متن پیادهسازی شده قسمت 0 از فصل ۱ پادکست ۱۰ صبح با عنوان: استارتاپ چی نیست؟
میثم: سلام. من میثم زرگرپور هستم و اینجا پادکست 10 صبح. قسمت اول از فصل اوله. خیلی خوشحالم که همراه دوست خوبم امید اخوان در استودیو[1] شنوتو[2] حضور داریم و این پادکست رو داریم برای شما ضبط میکنیم. امید جان….
امید: سلام به همه. من امید اخوانم. میثم فکر میکنم که توضیحات بیشتر رو میده. اسم پادکست 10 صبحه و میثم میگه که چرا اسم 10 صبح رو انتخاب کردیم. من فقط بگم این اپیسود[3] اول هست ولی اسمش اپیسوده صفره. حالا….
م: آهان!
ا: توضیح میدیم.
م: اوکی… راست میگی، کاملاً درسته.
(موسیقی)
م: چرا 10 صبح؟ واقعیتش اینه که، از 21 خرداد 95،… من در توییتِر[4] و لینکداین[5]، یه مجموعه نکات کوتاه کاربردی برای استارتاپها[6] منتشر میکردم که 21 خرداد 96 این انتشار تموم شد ع… و طبق تجربه 1 ساله به این نتیجه رسیده بودیم که بعضی از این نکات نیازه که توضیح بیشتری داده بشن، بعضیاشون گنگ و نامفهوم بودن، به هر حال…ع… رسانه اصلی انتشار این نکات توییتر بوده که توییتر به هر حال محدودیتای خاص خودشو داره که کمترین محدودیتش 140 کاراکتره. به این نتیجه رسیدم که…. و به این نتیجه رسیدیم که یه پادکستی منتشر بکنیم که ع…م یه مق… یه تعدادی از این نکات رو بیشتر توضیح بدیم ع… و خب بهترین رسانهای هم که میتونستیم پیدا بکنیم پادکسته. به خاطر اینکه بچههای استارتاپی ممکنه که همینجوری که نشستن سر کارشون، هدفون[7] بزنن تو گوششون ،گوش بدن یا توی مترو، توی تاکسی گوش بدن و کمتر از مثلاً یه چیزی مثل ویدئو بِلاگ[8] یا حتی خود وِبلاگ[9]، احتیاج به این داره که شما کل زمانتون رو صرفش بکنین. به خاطر همین رفتیم سراغ پادکست و به خاطر همین اسمش شد، پادکست 10 صبح. در این فصل هم راجع به سبک زندگی و فرهنگِ کاری استارتاپی صحبت میکنیم.
ا: آره. ما با میثم صحبت کردیم، بعد دیدیم که در واقع مسائل حالا تِکنیکال[10] و تخصصیِ استارتآپها راجع بهش خیلی محتوا هست. خیلیا نوشتن، خیلیا گفتن. کلاس هست، مجله هست، فلان هست. ترجیح دادیم که یه چیزی باشه یه خُرده متفاوت و جدید باشه و صحبتی که باهم کردیم، گفتیم بریم یه خرده روی در واقع سبک زندگی، مسائل فرهنگی، حرفهای، شخصی استارت آپها و فاندرهاشون[11] صحبت بکنیم ع…م که ایشالا جذابیت بیشتری داشته باشه.
م: همین طوره. منم خیلی امیدوارم، به خاطر اینکه موضوعیه که واقعاً راجع بهش یا صحبت نشده یا خیلی کم صحبت شده.
(موسیقی)
م: خب فصل اول 12 تا اپیزود[12] داره ع…م یا به قول امید 12 تا اپیسود داره!….
ا: (خنده)
م: آره اینجا الان توی این متنی که جلوی من گذاشتن نوشته اپیسود! ع… و ما به این نتیجه رسیدیم که شاید بد نباشه همین اول کار، تکلیفو مشخص بکنیم که داریم راجع به چی صحبت میکنیم. راجع به استارتاپ وقتی که داریم حرف میزنیم، استارتاپ چی هست و استارتاپ چی نیست. به خاطر همین فصل اول ما 12+1 اپیسود داره استاد! و فکر میکنم موضوعات جذابی هم داریم.
ا: آره، در واقع ما عملاً 13 اپیسود خواهد بود، چون که این اپیزود صفره. تو اپیزود صفر گفتیم اول بیاییم یه خرده راجع به اینکه استارتاپ چی هست یا بهتره بگم، چی نیست صحبت کنیم که بعد تو 12 اپیسود بعدی در واقع زمینه فراهم باشه. یه سری موضوع انتخاب کردیم، بازم ممکنه یه خرده تغییر بکنه ولی یه چیزای مثل اینکه آیا کارآفرینها[13] زاده میشن یا نه! ممکنه در واقع شما کاراکتِر[14] و خصیصههای کارآفرین رو بعداً بیاموزی و اکتسابی باشه…
م: خیلی دعوا هست! سر این یه موضوع به طور خاص.
