متن پیادهسازی شده قسمت 5 از فصل ۱ پادکست 10 صبح با عنوان: خوش اخلاق باش!
میثم: سلام به پنجمین قسمت از پادکست 10 صبح خوش اومدین. در این قسمت راجع به اخلاق در کسب و کار[1] صحبت می کنیم. توش راجع به اخلاق مزخرف «استیو جابز[2]» یه صحبتی می کنیم! در مورد اینکه یه مشاوره کار درست چه جور آدمی باید باشه صحبت می کنیم و البته در مورد یک رفتار خاص سگ ها که ممکنه که رفتار اخلاقی یا غیر اخلاقی ای باشه در محیط کسب و کارم صحبت می کنیم. مهمون داریم چه مهمونی! آقای علی نعمتی شهاب که اینجا بیرون استودیو[3] هستن و منتظریم که وقتش برسه دعوت بکنیم ازشون من و امید سعی می کنیم که در این قسمت کمتر صحبت بکنیم و بیشتر برسیم به آقای نعمتی. البته امید معمولا ما وقتی این حرفو میزنیم 52-2 دقیقه حرف میزنیم خودمون.
امید: آره… متاسفانه. ولی برنامه آقای نعمتی قشنگ نشسته در هوای خوبو، کولر و پنکه و ما اینجا داریم عرق میریزیم از خداشه که هر چی دیر تر بیاد تو ولی ما زودتر میفرستیم…!
م: آره! بسیار عالی امید جان خیلی خوشحالم که باز دوباره با..توام
ا: مرسی من سلام میکنم به همه ی دوستان و…مثال جالبیه آقای نعمتی اونجان که ما قسمت قبل داشتیم راجع به شبکهسازی[4] صحبت می کردیم و فکر کنم علتی که ایشون الان اینجان اینه که در شبکه[5] ی میثم بودن و….
م: آره..آره. بعد میگم که من اولین بارم علی و کجا دیدمو کجا باهاش برخورد کردم و اینا آره. شاید…
ا: آره من…
م: به قول معروف درس آموختهی جالبی باشه از یه شبکه سازی
ا: عملا فکر کن ما مهمونامون هر کسی اومده یا خواهد اومد به نحوی توی…شبکهامونه دیگه به هر حال.
م: قطعا همین طوره وقتی اعتماد میکنن بهمون میان همین جوریه. البته امید امیدوارم ما قبلا تجربه ی ضبط 2 پادکست در یک روز رو داشتیم امیدوارم اشتباه نکنیم قبلا هم این اتفاق افتاده بود…
ا: چیو اشتباه نکنیم؟
م: مثلا حرفی که تو این پادکست زدیم و مثلا تو پادکست قبلی زدیم و فکر بکنیم زدیم الان مقلا تو همین پادکسته…
ا: اون که هست من الان گیرم اینه که چون ما یه اِپیسود[6] شماره صفر داریم من الان نمیفهمم پنجم پنجمیه یا شماره ی پنجه.
م: نه پنجم…نه میشه شیشمی فکر میکنم به خاطر اینکه اونو گذاشتیم اپیزود صفرم.
م: خب امید جان ما توی این اپیزود میخواییم راجع به اخلاق صحبت کنیم.
ا: بله.
م: به نظر تو اخلاق چیزِ مهمیه در کسب و کار؟
ا: به نظرم قطعا مهمه همون قدر که اخلاق خوب مهمه اخلاق بدم شاید مهمه.
م: یعنی..بذار اینجوری بپرسم. اخلاقی عمل کردن توی کسب و کار ضروریه، واجبه، واجب نیست؟
ا: بستگی به آدمش داره و بستگی به اهدافش داره. بعضیا خب برا خودشون اخلاق یه ارزشه براشون و حالا باز بحث پِرسُنال بِرَندینگ[7] کردیم این که طرف اخلاق حرفه ای [8]داره یه سرمایه اس اعتباره براش باعث میشه که آدما به این خاطر (در واقع) بهش بها بدن باهاش کار کنن و یه آدماییم هستن که این اخلاق براشون ارزش نیست و اخلاق و زیر پا میذارن و به یه اهدافی میرسن خیلیم ممکنه توی کار موفق بشن.
م: آهان پس یعنی…
ا: با بی اخلاقی…
م: ممکنه که تو اخلاق رو رعایت نکنی حالا مصادیق اخلاقو جلوتر میگیم و موفق بشی.
ا: کاملا ممکنه.
م: موفقیتت پایداره اونوقت؟ من..خیلی آدم اخلاقی ای دارم به نظر میام تو این اپیزود.
ا: میتونه باشه میتونی بالاخره تو هی اینور اونور با دروغ و کلک و فلان و اینا بری….ممکنه حالا بگی توی طولانی مدت آدم بد اعتباری میشی خب ولی بازار خیلی بزرگی داری و هر دفعه یه گوشه ای تو اون بازار یه شیطنتی بکنی شاید بتونی پایدار باشی.
م: واقعا؟
ا: شاید.
م: اصلا بنیان های فکری منو بهم ریختی! من همیشه فکر میکردم برای اینکه بخوای مثلا بسازی برای اینکه بمونی برای اینکه باید خیلی آدم اخلاق مداری باشی خیلی بتونی مردم داری بکنی اینا…
ا: آره…منو تو به نظرم اینطوری فکر میکنیم ولی من الان دارم خودمو میذارم جای اونور…. چی… چیِ شیطان… وکیل…
م: وکیل مدافع شیطان[9]
ا: وکیل مدافع شیطان باشم دارم نگاه میکنم خیلیام به هر حال با بی اخلاقی میرن جلو و از لحاظ کسب و کاری آره موفق شدن.
م: و من دوباره برگردیم سر سوالم. پایداره اون وقت کسب و کارشون؟
ا: به نظرم میتونه باشه. چرا نباشه.
م: نمیدونم باید برگردیم اون وقت سر چیز…خب اوکی پس به هر حال صحبت کردن راجع به اخلاق پس به نظر میاد که اتفاق مهمیه.
ا: 100%
م: نمیدونم ولی من فکر میکنم که اگر که قرار باشه که…میدونی بذار اینجوری بگم. حالا البته فکر میکنم علی راجع بش جلو تر صحبت بکنه ولی اخلاق خیلی به اون اجماع جمعی که دارن اون اخلاق رو رعایت میکنن بستگی داره. میگن که مثلا توی…بذار مثالمو بزنم.میگن که تو یه…دهی بود یه روستایی بود که همه توش دزد بودن و یه نفر جدید اومد اونجا که دزدی نمی کرد و همه بهش فشار میآوردن مثلا وقتی میاومدن خونشو میزدن مثلا همه شبا از خونشون میرفتن بیرون میرفتن خونه ی همسایه دزدی میکردن مثلا همسایه میاومد از خونه ی اینا دزدی میکرد و اینا و خب یه تعادلی برقرار بود. وقتی که این آدم اومد دزدی نمیکرد همه شاکی شده بودن به خاطر اینکه تعادلو بهم ریخته بود. یعنی اون کار اخلاقی تلقی می شد.
ا: یعنی میخوای بگی که به زمان و مکان و عرف و فرهنگ و این چیزا بستگی داره؟
م: نه دقیقا. من فکر میکنم که مثلا دروغ گویی دروغ نگفتن به هر حال یه ارزشیه، یک ارزش اخلاقی که خیلی ربطی به زمان و مکان و فرهنگ[10] و اینا نداره ولی خب خیلی وابستهاس به اینکه به طور کلی چی به عنوان اخلاق پذیرفته شده باشه. خردهفرهنگ هایی که هست. میدونی اگر که این تعادله بهم بخوره تعادله اخلاقیه بهم بخوره حالا چه اخلاق خوب باشه چه اخلاق بد باشه دیگه سنگ رو سنگ بند نمیشه.
ا: تعادله آره ولی به نظرم تعادله تو اینه که الان هر دوش تو جامعه هست توی هر…همه همه امون مخاطبامون و غیره می دونیم که الان کلی اخلاقیات خوب تو جامعه هست کلیم اخلاقیات بده و آ…این دسته آدم…هر دو دسته آدم هستن و سنگم رو سنگ بنده دیگه مملکت داره میره جلو اتفاق عجیبیم نمیفته.
م: اون شاید اونقدر که باید جلوه بده به خاطر اون باشه….
ا: آره قطعا قطعا اینطوریه ولی خب میخوام بگم اونطوری نیست که الان دیگه سنگ رو سنگ بند نشه اینی که میگی پس مملکت بهم بریزه. بیا یه خورده از بحث فلسفیش بیاییم بیرون یه مثالی بزنم. یکی از کِیس اِستادیهایی[11] که من توی تدریسم استفاده می کنم خود بافره..
م: آهان…اَپلیکِیشِن[12]…سرویس بافِر[13]
ا: سرویس بافر که پستای[14] (در واقع) شبکهی اجتماعیات[15] رو میذاری توش…
م: زمان بندی شده…
ا: اتوماتیک[16] زمان بندی میکنه و میذاره.
م: و میتونی مَنِیج[17] بکنی و اینا.
ا: اینا ما قبل…ایده رو داشتن خب بعد اومدن یه لَندینگ پِیج[18] درست کردن گفتن که مثلا تو 3 قدم بیایین پُستاتونو برنامه ریزی کنین و فلان و اینا. این دکمه رم بزنین که ما ببینیم که…آهان این دکمه رم بزنین که مثلا بیایین بخرین یا ببینین که مثلا پِلَنهامون[19] چیه و فلان و این داستانا در حالی که اون موقع هیچ چی نداشتن یعنی فقط یه ایده بود پشتش…پس یه جورای شاید دروغ گفتن به آدما خب…یعنی گفتن
م: قصدشو داشتن راه اندازی بکنن یا نه؟
ا: میخواستن ببینن اگه میگیره راه اندازی کنن خب. برا همین میگم یه خورده این لب مرزه. به نظر تو….
م: چی از مردم گرفتن؟ ایمیل گرفتن؟
ا: ایمیل میگرفت..آره ببین دکمهه رو که میزدی میگفتش که ببخشید یه خورده مثلا الان شما خیلی زود اومدینو…
م: آهان قبل نمیگفتن که…
ا: آره نمیگفتن همینو میگم خب. دکمه رو که تو میزدی که ببینی مثلا قیمتا و پلناش چیه بعد میگفت عه ببخشید یه خورده زود اومدین ما هنوز آماده نیستیم برای شما ایمیلتونو بدین هر وقت آماده شد ایمیل….
م: به نظرت اخلاقی بوده کارشون؟
ا: همین سوال همینه دیگه. خب. به نظرم…
م: من فکر میکنم نبوده چون دروغ گفتن.
