که به کاربران اجازه میدهد تا پیام متنی را که توییت نامیده میشود، ارسال کنند.
[104] دایرکت (Direct): مستقیم؛ ویژگی در شبکه اجتماعی بخصوص در اینستاگرام که از ظریق آن کاربران می توانند به صورت مستقیم و خصوصی به یکدیگر پیام دهند.
[105] کانال (Channel): در اینجا کانال تلگرام منظور است.
هنوز هیچ دیدگاهی وجود ندارد