ا: میخواییم دعوا کنیم اصن!
م: آهان! آره راست میگی. من و امید دوستای خیلی قدیمی هستیم در حد 20 سال، ولی قرارمون به دعوا کردنه!
ا: قرارمون اینه که همدیگرو به چالش بکشیم. مشکلی که داریم اینه که تو خیلی چیزا همنظریم! دیگه راجع به مثلاً یه سری مهارتهای نرم[15]، راجع به حتی حفظ سلامتی ع… در واقع تیمهای استارتاپی، نِتوُرکینگ[16]، صداقت ع…. ابهامی که در واقع وجود داره توی استارتاپها ع…. و واقعاً هدفمون اینه که یه گپ و گفتی باشه. نه میخواییم ع…. آموزشی توش باشه نه میخواییم نتیجهای بگیریم. میخواییم ع…. در واقع یه گپ و گفت ع…. دوستانه باشه و حتی از مهمونهایی هم بر حسب نیاز دعوت کنیم که بیان و در واقع حالا 3 نفری، 4 نفری باهم راجع به این موضوعات گپ بزنیم.
م: من فقط یه نکتهای به صحبت امید اضافه که نه، تاکید بکنم! اینه که ما توی این پادکست اولاً دنبال آموزش دادن نیستیم و دوم اینکه خیلی دنبال نتیجه گرفتن نیستیم؛ یعنی دنبال اینکه بگیم که خب نتیجه این که مثلاً آدمها کارآفرین زاده میشن یا کارآفرینی[17] رو میآموزن یک حکم نهایی بدیم. نه! داریم راجع بهش حرف میزنیم، سعی میکنیم که موضوعات مختلفی رو توی اون از جنبه… یک موضوع رو از جنبههای مختلف ببینیم، به خاطر همین کلا تلاشمون به اینه که نتیجه گیری نکنیم. استاد استارتاپ چی نیست؟
{5:32}
ا: بیا از مثالای خیلی ساده شروع کنیم. به نظر تو مثلاً یه نونوایی، خیاطی، یه مغازه دریانی استارتاپ میتونه باشه؟
م: به شرطههاو شروطهها! فکر میکنم که آره میتونه باشه ولی همین جوری که هستن نه!
ا: به هر حال مثلاً یه خیاطی فرض کن. یه مغازه خیاطیه، در چه حالتی میتونه یه استارتاپ باشه؟
م: خب، خیلی بستگی داره به اینکه ما تعاریف استارتاپی رو بررسی بکنیم. ولی فکر میکنم که جدا از اون، بد نیست از بیزینِسهایی[18] مثال بزنیم که قطعاً استارتاپ نیستن یعنی مثلاً خیاطی به همین شکلش، فکر نکنم استارتاپ باشه. به خاطر اینکه ع…. یه بیزینِسیه که هیچ ابهامی نداره…
ا: بله.
م: مقیاسپذیر[19] خیلی نیست و…. یعنی با همین شکل فعلیش، و به خاطر همین قطعاً استارتاپ نیست. ولی یه سوالی قبلش من بپرسم. چرا مهمه که ما از قبل بدونیم که یه بیزینِس استارتاپ هست یا نه؟
ا: این سوالو من به نظرم بذار آخرای این پادکست جواب بدیم…
م: آهان.
ا: یه خرده در واقع این صحبتها رو بکنیم و من یه مثال خیلی خوبی دارم که (خنده) یعنی ما واقعا یک دغدغهای که داشتیم که…. ع…. آیا یه کاری که داشتیم میکردیم یه استارتاپ هست یا نیست…
م: آهان… الان من یه مثالی به ذهنم رسید. یه رفیقی من داشتم و هنوزم دارم که کاشان درس میخوند. ع…. این بنده خدا در مدتی که توی کاشان بود به خاطر اینکه به عرقیجات خیلی علاقه داشت (البته عرقیجات از نوع سنتیش) …(خنده)… خیلی علاقه داشت. یه تعداد زیادی تولید کننده خوب شناسایی کرده بود و اومده بود یه بیزینِسی راه انداخته بود. میرفت مثلاً گلاب و عرق نعنا و عرق بیدمشک و نمیدونم معجون کبد و این حرفا رو با قیمتای خیلی خوب میخرید. بعد که اومده بود تهران و تهران مستقر بود، هفتهای یه بار یه 2، 3 تا کارتن براش پر میکردن، میدادن این اتوبوسای کاشان-اصفهان براش میآوردن. این تحویل میگرفت با پیک میداد ع….م مثلاً به عطاریهای معتبر مثلاً سراسر تهران ع….م پخش و توزیع میکرد. یه روزی این رفیق من اومد بهم گفت که میثم من یه استارتاپ خیلی توپ دارم و…. ع…. بیا به من کمک کن. بعد من گفتم خب توضیح بده، همین توضیح رو داد به من و من واقعاً از پاسخ درماندم….