ا: یه دروغی گفتن ولی میخوام ببینم تو اگر که رفته بودی ایمیلت…تو الان خودت یوزر [20]بافری… درسته؟
م: آره آره
ا: اگه اون موقع اینطوری شده بود مثلا ناراحت میشدی میگفتی آی ای دروغ گو فلان…..؟
م: آره یک سر و صدایی راه مینداختم من توی این…
ا: جدی داری میگی؟
م: شبکه های اجتماعی آره! که یه مشت…با یه مشت دروغ گو طرفیم که دارن ایمیل مارو جمع میکنن برای اینکه بیان مثلا توی…بعدا بیان اسپم بفرستن برامون.
ا: خب این کارو که نکردن ته اش نفعش به تو رسیده دیگه.ته اش خودت داری یوزره همونی میشی که یه زمانی اخلاقیاتو از نظر تو زیر پا گذاشته.
م: خب من اون موقعی به این کسب و کار رسیدم که این وضعیت وجود نداشته.
ا: من اگه بودم اتفاقا به نظرم خیلیم حال میکردم میگفتم عه اینا چقدر باهوشن و..! دارن لین استارتاپ[21] رو واقعا به معنای کلمه…اصلا اتفاقا از کیس استادی لین استارتاپه و من به نظرم خیلی با هوش خوبی این کارو کردن و آزمایش خوبی رو درست کردن و اینکه خب من این…اگه این نیاز رو داشتم اون دکمه ارو زدم این نیازو داشتم دیگه خب. حالا اون موقع آماده نبوده ایمیلم رو دادم و بعدا گفتن که بیا این سرویس حاضره بیا استفاده کن. من مشکلی توش نمیبینم.
م: چرا به نظر من مشکل داره. دروغ گفته به مردم. به خاطر اینکه اومدی وقت طرفو گرفتی، یکی از دیتاهایی[22] که براش اعتبار داره یا به هر حال ارزش داره مثلا ایمیلش رو ازش گرفتی برای کار دیگه ای یعنی برای اینکه پِرایسینگ[23] رو بهش بگی ازش گرفتی در حالی که بعدش گفتی عه ببخشید من ندارم یادم رفت بگم خب این خیلی کار اخلاقی ای نیست.
ا: نه دیگه اول دکمرو میزنی وقتی میری تو صفحه ی بعد میگه ما حاضر نیستیم اگه میخوای ایمیلتو بزن بهت خبر بدیم خب…
م: آهان آهان… خب این فرق کرد یه مقدار
ا: اصلش رو داری میگی. به علاوه این فکر کنم (در واقع) اون گفتار و اون لحنه مهمه اما بریم حالا رو یه خرده مثال های دیگه خب. داشتی میگفتی که سنگ رو سنگ بند نمیشه چه مثالی داری که مثلا اخلاقیات رعایت نشده یه چیزی خراب شده؟
م: مثال که زیاده ببین آخه بستگی داره که اخلاقیات و چی تعریف بکنیم مثلا من فکر میکنم که یکی از مصداق های اخلاقیات که ما تو ایران خیلی بهش دقت نمیکنیم مسئله ی خوش قولی و بد قولیه. ما خیلی آدم های خوش قولی معمولا نیستیم. فراموش کردم که توییتهای[24] 10 صبح که راجع به این شده بود رو بیارم ولی چندین موردش بود حالا بعدا توی سایت[25] و کانال[26] و این حرفا میذاریم. که آقا اگر که میبینی که یه کاری رو سر وقت نمیتونی انجام بدی نپذیر….
ا: بگو اصلا بگو
م: بگو آره. و یه وقتی پیش میاد که این گفتنه خودش باعث وفاداری مشتری میشه به تو. چون من بعد…من به عنوان یه کارفرما ممکن که برام صداقت تو اهمیتش بیشتر باشه نسبت به…مثلا سرعت انجام کارت. یعنی مثلا کیفیت به علاوه صداقت برام مهم باشه. این یه مثال…
ا: من آره…من خیلی موافقم…
م: و فکر میکنم خیلیم باهاش سر و کار داشتیم.
ا: آره من…من واقعا خودم اینطوریم که خب خیلی وقتا میشه یه پروژهای[27] پیشنهاد میشه یه جایی بهم میگن آقا مثلا توی این زمینه میتونی مشاوره بدی منم آقا اگه حس کنم که نمیتونم میگم نه نمیتونم. ولی خیلی از دوستان رو دیدم که هر چی سمتشون میاد میگن بله بله پروژه رو میگیرن…
م: زخمی میکنن….
ا: حالا اون پشت برن ببینن که کیه. در حالی که من شده بهم گفتن اوکی اگه خودتم نمیتونی مثلا یکی رو پیدا کن باهم بیان این کارو انجام بدیم. من برام صداقته مهمه به خاطر اینکه یه تیکه ای از پرسنال برندینگمه. صداقت و اخلاق حرفه ای برای خودم مهمه و اگر که کسی بیاد خیلیم حاضر باشه پول بده برای پروژه ولی حس کنم اون اخلاق حرفه ای وجود نداره و اون صداقته وجود نداره من شخصا ترجیح میدم این کارو نکنم باهاشون.
م: خب تو یه مقداری هم خفنی هم کارت درسته هم یه مقداری به هر حال تجربه [28]کارهای خارج از کشور داری شاید یه مقداری تجربه اونجا متفاوت بوده ولی الان مثلا من کارفرماهایی رو میشناسم توی ایران، حالا کارفرما مشتری [29]هایی رو که…خیلی شاید راستگویی تورو نپسندن.
ا: چرا؟
م: مثلا فرض بگیر که نمیدونم مثلا اون دروغ مصلحت…دروغ مصلحتی که نه دروغی کوچیک که تو تو اون لحظه ی اول بهش میگی رو بیشتر دوست داره تا صداقت رو. یه مثالیم میزنم حتی توی موضوع مدیریت پروژه[30]. یه قانونیه بهش میگن قانون سگ. میگن که اگر تو یه تیکه نون بزرگی دستت باشه و مثلا یه سگ وحشی ای دنبالت بکنه که گشنش باشه و بخواد با این نونه تو سیر بشه تو اگر که کل نونو پرت بکنی سگه یه گاز دو گاز سه گاز ازش میزنه و بعد میاد سمت تو و مجدد گازت میگیره. بعد مثلا میگن که خب این قانون میگه که تو هر سری که میری یه تیکه از این نونو بنداز سگه تا بیاد اینو بخوره تو فرصت بیشتری برای دور شدن پیدا میکنی. تا کم کم یا سگه سیر میشه یا تو به اندازه ی کافی دور میشی بعد میگن که خب مثلا شاید اگر که تو میتونی کاری رو در لحظه ی اول انجام بدی مثلا بگی من یک ماهه میتونم اینو انجام بدم و تحویل بدم توصیه میکنن که این کارو نکنی توصیه ی اشتباهیه به نظرم. و میگن که این کارو نکن بگو که خب حالا الان تو یه ماه اول من انقدرشو میدم تو ماه بعدی انقدشو میدم تو ماه بعدی انقدشو میدم. میدونی یه مقداری بازی کردنه یعنی حتی به ادبیات نمیشه گفت آکادمیک[31] ولی…ادبیات بازاری موضوع و توصیه های بازرای موضوع هم اضافه شده و شاید یه مقداری ام برگرده به نوع رفتاری که کارفرماها و مشتری ها انجام میدن. یعنی مثلا فکر میکنه اگر که طرف خیلی سریع کارو انجام بده نشون دهنده ی اینه که مثلا کارش…
ا: بده
م: بده آره.
ا: الان که گفتی بیشتر به این بالانسه[32] دارم میرسم یعنی فکر کنم اگر بخواد یه کسب و کاری کلا یه بیزینس[33] خوب انجام بشه اگه دو طرف هر دو صادق باشن هر دو با اخلاق باشن خیلی با…کارایی خوبی انجام میشه میره اما اگه یکی باشه یکی نباشه به نظرم یه و..یه گیری توش پیش میاد یکی ضرر میکنه…
م: پس حرف تو به این معنی که اگه تو اگه که مثلا فرض بگیر که من دروغ میگم توام باید دروغ بگی تا بالانس انجام بشه توی کسب و کار یا نه اصلا بهتره که شکل نگیره؟
ا: خب من که میگم شکل نگیره خب ولی میخوام بگم که دارم راجع به اون بالانس تو صحبت میکنم. دارم فکر میکنم که شاید اون یه طرفه شدنه خیلی بد باشه. یه مثالی هست خب ما ایرانیا همیشه دیریم….مثلا سر مهمونی رفتن خب. طرف میگه آقا 8 اینجا باشین خب طرف میدونه که اگه میگه 8 ملت 9 میان توام میدونی که اون میگه 8…9….میدونی دو طرف میدونی یه چیز بالانسیه و تو 9 میری و اونم 9 منتظر توئه.
م: خب این صدمه ای نمیزنه.فرق میکنه.
ا: میدونم میخوام همینن…میخوام همینو بگم که وقتی تو ذهن هر دو طرف یه چیزی هست خب هم اون داستان پیمانکاره هم اون داستان سگه هر دو طرف میدونن با اون بازی… همین بازیس که تو میگی با قوانین اون بازی بازی میکنن بازی پیش میره ولی وقتی یه نفر خبر نداره که داره باهاش بازی میشه اون قوانینو بلد نیست خب یه ور ترازو یهو میاد پایین.
م: دارم فکر میکنم به اینکه خب این حرفی که تو زدی در عین اینکه منطقی به نظر میآد…چقدر من ادبی دارم صحبت میکنم! دستاویزی میشه برای اینکه….
ا: دستاویز!
م: آره یه بهونه ای میشه برای اینکه من غیر اخلاقی عمل بکنم دیگه. اگه که بدونم که تو میخوای سر من کلاه بذاری و من…ندونی که من ممکنه که نسبت به تو چه واکنشی نشون بدم پس من هم اگه سر تو کلاه بذارم اتفاقی نمیافته. و تعادله برقرار شده….
ا: ولی تو خودت الان قبل از اینکه بیاییم تو استودیو گفتی نقش شیطانو بازی کنم حرفای بد بزنم و….
م: نه من کی همچین حرفی زدم! خب فکر میکنم ببین آخی یه سری از اینا خیلی تابلوئه یعنی مثلا ما راجع به دروغ گویی و عدم دروغ گویی صحبت میکنیم خب اوکی همه میدونن ولی یه چیزی صداقت و عدم صداقته. ببین اولین توییت 10 صبحی که انجام شد دقیقا راجع به صداقت بوده که من نوشته بودم که آقا استیو جابز یه جا اومد یه عدم صداقت/دروغ گویی نسبت به «اِستیو وزنیاک[34]» انجام داد و این نهایتا یه مدت بعد فاش شد و اصلا باعث شد که به قول معروف رابطه ی اینا بهم بریزه.
ا: که چی بود؟
م: توی همون شرکت…
ا: موضوعش چی بود؟
م: نمیدونم. فکر میکنم راجع به پولی بود که تو اولین پروژه گرفته بودن. یه همچین چیزی بود. یه بار من یه به قول معروف چک کردم دیدم که این ماجرا درسته حالا ممکنه دیتیلش[35] تفاوت هایی داشته باشه. یه وقتی پیش میاد دروغ گویی…یه آدما دروغ گویی هستن دروغ گویی و راست گویی رو تو… قبول دارن ولی صداقت آدم صداقتمند پنهان بکنم حقیقتی رو از تو…
ا: آره…آفرین. آره یعنی یه چیزی هست نمیگی یعنی دروغم نگفتیا ولی نگفتیش.
م: هزار جور توجیه و کلاه شرعی و اینام براش میذارم این درسته؟
ا: ببین اینا من فکر کنم این صحبته که داریم میکنیم خیلی به اون وضعیته بستگی داره. یه وقت هست به نفع هر دو طرفه ضرری به کسی نه اون دو طرف نه کسای دیگه میرسه تو این کیس [36]شاید بگی اوکیه مشکلی نداره. یه وقت هست نه این پنهان کردنه…
م: ببخشید مرجع تشخیص این چیه کیه؟ منم دیگه من ممکنه که عقلم عقل ناقصی باشه تو این حوزه.
ا: آره
م: به طور کلی هیچ وقت مباحث مرتبط با اخلاق مباحثی نیستن که بشه نتیجه گیری کرد ازشون. مخصوصا به خاطر اینکه یه ورش به ایدئولوژی [37]گره میخوره به… آدم ها به ایدئولوژی های مختلف اعتقاد دارن ماهم دنبال نتیجه گیری نیستیم ولی خب به هر حال فکر میکنم این…این سوال خیلی جدی ایه که مرجع این تصمیم گیری…که چی میگه که ضرر نمیخوره به طرف مقابل…
ا: ببین…مثلا خب فرض کن یه مثالی. مثلا تو مدیرعامل[38] یه استارتاپی[39] هستی استارتاپتم پا گرفته اصلا شرکت دانش بنیان[40] شده داره میره جلو و تو یه خطری رو حس میکنی که اگر مثلا نتونی مثلا این تعداد یوزرو انقدر درآمد [41]کسب کنی تا ماه دیگه کیس واقعی رو دارم میگم خب. میدونی که مجبوری یا در شرکت رو ببندی تخته کنی یا نیروی انسانیت رو تعدیل[42] کنی یا فلان خب. این رو تو میدونی. حالا اینی که اینو بری بگی به پرسنلت [43]باعث میشه هزار جور ترس و استرس بیافته اصلا وضع از اونوری بدتر شه خب. تو اینجا به نظرم استراتژی[44] خیلی خوبیه که تو این رو نگی…
م: آخه ممکنه اصلا ارتباطی نداشته باشه به پرسنل یه همچین موضوعی
ا: خب ممکنه ازت بپرسن اگه ازت بپرسه چیکار میکنی تو
م: بهش میگم به تو ربطی نداره!
ا: خیلی خب! پس اینا…یعنی میخوام بگم یه جاهایی هست که این پنهان کاری به نفع جمعه! خب. به کسی ضرری نرسیده اون کل استرسی[45] که میتونستی به طرف بدی رو ندادی بهش اون بهتر کار کرده و اون استارتاپ نجات پیدا کرده به خاطر اینکه تو تونستی این رو پیش خودت نگه داری و نگی.
م: یک حقیقتی رو پنهان کرده….
ا: ولی
م: راستشو نگفتن چی مثلا حالا نمیدونم الان مصداقی به ذهنم نمیرسه.
ا: مثل همین دیگه ممکنه از تو بپرسه…
م: بپیچونی طرفو…
ا: آره دیگه ممکنه بپرسه آقا مثلا من شنیدم که وضع شرکت خرابه و اگه اینطوری نشه فلان تو میگی نه وضع شرکت خیلیم اوکیه و مثلا داریم خوبم میفروشیم و فلان. دروغ مصلحت آمیز حالا باز میتونیم بحث کنیم که….
م: یه چیز دیگه بگم من. یه مثال دیگه بزنم که فکر میکنم چالش برانگیزه. فرض بگیر که من یه کسب و کاری دارم که 100 نفر پرسنل داره و این به این معنی که 100 تا خانواده دارن ازش نون میخورن. من اگر که دروغ کوچیکی بدم، بگم باعث میشه که مثلا درآمد این کسب و کار به شدت بره بالا و من بتونم به همون نسبت مثلا حقوق این 100 تا پرسنلو بالا ببرم به این معنیه که زندگی تعداد زیادی آدم تحت تاثیر قرار میگیره.
ا: خب
م: و اگر که نگم ممکنه که مجبور شم در این کسب و کار رو ببندم. کار اخلاقی کدومه؟
ا: خب اونور آیا داری ضرری به کسی میرسونی با این دروغ گفتنه؟
م: من فکر میکنم احتمالا دروغ همراه با ضرره دیگه مفهومش بهت میگه…
ا: نه لزوما تو این کیسی که من مثال زدم ضرری به کسی نرسید…
م: نه تو پنهان کردی یک حقیقتی رو
ا: نه گفتم دیگه طرف میاد بهت میگه شنیدم وضع شرکت خرابه تو میگی نه اوکیه
م: کی گفته خیلیم خوبه
ا: آره
م: یعنی تو فکر میکنی اگر که ضرر نخوره حتی اگر که…
ا: ببین بحث اینه اصلا این سوالو ازت بپرسم به نظرت کانسِپت[46] دروغ مصلحت آمیز درسته یا نه؟ این دقیقا همونه دیگه.دروغ مصلحت آمیزه یکی میگه…
م: نه من اعتقاد ندارم بهش…میدونی شاید شاید امید یه مقداری به خاطر این باشه که یه مقداری من یه ذره ام سنتی فکر میکنم تو این ماجراها. به این…سنتی نه معنی الزاما مذهبی ها…ببین ما قدیمیامون به یه چیزی اعتقاد داشتن به اسم برکت. خب. یه وقتایی پیش میاد که واقعا من مثلا توی زندگی یا توکار خودم دیدم. که مثلا فرض…از یه جاهایی یه پروژه هایی میآد برام که اصلا فکرشو نمیکردم. حالا تو ممکن که هزار جور توجیه و نمیدونم اینا براش بیاری ولی خب این انگار که شاید مثلا به این معنی باشه کارما[47]ئه باشه برکته باشه لطف خدا باشه نمیدونم هر چی باشه. من یک مجموعه کاری کردم که صداقت داشتم راستی داشتم توی کارم. سعی کردم که مثلا همیشه عینه کف دست باشم که این برگشته به من الان. میدونی شاید این برکته رو از بین میبره من خیلی اعتقاد دارم به برکت تو کسب وکار.
ا: این ممکنه..همون طور که گفتیم اولا بحث کردن راجع به اخلاقیات خیلی سخته بعد خیلی شخصیه و به نظر من خیلی مورد به مورد فرق میکنه خب. یعنی شاید باید دقیقا تو یک وضعیت یا موردی قرار بگیری اون موقع همه چیز رو سبک سنگین کنی و ببینی که الان این کاری که میخوای بکنی اخلاقی هست نیست درست هست درست نیست. قاعدتا منو تو هر دو آدمایی هستیم که مایل به اخلاقیات و (در واقع) صداقت و غیره ایم…
م: سعی میکنیم آره نگه داریم آره…
ا: ولی من الان دارم شدیدا سعی میکنم خودم رو بذارم…
م: اونور میز…
ا: اونور و ببینم که خب اگه من میخوام اینطوری فکر کنم مثلا چی میشه چه استدلالی هست.
م: خب. ما یه همچین سوالی پرسیدیم از مخاطبینمون، من توییتی کردم. من بعضی از پاسخ هایی که گرفتیم رو میخونم و بعدش تو سوال هفته رو بگو.
م: من راجع به همین مصداقای اخلاقی پرسیدم و پرسیدم که شما از رعایت یا عدم رعایت اخلاق توی کسب و کارتون تجربه ای دارید یا نه؟ بزرگواری به اسم آقای مسعود زرگر که با من نسبتیم ندارن گفتن که ما درسی داشتیم به اسم احکام و اخلاق کسبوکار در این ترم[48]. ایشون دانشجوی ارشد مدیریت استراتژیکن تو دانشگاه علامه طباطبایی توی ارائه ای که داشتم به چشمم خورد که مصرف نوشابه و مواد ، مواد مخدر سر کار بی اخلاقیه. جالبه ها. یعنی به این معنی که…مواد مخدرو من درک میکنم نوشابه چرا؟ مثلا شاید به خاطر اینکه….
ا: شاید نوشابه ی الکلی بوده منظورشون
م: آهان احتمالا…آره. الکل و مثلا مواد مخدر چرا چون تمرکز از بین میبره و مثلا طرف اون 100%ای که باید در اختیار سازمانش[49] نیست.
ا: آره دیگه ممکنه اشتباه کنه….
م: خیلی سطح بالای اخلاقه.
ا: آره اینا که به نظرم خب خیلی بدیهیه…
م: تو که تجربه ی کار تو اون طرف داشتی واقعا چقدر این رعایت میشه؟
ا: ببین خیلی با مزس. یکی از دوستامون که میشناسی علیرضا عزلتی خب یه بار داشت مشاوره می داد به یه کارخونه ای و رفته بودن…بعد برای کارای فایو اِس[50] و که داشتن همه چیو مرتب منظم میکردن گفتش که! کمدای ملت رو که باز میکردن نمیدونم زیر این..مثلا ماشین پرس بوده زیرش مثلا طرف بطری الکل داشته و الکل میخورده…
م: آبجو مثلا…
ا: و خب تو…آره دقیقا و تو وقتی داری با دستگاه پرس کار میکنی همین طوریش که مثلا صحیح و سالم و اینا باشی….
م: ریسک [51]داری
ا: ریسک داره. دست خیلیا قطع شده خب و این آدمه مثلا یه الکلی هم میخورده و با دستگاه پرسه کار میکرده خب همین ریسک جانیش میره همم که خب شروع میکنه اون کیفیته کاره میآد پایین خطا ایجاد میشه فلان. قطعا اینا اونورم هست به نظرم. اینورم هست. منتها به نظرم من و تو داریم خیلی راجع به اخلاقیات نرم صحبت میکنیم….
م: همین طوره
ا: یه چیزایی که انقدر واضحو مشخصه.
م: دوست دیگه ای به اسم آقای شهاب عالم مثال هایی زدن از اخلاقی بودن به اسم…مثل تعهد به شرکت و به تیم، اخلاق تیمی و کمک به رشد جمع. اعتقاد داری تو به اینکه این ها پارامِترهای[52] اخلاقین؟
ا: به نظرم پارامترای خوبین لزوما شاید به اخلاق به اون صورت مرتبط نباشن نظر تو چیه؟
م: من فکر میکنم که میدونی منفعت مثلا کمک به رشد جمعی نهایتا به خود ما برمیگرده در نتیجه شاید…
ا: حالا مثلا اخلاق تیمی به نظر من الان خیلی کلی یعنی کاش بودن می شد باز کرد که اصلا اخلاق تیمی…
م: یعنی چی؟
ا: یعنی چی یعنی مثلا ما نمیدونم همدیگرو دور نزنیم بد قولی نکنیم نمیدونم یه چیزی که میتونیم بهم یاد بدیمو یاد ندیم اینا همه ممکنه یک جور اخلاقیات حساب بشه. دروغ گفتنه قطعا.
م: کِیس خیلی جالبی هم بزرگواری به اسم آقا آقا صادق با آیدی چنین گفت صادق گفتن ایشون مشاور و تحلیل گره کسب و کارن. گفتن اینکه بنگاه در روابطش با مشتری و شرکای تجاری [53]در شبکه ی ارزش به طور کلی دنبال رابطه ی برد برد [54]باشن شبیه همون حرفی که تو زدی مثلا کالا و خدمتی[55] که به کار مشتری نمیآد رو بهش نفروشه. یه بار یادمه که یه مشتری دولتی دنبال نظام مدیریت عملکرد با یه مشاور صحبت کرد خیلی برای من جالب بود که مشاور کلی وقت گذاشت بحث کرد که این نظام به درد شما نمیخوره چون پاداش ها در شرکت شما جز حقوق آدم هان شاید به این معنی که چون شرکت دولتیه پاداش جدا نمیدن و از قبل در نظر گرفتن. و نمیتونی جبران خدمات رو به عملکرد وصل کنی یعنی مشاور به راحتی از سود خودش گذشت برای اینکه مشتری ضرر نکنه و ایشون اینو به عنوان یک مثال عمل اخلاقی دیدن.
ا: آره به نظرم خیلی اخلاق حرفه ایه که واقعا تو به جای اینکه خودت سود[56] کنی پروژه رو بگیری خیلی صادقانه خیلی حرفه ای به طرف بگی و به نظرم این از اون چیزایی که بالاخره به تو میگرده یعنی پس فردا اون آدمی که کارفرمای تو ممکنه باشه میگه که یه جا معرفیت میکنه میگه فلانی آدم درستیه آدم صادقیه
م: آهان پرسنال برندینگس
ا: برندینگس و آره. همون کارمائه س دیگه تو اینجا ممکنه پروژه نگیری ولی بالاخره 4 جا که میبینن تو آدم صادقی هستی و جز…به قول تو پرسنال برندینگته باعث میشه که بعدا بالاخره یکی یه جایی بگه آقا با فلانی کار کن آدم صادقیه و متاسفانه چون تو ایران الان…وضعیت صداقت خیلی خرابه یه نفر که صادق باشه و ملت بشناسنش به عنوان آدم صادق به نظر اتفاقا خیلی کار میآد سمتش.
م: آهان پس یعنی حتی میتونیم اینجوری نگاه بکنیم که رعایت اخلاق ممکنه که خیلی جنبه ی ایدئولوژیک نداشته باشه جنبه ی کسب و کاریه خیلی خیلی جدی ای داشته باشه به واسطه ی اینکه جزئی از اخلاق حرفه…جزیی از پرسنال برندینگه تو میشه.
ا: آره و اصلا ببین بحث اخلاق حرفه ای مثلا اینی که میگم واقعا همین که تو کمک کنی به همکار…اطلاعات از هم دریغ نکنی یه چیزی که میتونی کمکش کنی یا یه چیزی که میتونی یاد بدی پنهان نکنی نمیدونم هم دیگرو دور نزنین یه کاری نکنی…
م: زیرآب نزنی
ا: آفرین زیرآب نزنی یه کاری نکنی اون بده بشه برای اینکه تو میخوای ارتقا بگیری نری یکیو خراب کنی اونا همه تو اون کَتِگوریها[57] هستند.
م: من تا این 2 دقیقه ای که فرصت داریم یه دقیقه شو یه کیسی بگم. راجع به مسئله ی اخلاق…
ا: باشه یه دقیقشم من میخوام بگم.
م: اخلاقی مسئله ی نون بریه. ببین یه وقتی پیش می آد که تو اشتباهی از کسی میبینی و وظیفته که به مقام مسئول اون آدم گزارش بدی. یکی از قضاوتای جدی ای که در مورد کار تو میشه اینه که داری نون این طرفو میبری من اعتقاد ندارم به این موضوع. فکر میکنم که نه ما اگر که خیر جمعی خیر بزرگتره رو در نظر بگیریم تو اتفاقا وظیفته که این گزارش رو انجام بدی به خاطر اینکه لااقل آدم دیگه ای پاشه بیاد اینجا که این کار رو بهتر انجام بده و به بقیه خیر برسونه یا اینکه این آدم توبیخ بشه نمیدونم هر اتفاقی که میفته اینه که از این به بعد کارشو درست انجام بده. یعنی من لااقل این تیپ گزارش دادن هارو خیلی نون بری نمیبینم ولو اینکه به قیمت اخراج یک نفر تموم بشه شاید….نمیدونم البته وجه اخلاقیه موضوع اینه که من وظیفه دارم گزارش بدم دیگه تصمیم با اون مقام مسئولس ولی اگر که بدونم که منجر به اخراج طرف میشه نمیدونم که من…به نظر من کار غیر اخلاقی ای نیست این گزارش دادنه.
ا: منم به نظرم آره. البته میگم باز این مورد به مورد فرق میکنه ولی من باهات موافقم. یا مثال دیگه الان تو ذهنم اومد. اینه که مثلا تو یه محتوایی رو درست کردی حالا برا تدریسته برا کاره هرچی و مالکیتش با توئه یه نفر به نحوی به این دسترسی پیدا میکنه اسم خودشو زیرش میزنه از اون سو استفاده میکنه چیزی که حالا….
م: خیلی غیر…خیلی تابلو غیر اخلاقیه.
ا: آره خب میخوام بگم که…
م: دزدیه این رسما…
ا: آره دزدی و اینجور چیزها متاسفانه خیلی زیاده اما ما قبل از اینکه علی عزیز بیاد یه خورده برگردیم به اینکه اصلا ما این قسمت راجع به اخلاقیات گفتیم من فکر میکنم علتش اینه که ما داشتیم راجع به شراکت و همبنیانگذار[58] و روابط این ها تعهدات این ها صحبت میکردیم. و تو این زمینه من به نظرم واقعا دو تا (در واقع) هم بنیانگذار باید به شدت باهم صادق باشن و چیزی رو اون دو تا از هم…اون 3 تا از هم پنهان نکنن. خیلی باید به نظرم باهم شفاف باشن. ممکنه یه چیزایی رو به تیمشون[59] نگن حالا مثالی که زدم ولی به نظرم اگه خودشون 3 تا باهم عین آینه صادق و شفاف و (در واقع) با خلاق نباشن قطعا به مشکل میخورن.
م: ولو به قیمت از دست رفتن کسب و کار یا جدا شدن از تیم، باید باهم دیگه صادق باشن. کاملا باهات موافقم.
ا: خب ما دقیقا سر 30 دقیقه میتونیم استاپ[60] کنیم که…
م: 30 دقیقه صحبت خودمون بود…
ا: علی بیاد آره دیگه
م: فکر میکنم پس بعد از اینکه علی رو دعوت کردیم هم سوال این هفته رو بگو. ما یه تنفس میگیریم برای اینکه علی نعمتیه شهاب عزیز به ما بپیونده.
{ 29:00}
م: خب در خدمت دوست عزیزم علی نعمتی شهاب هستیم. من… دیگه رسم شده بگم که مهمونارو کجا دیدم. علی رو از طریق وبلاگ[61] خیلی خوبش و وبلاگ معروفش به اسم گزاره ها میشناختم و میشناسم. یه روزی نمیدونم چی شد از کدوم کانال علی با من تماس گرفت ما همدیگرو توی دفتر من توی فَناپ[62] دیدیم و بعدشم ارتباط توییتریمون ادامه پیدا کرد و نزدیک تر شد و پروژه هایی رو هم با هم انجام دادیم و در دست انجام داریم. علی تجربیات خیلی خیلی خوبی داره و خیلی گسترده ای داره در سازمان های بزرگی کار کرده، و الان هم کسب و کار خودش رو داره و من خیلی خوشحالم که امروز با این موضوع در خدمت علی نعمتی شهاب هستیم. علی جان سلام.
علی نعمتی شهاب: سلام خیلی ممنون بابت دعوتتون…
م: ممنون بابت اینکه قبول کردی بیای.
نعمتی: خواهش می کنم. سلام می کنم به شنوندگان پادکست خیلی خوب 10 صبح..
م: مرسی
نعمتی: البته من بیشتر مشتری توییتای میثم بودم پادکستو…نصفه نیمه شنیدم…
ا: ایشالا مشتری شی!
م: نه سخته من خودمم خیلی شاید خیلی گوش نمیکردم 1 ساعت مثلا بشینم! گوش بدم و اینا!
نعمتی: ولی خب فکر میکنم با توجه حداقل این نیم ساعتی که دیدم و اون بخشایی که از پادکستای قبلی شنیدم بحثای خیلی خوبی مطرح میشه برای بچه هایی که توی این حوزه میخوان فعالیت بکنن و شاید به نسبت در مقایسه با ماها تجربشون توی کار کمتر باشه.
م: بسیار عالی
نعمتی: من فکر میکنم حالا باهم دیگه صحبت خواهیم کرد ولی شاید مهم ترین چیزی که از نتیجه ی گفتگوی ما باید در اختیار افراد قرار بگیره یه مجموعه سوالاتی که لازمه…
ا: تو ذهنشون ایجاد شه….
م: درسته…کاملا درسته..
ا: بهش فکر کنن…دقیقا موافقم
م: بسیار عالی. علی جان تو شنیدی که ما چی گفتیم؟
نعمتی: بله
ا: علی خودشو اول معرفی بکنه یکم لطفا…
م: میشناسنش
ا: آره….خلاصه
نعمتی: من علی نعمتی شهاب 33سالمه الان توی 34 سالم. کارم مشاوره مدیریت [63]بوده سال ها تو حوزه های مختلف. 5 سال اولش بیشتر توی حوزه ی مشاوره ی آی تی[64] به سازمانای بزرگ دولتی یه 6 سال اخیر توی حوزه ی مشاوره ی کسب و کار مشخصا در حوزه ی اِستِراتِژی[65] و بیزنِس پِلَن[66] و بیزنِس مُدِل[67] و چیزهای شبیه این ها. تحصیلاتمم که لیسانسم صنایع بوده ارشدمم ام بی ای [68]خوندم و الانم که خدمت شما هستم. یه وبلاگم دارم به اسم گزاره ها که همین امروز 2000امین پستش[69] در اومد…
م: آااا…عجب مبارک باشه….
ا: مبارکه چه روز خوبی…
م: خیلی عالیه آره
نعمتی: امروز 2000امین پستش منتشر در تقریبا 3 ماه یا 4 ماه مونده به سالگرد 10 سالگیش
م: عجب
ا: خیلیم عالی. پس فیلد[70] کار منو علی خیلی شبیهه…
م: به طور کلی آره گفتم بهت…
ا: گپ بزنیم…
م: فیلد کاریتون شباهت های جدی ای داره بهم. خب علی جان بگو اخلاق خوبه اخلاق خوب نیست ما با امید سعی کردیم چَلِنج[71] کنیم!…
ا: دروغ بگیم نگیم! پنهان بکنیم!
نعمتی: من فکر میکنم لازمه که در مورد چند تا اصطلاح با هم دیگه صحبت بکنیم
م: درسته
نعمتی: اولین نکته و مهم ترین نکته شاید این باشه که ما اخلاقو از رفتار باید تفکیک بکنیم. اخلاق بیشتر جاهایی احتمالا معنی داره که پای گرفتن یک تصمیم پیش مید به نوعی میتونیم بگیم که تصمیماتن که تصمیمات اخلاقی ای هستن یا نیستن و البته اگرچه که تصمیمو میشه در قالب رفتار هم نتیجشو دید اما شاید خیلی از این صحبتایی که ما داریم باهم دیگه انجام میدیم و خیلی از بحثایی که پیش میآد در مورد اینکه آیا این اتفاقی که تو این کسبوکار توی این سازمان توی این شرکت یا حتی در زندگی شخصیمون افتاد اخلاقی هست یا نه بیشتر برمیگرده به تحلیل فرایندی که اون…
ا: منجر به اون…
نعمتی: منجر به اون نتیجه شده. و اون فراینده رو لازم که در موردش فکر بکنیم و تحلیل بکنیم. فراینده اتفاقا چیزی که معمولا نادیده گرفته میشه و اغلب افراد زمانی که میخوان در مورد یک کیس اخلاقی فکر بکنن و تصمیم بگیرن و حتی در…یا در موردش قضاوت بکنن اغلب به اون فراینده خیلی توجه نمیکنن و مستقیما سراغ نتیجه میرن. بنابراین حالا اون تفکیک اخلاق و رفتارو نتیجه رو که و حتی فرایند تصمیم گیری که در موردش صحبت کردیم شاید لازم باشه که یه موضوع مهم تر که در ابتدای صحبت شما هم در موردش صحبت کردیم و یه کوچولو بررسی بکنیم اونم موضوع اهمیت اخلاق در کسب و کاره.
نعمتی: اوه اوه علی رفت از همون اوله اول…
ا: زد تو خال….خب
م: آره از اون…تاق تاقه میگن…اذان از اون شروع کرد گفتن.
نعمتی: من میخوام یه داستان خیلی خیلی کوچولویی تعریف بکنم چون توی ذهن من به عنوان یه کودکی که یه کارتونو دید خیلی موندگار شده بعد جالبه از اغلب آدما میپرسم یادشون نمیآد این کارتونو. من مدرسه نمیرفتم یه کارتونی چند بارم پخش شد به نام شهر راست برگر شما یادتون میاد؟
ا: شهر چی؟
نعمتی: راست برگر
م: نه والا
نعمتی: قصه یه شهری بود که هر آد…یه ماشینی بود تو اون شهره و آدما هر روز میرفتن مقابل اون دستگاه، دستگاه ازشون میپرسید که شما…هر نفر روزی یه سهمی یه دونه همبرگر داشت
ا: خب
نعمتی: آدما میرفتن جلوی اون دستگاه، دستگاه ازشون میپرسید که آیا شما سهمیتونو دریافت کردین یا نه و آدما میگفتن نه سهمیشو میگرفتن و میرفتن. داستان از زمانی جذاب شد که یه آدمی از بیرون اون شهر به اون شهر مهاجرت کرد و به این نتیجه رسید که یه دونه همبرگر در روز کافی نیست و ایشون لازمه همبرگرهای بیشتری بگیره. رفت جلو دستگاه 2 بار گفتش که…بار اول راست گفت و بار دوم دروغ گفت که من سهمیمو نگرفتم. این اتفاق…یه روز 2روز 3روز یه هفته ادامه پیدا کرد. بقیه کم کم دچار تردید شدن که آیا اینکه ما داریم راستشو میگیم خوبه یا بده و کم کم اغلب آدم ها به اون…فردی که از خارج اون شهر وارد اون شهر شده بود ملحق شدن و تصمیمشون این شد که خب چرا ما باید به حقمون قانع باشیم و چرا نباید از دروغ گفتن به عنوان ابزاری استفاده بکنیم برای اینکه….
{35:29}
ا: خصوصا که یه نفرم داره میکنه دیگه
نعمتی: دقیقا
ا: اگه این میکنه ما چرا نکنیم…این توجیه میشه
نعمتی: داستان تا حدی رفت جلو که این ماشین راستبرگر خراب شد و آدما از اون سهمیه ی 1 روز همبرگر در روزشونم محروم شدن. واقعیت ماجرا این که اخلاق…من از این مثال میخوام استفاده کنم که این نکته رو عرض بکنم. وقتی در مورد اخلاق در کسب و کار صحبت میکنیم اغلب دلایلی که در موردش آورده می شود چیزهایی در مورد مثلا کسب و کار باید پایدار باشه، شما باید چشم انداز [72]بلند مدت داشته باشین و چیزایی شبیه این ها. ولی واقعیت ماجرا اینه که اخلاق بیشتر از اینکه یک موضوع جمعی باشه یک موضوع فردیه. و بیشتر از اینکه یک موضوع ایدئولوژیک باشه یه موضوع درونیه.
ا: خب
نعمتی: من زمانی که میخوام در مورد روند حرکتم در زندگی که حالا یه بخشیش میتونه بیزینسم باشه میتونه کارم باشه و امثالهم….فکر بکنم و در موردش تصمیم بگیرم. اغلب ما نگاهمون به اخلاق ابزاریه برای اینکه بتونیم به هدفامون دست پیدا بکنیم. این مثالی که میثم در مورد برکت زد و شاید یه جور دیگه بتونیم تهدیدش بکنیم به موضوع حلال و حرام در کار کردن و کسب و کار و بیزینسو زندگی، این بحثی که من میخوام در موردش صحبت بکنم و شاید بیان کردنش خیلی سخته رو به نوعی بتونه بهتر نمایش بده. و اونم اینکه اخلاق یک موضوع درونیه و بیشتر برمیگرده به احساسی که ما از مسیری که توی زندگیمون داریم طی می کنیم بهش دست میزنیم…
ا: مثال میزنی…
م: میسنجی… آره
ا: یه خورده جزئی ترو (درواقع)…
نعمتی: ببین اگه بخوام مثال بزنم…
م: این حرفی که زد علی باعث شد همه ما رفتیم به آخر…
ا: یه تکونی خوردیمو!
نعمتی: خیلی بیان کردن..همون طوری که عرض کردم خیلی بیان کردنش سخته ولی واقعیت ماجرا اینه که (در واقع) من یه مثالی دارم خیلی مثال ناراحت کننده ای ولی اینو همیشه تعریف میکنم چون یکی از مهم ترین نقاط عطف زندگی شخصی خود منه. من یه دوستی داشتم که ما نزدیک 16-17 سال باهم دوست خیلی صمیمی بودیم. از کلاس دوم سوم دبستان. یه روزی سال 87 من از سر کار برگشتم خونه دیدم مامانم خیلی ناراحته چون ارتباط خانوادگیم با من داشت یعنی رفت و آمد خانوادگی وجود داشت. مادرم گفتش که آره هادی تصادف کرده و فوت کرده من زندگیم به اون روز و بعد از اون روز تقسیم میشه. مرگی که اتفاق افتاد خیلی برام از این جهت حالا جنبههای ناراحت کنندش و دوستم بود و خیلی باهم صمیمی بودیم و اینا به کنار از این جهت بیشتر برام مهم شد که به این فکر کردم اگر یک لحظه ی دیگه لحظه ی مرگ من فرا برسه من تو اون لحظه چه احساسی در مورد زندگیم دارم.
ا: خب
نعمتی: اون احساسی که دارم احساس مثبته یا منفیه. در مورد زندگیم حسرتی در دلم وجود داره یا نداره. آیا در مورد کارهایی که توی زندگیم انجام دادم رضایت دارم یا ندارم..
م: ببین این میتونه توجیهی باشه برای تو بگی که اخلاق وجه درونیش پر رنگه یا پر رنگ تره نسبت به وجه ایدئولوژیکش من اینو میپذیرم. ولی در مورد فردی و جمعی بودنش نه خیلی توجیه خوبی نیست. مثال اول شهر راستبرگری که زدی مثلا… مثال خوبی بود.
نعمتی: اون مثال از این جهت عرض کردم که ببین شما وقتی که یه قدم میآین بالاتر و به قول یکی از اساتید ما دید عقابی به ماجرا نگاه بکنی مسئله اینجاست که تک تک اون افراد تصمیم گرفتن تصمیم غیراخلاقی بگیرن. یه کار غیراخلاقی انجام بدن. اینجوری نبود که جامعه باعث بشه که…
ا: یهو باهم…چرا دیگه…
م: فشار اطرافیانشون بوده
نعمتی: بله بله تاثیر داره اما مسئله اینجاست که در نهایت اون آدمه هیچ کس مسئول اختیار که نیست
ا: راست میگه تصمیمو آدمه میگیره دیگه
م: تصمیمو آدمه گرفته
نعمتی: بنابراین…
م: ولی به هر حال تصمیمی که میگیره فقط مختصه به خودش نیست اثر وضعی روی بقیه هم میذاره
نعمتی: این حرف درسته حالا چیزای شبیه تفکر گروهی و این ها که حتما تاثیرشو توی زندگی ما میگذاره منتها من این بحثو از این جهت مطرح کردم و اون لحظه ی آخر عمرو از این جهت مطرح کردم که ما اگر از الان بخواییم به اون زمان نگاه بکنیم شاید خوب باشه که به این فکر بکنیم زندگی مجموع تصمیماتیه که ما داریم در مورد خودمون و دنیا و اطرافیانمون میگیریم.
ا: همین طوره
نعمتی: آیا این تصمیماتی که داریم میگیریم در لحظه ی آخر زندگی که یه جورایی میشه گفت مهم ترین لحظه ی زندگیه و به نوعی میشه گفتش که آدم ها یک عمر اگر با دروغ گفتن به خودشونم زندگی کرده باشن در اون لحظه دیگه مجبورن با خودشون صادق باشن آیا در اون لحظه…من از الان دارم وقتی به اون لحظه فکر میکنم میتونم زندگی امروزمو توجیه بکنم یا نه. ببین تمام بحث من از این زاویه دیده که در نهایت این آدمان که دارن تصمیمات اخلاقی یا غیر اخلاقی میگیرن.
{40:39}
ا: من قبول دارم. تاثیر جمعی و اینا هست ولی راست میگی تهش…
م: میتونه آدم یه تصمیم غیر اخلاقی نگیره در حالی که جمع برخلافشه
نعمتی: و بعد مجبوره طبعاتش رو بده.
ا: درسته
م: کار سختیم هستا…
نعمتی: خیلی کار سخیته…
م: من داشتم فکر میکردم خب ما داستان مثلا حضرت نوحو شنیدیم که آره مثلا ایشون تو جایی که اصلا آب و این حرفا نبود یا دریا نبود شروع کرد یه کشتی ساخت. حالا…اگر که الان کسی رو ببینیم که مثلا فرض بگیر تو اتوبان تهران قم داره میاد یه کشتی می سازه راجع بهش چی فکر میکنیم انقدر عجیب به نظرمون میآد؟ شاید خیلی وقتا مثلا خیلی از تصمیماتی که آدم ها میگیرن انقدر اخلاقی باشه که به نظر جمع به شدت غیر اخلاقی و به شدت عجیب به نظر بیاد…
نعمتی: دقیقا همین طوره
م: انگار که یه نفر داره توی اتوبان تهران قم میاد یه دونه کشتی می سازه
ا: خب شاید همینه علتی که علی میگه که فردی یعنی تو باید انقدر درون خودت تکلیفت با خودت روشن باشه که چه جامعه به سمت اخلاق خوب رفت چه بد رفت…
م: تو کار خودتو بکنی…
ا: تو کار خودتو بکنی. تکلیفت با خودت روشن باشه…
م: زدن این حرف….حرف زدن خیلی کار راحتیه ها یه وقتایی..
ا: کاملا عمل بیاد آره…میتونی علی از تجربیات گذشتت یه خورده بگی جاهایی که حالا…بعد بی اخلاقی دیدی جاهایی که اخلاق خوب دیدی هم حالا در مورد خودت بوده در مقابل بقیه بوده یه مقدار مثالای ملموس بزنی راجع به اون موقع صحبت کنی.
نعمتی: ببین یه مقدار اگه بخوام مثالای ملموس بزنم شاید مهمترین کیسایی که در زمینه ی اخلاق توی ذهنمه توی این چند سالی که دارم کار میکنم پر رنگ بوده بیشتر برگرده به سمت اینکه یک کسب و کار غیر اخلاقی به چه نتایجی ختم شد و از همه مهم تر تاثیری که روی اعتماد بین افراد گذاشت چقدر بود.
ا: خب
نعمتی: یعنی از حداقل توی فضای کار کردن من بیشتر از اینی که به نتایج مادیِ تصمیمات اخلاقی و غیر اخلاقی نگاه بکنم اون اعتمادی که بین آدم ها وجود داشته کم رنگ شده و از بین رفته توی ذهنمه.
م: پرسنال برندینگس
نعمتی: واقعیت ماجرام اینه که حالا توی فاصله ی بِرِیک[73] یه مثالی برای شما زدم درباره ی تصمیمی که مدیر من گرفت تو شرکت و به شدت از نظر مادی به ضررش منجر شد…
ا: خب بذارین اصلا حالا که صحبتش شد ما سوال این هفتمون…
م: خیلی بی ارتباط نیست به حرفایی که علی زد…
ا: آره اصلا…خیلیم ارتباط داره اتفاقا. یه کیسی من مطرح میکنم میخواییم ببینیم شما جای این آقا بودین چیکار میکردین؟
ا: فرض کنین که شما مدیر عامل یه شرکتی هستین وضع بازار خرابه نتونستین حقوق بدین نقدینگی تون اوضاعش خرابه و خلاصه شرکت داره با سر میخوره زمین. تو یه مناقصه ای شرکتی می کنین و اونورم فرض بکنین برای اینکه خیلی ساده بگیریم یه شرکت دیگه ایم توی اون مناقصه میاد و اونا باهم پارتی بازی میکنن. نه که از نِتوُرکشون[74] استفاده کنن پارتی بازی میکنن فرصتطلبی میکنن…
م: بیشتر از اون چه که در حقشونه رو مطالبه میکنن و…
ا: و خب…خلاصه یه کاری میکنن که شرکت شما اصلا از لحاظ حراستی اصلا نتونه وارد مناقصه بشه و خلاصه نتونین برین و این داستان تموم میشه و بعد از این که مناقصه رو خب میبرن چون هیچکس دیگه ای دیگه نبوده معلوم بوده اونا میبرن شما میفهمین که اونا قیمتشون دو برابر شما بوده و حالا کیفیتشون خیلی پایین تر و خلاصه اون طرف به شما زنگ میزنه میگین که خب ببین مثلا تو گفته بودی نمیدونم با هزار تومن انجام میدی
م: من دو هزار تومن بردم
ا: دو هزار تومن برم تو مناقصه و همون هزار تومنی که تو میخواستی بگی رو بهت میدم این پروژه رو انجام بده و شمام میدونین که این هزار تومنه شرکتتو ممکنه نجات بده حقوق آدمارو بتونی بدی و فلان؛ از اونورم خب کاری که اونا کردن خیلی غیر اخلاقی بوده و شما با خودت فکر میکنی اگر من این کارو بکنم…
م: تایید یک عمل غیر اخلاقیه….
ا: تایید یک عمل غیر اخلاقیه. دارم اون فرهنگ غلط رو جا میندازم و فلان. شما جای این مدیر عامل بودین چیکار میکردین چه جوری تصمیم میگرفتین؟
م: اگر که این پادکست رو هرجا که میشنوید که احتمالا توی اپ[75] یا وب سایت [76]شنوتو[77]ئه کامنت[78] بذارید برامون توی توییترمون مارو منشن[79] بکنید دایرکت[80] بزنید بهمون در کانال ما روش ارتباطی هست. یا به salam@10podcast.ir ایمیل بزنین خیلی خیلی خوشحال میشیم که نظر شما راجع به این سوال….
{45:06}
ا: سوال سختیه…
م: آره سوال سختیه واقعا. ولی راجع به تصمیم گیری خیلی گفتی و بعد برام خیلی جذاب بود برام بدونم که تو رفتار رو از تصمیم جدا کردی.
نعمتی: ببین رفتار یه جورایی نهادینه شدن یک مجموعه تصمیم توی زندگی آدماست یعنی…یعنی ببین می تونیم بگیم که رفتار یه واکنش بیشتر غیر آگاهاست تا یک واکنش آگاهانه. ما زمانی که داریم در مورد تصمیم صحبت می کنیم…اینم بگم که رفتار با عادت با هم دیگه…
ا: بازم فرق میکنن….
نعمتی: فرق دارن ولی ارتباط تنگاتنگی دارن حالا دوستانی که یه خورده در زمینه ی منابع انسانی [81]و روان شناسیو این ها مطالعه داشته باشن این بحثی که من الان مطرح کردمو قطعا جزئیاتشو میتونن خیلی بیشتر در موردش ببینن. ولی خب الان اینجا زمانش رو نداریم که بخواییم در موردش صحبت کنیم.
ا: آره ما عموما توی پادکستامون همیشه با میثم به این نتیجه میرسیم که باید یه کادر فنی[82] کار، از اقتصاد دان روان شناس انواع اقسام مشاوره داشته باشیم! ولی خب…
نعمتی: خب واقعیت ماجرا اینه که شما به عنوان یک مدیر وقتی در جایگاه هدایت و رهبری[83] یه کسب و کار قرار میگیری لازمه که به مجموعه ای از دانش ها مجهز بشی.
ا: بله
نعمتی: لازم نیست در همه ی این ها به صورت عمیق دانش داشته باشین و به هر حال امکان پذیرم نیست توی این دنیایی که حرف از فراتخصص داره صحبت میشه. دیگه چه برسه به تخصص. حالا اگر برگردیم به بحث خودمون. واقعیت اینه که بنابراین رفتار و از تصمیم جدا کردیم. وقتی داریم از تصمیم صحبت میکنیم تصمیم در ذهن ما (در واقع) یک فرایندی اتفاق میفته تا ما به یه تصمیمی برسیم.
ا: بله
نعمتی: انسان از اونجایی که (در واقع) در دورانی که روی کره ی زمین خلق شده و…!
ا: من توضیح بدم برای شنوندگان عزیز که میثم دیگه نتونست خودشو کنترل کنه و داره خودشو باز میزنه اگه یه صدایی نویزی[84] میشنوین صدای باد زدنه میثمه! که دیگه داره تلف میشه بنده خدا!
نعمتی: عرض کنم خدمتتون که آدما زمانی که انسان های اولیه توی جنگل داشتن زندگی می کردن مهم تریم چالششون[85] بقا بوده.
م: درسته
نعمتی: برای اینکه بقا پیدا بکنن لازم بوده که در لحظه بتونن سریع ترین تصمیم ممکن رو بگیرن. بقا در برابر خطر مطرح میشه بنابراین شما در لحظه باید بتونین برای دفاع کردن از خودتون سریع ترین و صحیح ترین تصمیم ممکن رو بگیرین. ذهن بشر به همین شکل فرموله[86] بندی، شده و تا همین الانم اینجوریه یعنی زمانی که ما میخوایم توی زندگیمون تصمیم بگیریم یه برآوردایی که کردن اینه که روزانه انسان ها یه چیزی حدود نزدیک 2-3هزار تا تصمیم میگیرن.
م: درسته
نعمتی: هر روز. بخش عمده ای از این تصمیما به صورت شهودی و غیرآگاهانه اتفاق میافته. مغز ما جوری برنامه ریزی شده که یه چیزی حدود 80%ه این تصمیما در جوری که تصمیمات مهمی نیستن به صورت درست تصمیمه گرفته میشه و خودکار….
م: ناخودآگاه…
نعمتی: دقیقا. منتها اون 20% تصمیمات غیرآگاهانه ای که 80% تاثیر خودشونو روی زندگی ما میگذارن اوناست که مارو دچار مشکل میکنه. اینجاست که فرایند تفکر غیرآگاهانه یا شهودی (در واقع) در برابر تفکر عاقلانه مطرح میشه یا بهتره بگیم تفکر آگاهانه. مشکل از اینجایی به وجود میآد که تفکر ناآگاهانه یا شهودی ما به دلیل ذات خودش که تصمیمگیری سریع در کوتاهترین زمان ممکنه و به دلیل نوع محدودیتایی که ذهن بشر باهاش مواجهه دچار یه سری آسیب هاست که در اصطلاح روان شناسی رفتاری یا روان شناسی شناخت بهش میگم خطاهای شناختی یا کاگنِیتیو بایاس[87].
م: سو گیری های شناختی
نعمتی: سو گیری های شناخی هم بهش گفته میشه توی زبان فارسی. حالا الان خیلی زمان نیست که بخواییم در مورد جزئیاتش صحبت بکنیم…
م: رفرنس[88] معرفی کن اگر….
نعمتی: من بهترین کتابی که میتونم توصیه بکنم که دوستان مطالعه بکنن یه کتابه به نام «مدیران و چالش های تصمیم گیری»…
م: ماله «آریانا قلم»؟
نعمتی: بله «انتشارات آریانا قلم» این کتابو منتشر کرده و مترجمش یکی از دوستای خیلی قدیمیه منه آقای «علی سرزعیم». این کتاب ترجمه ی خیلی خوبیم داره و (در واقع) به شدت مفیده از این جهت که در مورد کیس های واقعی صحبت میکنه.
م: و جالبه که آقای دکتر سرزعیم اقتصاد دانه… که اومده این کارو کرده یعنی اینکه از دید یک اقتصاد دان این سوگیری های تصمیم گیری یا چالش های تصمیم گیری مطرح شده.
نعمتی: الان اقتصاد رفتاری از اصلا یکی از جذاب ترین حوزه های (در واقع) تحقیقاتی در دنیا محسوب میشه و خیلی جدی توصیه میکنم که بچه ها در موردش مطالعه بکنن، نه صرفا از این جهت که اگر سو گیری های شناختیو بدونیم میتونیم زندگی بهتری داشته باشیم از این جهت که شما از سو گیری های ذهنی میتونین استفاده کنین برای طراحی بیزینستون به یه طریقی که آدم ها بتونن بهتر به اون بیزینس تعامل داشته باشن.
{50:09}
م: خوبه که یه اپیزود واقعا راجع به این صحبت بکنیم…خیلی جاذبه..
ا: آره خیلی چیز خفنه برای منم…
م: مثلا توی فصل دوم جا داره…
ا: آره.. قشنگ میتونه رو تجربه ی مشتری تاثیر بذاره درسته؟
نعمتی: کاملا. بنابراین اون چیزی که احتمالا باعث نتیجه گیریه…خلق یک نتیجه ی اخلاقی یا غیر اخلاقی بشه اون فراینده تصمیم گیری ایه که توی ذهن ما اتفاق میافته و اغلب غیر آگاهانه اس. حالا غیر آگاهانه هارو بذاریم کنار، اون جایی که آدم ها آگاهانه تصمیم میگیرن که به یک نتیجه ی اخلاقی یا غیر اخلاقی منجر میشه اونجاست که شاید لازم باشه در موردش فکر بکنیم و تحلیل بکنیم. واقعیت ماجرا اینه که اغلب تصمیماتی که به صورت غیر اخلاقی گرفته می شود بیشتر از اینکه وابسته باشه به ذات بد آدم ها به چیزهای دیگری وابسته هست. آدما اطلاعات کافی ندارن در مورد موضوع، آدما خودشونو توجیه میکنن در برابر اون تصمیمی که میگیرن…
ا: آره توجیهم خیلی مهمه…
نعمتی: و اون اثر جمعیه که در موردش صحبت کردیم هم به شدت تاثیر گذاره روی این تصمیماته غیر اخلاقی. منتها یه نکته ای رو هیچ وقت نباید فراموش بکنیم اونم اینکه ما بیشتر از اون چیزی که خودمون فکر میکنیم آدم های غیر اخلاقی ای هستیم. ما هممون فکر میکنیم که…
م: نابودمون کردی!
نعمتی: دارم…میگم همون من خودمم جزءش هستم! ما تقریبا همه فکر میکنیم که آدم های به شدت اخلاقی ای هستیم که….
م: پسر پیغمبریم از آسمون مستقیم اومدیم پایین!
نعمتی: و بقیه اه اه اه چقدر آدمای بدین چقدر آدمای غیر اخلاقیین و نتیجش میشه همین اتفاقی که توی جامعه ی ما داره میافته. اونجایی که من در مورد فردی بودن تصمیمات اخلاقی صحبت کردم علتش همین بود که ما هممون توجیهمون برای تصمیمات غیر اخلاقی اغلب اینه که بقیه دارن غیر اخلاقی عمل میکنن بنابراین چرا ما چرا ما باید اخلاقی عمل بکنیم.
ا: ولی اینی که میگی اصلا خیلی جالبه یعنی ما تازه یه چیزیم که به نظر خودمونه که اخلاقی کار اخلاقی داریم میکنیم شاید توهم داریم که داریم اخلاقی میکنیم و…البته خب برمیگرده به معیار و تعریف اخلاقو غیره.
نعمتی: اما یه نکته ی دیگه رو هم نباید فراموش بکنیم. اونم اینکه فارغ از ارزش های اخلاقی ای که به صورت عام و جهان شمول وجود دارن مثله مثلا دروغ گفتن و دروغ نگفتن، مثله صداقت داشتن و صداقت نداشتن، مثله ظلم کردن و ظلم نکردن و چیزایی شبیه این ها تقربیا میشه گفتش که هیچ تصمیمی رو نمیشه به صورت قطعی در موردش قضاوت کرد که آیا تصمیم اخلاقی ای هست یا نه. خیلی وابستس به…
ا: موافقم…
نعمتی: کانتِکست[89] یا بستری که یا زمینه ای که اون تصمیم داره توش اتفاق میفته.
م: به تاریخی که اون اتفاق افتاده به شرایط تصمیم گیری اونا…
ا: میگم دیگه….اون زمان و مکان اون جامعس شرایطه عرفه….به نظرم…
م: البته ببخشید تاکید بکنم من که علی در مورد یه سری چیزهای به قول معروف ارزش های جهان شمول صحبت نمیکنه در مورد بقیه ی موارده.
نعمتی: یعنی ما حتی زمانی که داریم خودمونو میخواییم بذاریم جای یه فرد دیگری که اگر من جای اون آدم بودم دروغ میگفتم یا نمیگفتم یا چیزهایی شبیه این ها. ما هیچ وقت درون اون آدم نبودیم…
م: درسته….
نعمتی: و نمیتونیم قضاوت مطلقی داشته باشیم در مورد اینکه اون آدم آیا تصمیم درستی گرفته یا نگرفته
ا: آخه درست و غلطیش یه حرفه ولی شاید بتونی بگی تصمیمش اخلاقی بوده یا نبوده دیگه
نعمتی: آهان شاید آره.
ا: تو اون سوالی که…
م: به نظرم اونم نمیشه گفت امید…ببین به خاطر اینکه ما کفش اون آدم پامون نبوده
ا: نه آخه کفش آدمه یه داستانه دیگس.
نعمتی: بذارین اینجوری بگم. ما میتونیم در مورد اخلاقی بودن یا نبودن نتیجه قضاوت بکنیم ولی اینکه چرا….
م:آره راست میگه…
ا: ببین این مثله اینه که تو حاضری دروغ بگی که پول دار بشی؟ خیلی…
م: خب نه این…اینو به قول معروف…
نعمتی: خب چرا اون آدمه جوابش بله یا خیره؟ ما نمیتونیم در مورد این قضاوت بکنیم. در مورد اینکه. بذار این مثاله…شاید….
ا: نه ولی این طرف داره واضح دروغ میگه به یه نفر توام میدونی خودشم میدونه خب و داره دروغ میگه یه پولی به جیب بزنه خب و تو داری میگی دروغ کلا یه چیز غیر اخلاقی ایه خب اونم که واضح داره دروغ میگه پس کار کاره غیر اخلاقی ایه.
نعمتی: ببین کار نه نتیجه نتیجه ی غیر اخلاقی ایه.
م: نتیجش غیر اخلاقیه.
نعمتی: اون آدم ممکنه توی ذهنش…مثلا ببین خیلی وقتا این اتفاق برای خود ما میافته دیگه….
ا: نه…میدونه داره دروغ میگه
نعمتی: حالا اگر..ببین بازم ما نمیدونیم که. ببین من کاملا دارم اینو در مورد این صحبت میکنم که ما نمیتوانیم قضاوت مطلقی داشته باشیم که اون آدم میدونه. شاید در اون لحظه که داره این حرفو میزنه اصلا یادش رفته. اینکه برمیگرده به درون خود آدم ها و (در واقع) تک تک هر کدوم از ما که تصمیم اخلاقی بگیریم یا نگیریم برمیگرده به این ماجرا. ما وقتی از بیرون داریم به موضوع نگاه میکنیم قضاوت کردن در جای خودش میتواند درست باشد یا نباشد. منتها مسئله زمانی بغرنج میشه که ما عادت میکنیم این قضاوته رو در مورد هر کیسی که باهاش مواجه میشیم داشته باشیم.
{55:07}
م: درسته
نعمتی: و نتیجش میشه همین شبکه های اجتماعی ای که الان شما دارین میبینین که (در واقع) در هر موضوعی هر روز به قول خودشون یه جاجی[90] داره اتفاق میافته. و….
م: یه سری آدم جاجو…!
ا: آره…ایرانیام که خدای این کاران. پروردگار اینن که سریع قضاوت کنن…
نعمتی: بنابراین من همه ی این حرفارو زدم برای اینکه در قالب یک جمله میخوام حرفامو جمع بندی بکنم. اون چیزی که در نهایت برای ما باقی میمونه و به نظر من شخصا معیار اصلیه برای اینکه تصمیمات اخلاقی باشن یا نباشن (در واقع) حس دورنی ای که اون ادم نسبت به دنیای اطرافش داره. و اون شیوه ی استدلال یا فکر کردن و ارزش های شخصیه که باهاش مواجهه. توی قسمت اول بخش قبلی شما در مورد این صحبت کردین طرف اگر آگاهانه میدونه که دروغ میگه و بیزینسش[91] جلو میره و این بیزینسش پایداره خب اوکی خیلیا ممکنه این کارو بکنن بله ممکنه این کارم بکنن بیزینسشونم پایدار باشه جلو بره و به نتیجه برسه ولی (درواقع) سوالی که پیش میاد اینه که قضاوت تاریخ در مورد اون آدم چه جوری خواهد بود.
م: بسیار عالی. خیلی دوست داریم که واقعا این بحثو ادامه بدیم..
ا: ببین بحث خیلی مفصلیه…
نعمتی: یه جمله هم….داخل پرانتز یه جمله من بگم. یه (در واقع) گزاره ای یا یه جمله ی معترضه ای من خیلی سال پیش خوندم خیلی توی ذهنم مونده. و اون فردیم که این جمله رو گفته اسمشو یادم نمیآد خیلی طولانی و سخت بود اسمش. حرفش این بود که به صورت حالا نقل مضمون اگر آدما همون قدر که از جریمه شدن توسط پلیس راهنمایی سر چهار راه میترسیدن در مورد قضاوت تاریخ و اطرافیانشون نسبت به خودشونم ترس داشتن هیچ وقت هچ ظلم و جنگو بی عدالتی در….
ا: هیچ وقت که نه چون بازم میبینیم پلیسه هم اونجاس جریمه هم میکنه آدمه هم کارشو میکنه ولی!
نعمتی: حالا کمتر میشه
ا: مقدار خیلی زیادی موافقم
م: خیلی عالی. خیلی خیلی بحث خوبی بود مرسی از علی که اومد فکر میکنم که ما باز هم اپیزود های بعد با توجه به دانش و تجربه ی علی…
ا: آره اتفاقا توی فصل بعد….من یک…
م: آره قطعا مزاحم علی خواهیم شد. تاکید میکنیم که ما توی این پادکست دنبال نتیجه گیری نیستیم چه مباحث دیگه چه این مبحث که کلا مبحث چالش برانگیزیه. امید جان علی جان.
نعمتی: خب من خیلی ممنونم از اینکه دعوتم کردین
م: باعث افتخار ما بود
ا: بله
نعمتی: و خودم لذت بردم از گفتگویی که باهم داشتیم. امیدوارم دوستانی که این پادکست رو گوش میکنن به این نکته ای که در تمام صحبتامون میخواستیم روش تاکید بکنیم خیلی توجه بکنن که هدف ما بیشتر از اینکه نتیجه گیری در مورد قضاوت در مورد یه اخلاقی بودن یا غیر اخلاقی بودنه یک تصمیم یا یک عمل یا یک رفتار بود بیشتر این بود که یه سری سوال توی ذهن آدما ایجاد بکنیم در مورد اخلاق کسب و کار و اخلاق کاری.
ا: آره کلا فکر کنم تو این…تو کل این پادکست ما دنبال اینیم یک موضوعاتی رو در ذهن آدما ایجاد کنیم که بهش فکر کنن و حالا هر تصمیمی میخوان بگیرن. خیلی ممنون دوستان که مارو گوش کردین خودم باهاتون خداحافظی میکنیم تا قسمت بعد.
م: خدانگه دار
نعمتی: خدانگه دار
ا: خداحافظ مرسی
[1] کسب و کار (Business)
[2] استیو جابز (Steve Jobs): طراح صنعتی، سرمایه گذار آمریکایی و مدیرعامل و بنیانگذار شرکت اپل بود.
[3] استودیو (Studio): اشاره به محل و اتاقی است که ضبط برنامهی پادکست در آن انجام می شود.
[4] شبکه سازی (Networking): (برای اطلاعات بیشتر قسمت 4 از فصل 1 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[5] شبکه (Network): (برای اطلاعات بیشتر قسمت 4 از فصل 1 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[6] اپیسود؛ اپیزود (Episode): قسمت
[7] پرسنال برندینگ (Personal Branding): برندسازی شخصی
[8] حرفه ای (Professional)
[9] وکیل مدافع شیطان (Devil’s Advocate): کسی است که استدلال خاصی را ارائه میکند و مواضعی میگیرد که لزوماً با هنجار پذیرفته شده، مطابقت نمیکند. فرد با چنین موضعگیری، سعی میکند دیگران را در روند بحث به چالش بکشد.
[10] فرهنگ (Culture)
[11] کیس استادی (Case Study): مطالعهی موردی، بررسی موردی
[12] اپلیکیشن (App: Application): نرمافزار؛ عموما اشاره به نرم افزارهایی است که در تلفن های همراه هوشمند نصب می شود.
[13] بافر (Buffer): از برنامههای کاربردی است که به شما کمک میکند تا پستهای مختلف خود را به آسانی، طبق برنامه ریزی قبلی در شبکههای اجتماعی منتشر نمایید.
[14] پست (Post): اشاره به پُستهایی است که در شبکه اجتماعی منتشر میشود.
[15] شبکه اجتماعی (Social Network, Social Media)
[16] اتوماتیک (Automatic): خودکار
[17] منیج (Manage): مدیریت کردن
[18] لندینگ پیج (Landing Page): صفحهی فرود؛ نخستین صفحهای است که بازدیدکنندگان یک وب سایت، میبینند.
[19] پلن (Plan): طرح، برنامه
[20] یوزر (User): کاربر
[21] لین استارتاپ (Lean Startup): استارتاپ ناب
[22] دیتا (Data): دادهها
[23] پرایسینگ (Pricing): قیمت گذاری
[24] توییت (Tweet): اشاره به پیام متنی است که کاربران آن را در شبکهی اجتماعی توییتر (Twitter) ارسال میکنند.
[25] سایت (Site): اشاره به وب سایت است.
[26] کانال (Channel): در اینجا کانال تلگرام منظور است.
[27] پروژه (Project)
[28] تجربه (Experience)
[29] مشتری (Customer)
[30] مدیریت پروژه (Project Management)
[31] آکادمیک (Academic): علمی، اینجا اشاره به دانشگاه است.
[32] بالانس (Balance): تعادل
[33] بیزینس (Business): کسب و کار
[34] استیو وازنیک (Stephen Wozniak): مهندس کامپیوتر، مخترع و دانشمند آمریکایی است که در ۲۶ سالگی، همراه با رونالد وین و استیو جابز، کمپانی اپل را تأسیس کرد.
[35] دیتیل (Detail): جزییات
[36] کیس (Case): مورد
[37] ایدئولوژی (Ideology): سیستمی از ایده ها و ایده آل ها
[38] مدیرعامل یا مدیر ارشد اجرایی (CEO: Chief Executive Officer)
[39] استارتاپ (Startup): سازمانی موقتی است با هدف ایجاد محصول، خدمت و یا بازار جدید که دارای ویژگی رشد مقیاسپذیر و سریع، مدل کسب و کار تکرارپذیر و درآمدزا در شرایط عدم قطعیت است. استارتاپ عموما دارای ویژگیهای نوآورانه، فناورانه مثلا مرتبط با اینترنت و ارتباطات دیجیتال است. (برای اطلاعات بیشتر قسمت 0 از فصل 1 از پادکست 10 صبح را بشنوید.)
[40] شرکت دانش بنیان: موسسات خصوصی یا تعاونی هستند که به منظور افزایش علم و ثروت، توسعه اقتصادی بر پایه دانش و تحقق اهداف علمی و اقتصادی در راستای گسترش اختراع و نوآوری و در نهایت تجاری سازی نتایج تحقیق و توسعه ( شامل طراحی و تولید کالا و خدمات ) در حوزه فناوری های برتر و با ارزش افزوده فراوان ( به ویژه در تولید نرم افزارهای مربوط ) تشکیل می شود.
[41] درآمد (Revenue)
[42] تعدیل نیرو کردن (Lay Off)
[43] پرسنل (Personnel): کارمندان
[44] استراتژی (Strategy)
[45] استرس (Stress)
[46] کانسپت (Concept): مفهوم، تصور کلی
[47] کارما (Karma): زیستکار یا عملکرد فرد در زندگی است. این عملکردها به طور خودکار پیامدهایی را در این زندگی و زندگی بعد به دنبال دارند. در واقع اعمال نیک و بد انسان در طول زمان به خود او باز خواهند گشت.
[48] ترم (Term): دوره، نیمسال تحصیلی
[49] سازمان (Organization)
[50] فایو اس (5S): نظام آراستگی که اولین بار در شرکت تویوتا ابداع شد.
[51] ریسک (Risk)
[52] پارامتر (Parameter): معیار و شاخص
[53] شرکای تجاری (Business Partners)
[54] برد برد (Win Win): در اینجا به این معنی است که هر دو طرف یک ارتباط برنده باشند.
[55] خدمت (Service): سرویس
[56] سود (Profit)
[57] کتگوری (Category): دسته بندی
[58] هم بنیان گذار (Co-founder)
[59] تیم (Team)
[60] استاپ (Stop): متوقف کردن
[61] وبلاگ یا بلاگ (Weblog or Blog): صفحهای از وب سایت که در آن انواع محتوا از قبیل متن، عکس و ویدئو و … به صورت مجزا بارگذاری و منتشر میشود. هر قسمت از این صفحات منتشر شده را اصطلاحاً پُست میگویند.
[62] فناپ (Fanap): شرکت فناوری اطلاعات و ارتباطات پاسارگاد آریان (فناپ) با سرمایهگذاری گروه مالی پاسارگاد و همکاری جمعی از نخبگان و فارغالتحصیلان دانشگاههای برتر کشور تأسیس شد.
[63] مشاوره مدیریت (Management Consultant)
[64] آی تی (IT: Information Technology): فناوری اطلاعات
[65] استراتژی (Strategy)
[66] بیزینس پلن (Business Plan): طرح کسب و کار
[67] بیزینس مدل (Business Model): مدل کسب و کار
[68] ام بی ای (MBA: Master of Business Administration): دوره کارشناسی ارشد مدیریت کسب و کار
[69] پست (Post): اشاره به پُستهایی است که در بلاگ منتشر میشود.
[70] فیلد (Field): حوزهی کاری
[71] چلنج کردن (Challenge): به چالش کشاندن
[72] چشم انداز (Vision)
[73] بریک (Break): استراحت، استراحت کردن میان کار یا جلسه ای
[74] نت ورک (Network): شبکه (برای اطلاعات بیشتر قسمت 4 از فصل 1 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[75] اپ (App: Application): اپلیکیشن یا نرمافزار؛ عموما اشاره به نرم افزارهایی است که در تلفن های همراه هوشمند نصب می شود.
[76] وب سایت (Website)
[77] شنوتو (Shenoto): یک بستر نرمافزاری و وبسایت ایرانی برای انتشار، پخش، به اشتراکگذاری، دانلود و خرید فایلهای صوتی (پادکست) و کتابهای صوتی در محیط وب و موبایل است.
[78] کامنت (Comment): نظر، اظهار نظر
[79] منشن (Mention): نام بردن موضوع یا شخصی؛ در اینجا منظور نام بردن شخص یا حساب کاربری در شبکه های اجتماعی است.
[80] دایرکت (Direct): مستقیم؛ ویژگی در شبکه اجتماعی بخصوص در اینستاگرام که از ظریق آن کاربران می توانند به صورت مستقیم و خصوصی به یکدیگر پیام دهند.
[81] منابع انسانی (Human Resources)
[82] فنی (Technical)
[83] رهبری (Leadership)
[84] نویز (Noise): سر و صدا
[85] چالش (Challenge)
[86] فرموله بندی شده (Formulated)
[87] کاگنیتیو بایاس (Cognitive Bias): تعصب شناختی، سوگیری شناختی
[88] رفرنس (Reference): ارجاع دادن، در اینجا منظور منابع مربوطه از جمله کتاب، مقاله و …. می باشد.
[89] کانتکست (Context): زمینه
[90] جاج (Judge): قضاوت کردن
[91] بیزینس (Business): کسب و کار
3 دیدگاه