ا: (خنده)
م: …. که چه شکلی من به این بگم که این بیزینِس استارتاپ نیست! و توام قبول داری که استارتاپ نیست!؟
ا: ببین همون طور که میگی خیلی بستگی داره یعنی ع…. به نظرم خب، واقعاً ع…. یه سری تعاریفیه، ع…. اونقدری که من میدونم استارتاپ یه تعریف واحد نداره که همه حالا علما سرش توافق داشته باشن. ع…. قطعاً میتونیم بگیم که…. به هر حال عدم قطعیت[20] توی استارتاپ هست. حالا تعاریف مختلفی بوده از جمله اینکه ع…. به هر حال اِسکِیلِبِل[21] باید باشه حتماً. باید به یک مدل کسب و کاری[22] برسه که پایدار باشه. ع…م حالا اگه قراره سودده[23] باشه واقعاً بتونه ع…. در واقع سود[24] بده. اما همه اینا که ما داریم بحث میکنیم به نظرم خیلیاشون شاید یه کسب و کار نوپا است، یه کسب و کار کوچیکه که داره تاسیس میشه. خیلیاش… این مثال معروف ع…. (خنده) کارخونه آفتابهسازی رو خیلی وقتا میزنن، میگن که یه چیزهایی که دیگه ساخته شده، بازارش معلومه،… روش تولیدش[25] معلومه،… قیمتش تو بازار[26] معلومه و غیره. خب قطعاً استارتاپ نیست شما میتونی بیزینِس پِلَناش[27] رو بری دانلود[28] کنی، از وزارت صنایع بگیری و غیره….
م: من همین الان حرفتو قطع بکنم. تو یه حرفی زدی منم بهش اعتقاد دارم اونم اینکه اگر که بیزینِس مُدل[29] معلوم نباشه….
ا: بله.
م: ….این احتمال وجود داره که این بیزینِس یه استارتاپ باشه. به هر حال میدونیم که استارتاپها دنبال یک بیزینِس مدل پایدار[30] و تکرارپذیر[31] هستن و وقتی راجع به بیزینِس مدل صحبت میکنیم بیشتر راجع به این صحبت میکنیم که چه ارزشی[32] رو استارتاپ به چه مشتریای[33] میده و چه شکلی ازش پول در میاره.
ا: آره.
م: ….چه جریان درآمدیای[34] ایجاد میکنه.
ا: خب از طریق چه کانالهایی[35] حتی میده….
م: آره، اکی….
ا: آره، خونههایی که میده
م: …. الان… و از طرف دیگه میگیم که یکی از مهمترین ویژگیهای دیگه استارتاپها که آقامون “اِستیو بلنک[36]” راجع بهش صحبت میکنه. از زبان مبارک استیو بلنک یه بار شنیدم این موضوع رو…. (خنده)
ا: (خنده)
م: …. که آقا همه چیز به کنار، عدم قطعیت استارتاپها مهمه. خب این چیزی که تو الان داری میگی هم عدم قطعیت داره.
{9:50}
ا: آره ببین، ع…. جدیدترین تعریف رو شاید “اِریک ریس[37]” تو کتاب “لین استارتاپ[38]” داده و کلاً آب پاکی رو ریخته. گفته هر جایی که شما دارید یک ارزشه حالا جدید یا نوآورانهای[39] خلق میکنید که توش عدم قطعیته، این یه جور کارآفرینیه خب؟ میگه که مهم نیست که 2 نفرین، 200 نفرین! مهم نیست پول دارین، پول ندارین! مهم نیست تو گاراژین تو شرکت بزرگین. ع…. عملاً اومده کل این بازی رو بهم زده و این تعریف کارآفرینی و استارتاپ رو بسیار بزرگ کرده به خاطر عدم قطعیت. خب قبلاً یک تعریفی بود میگفتن که در واقع همینی که تو گفتی، اگر شما در واقع یک سازمان[40] یا یک مجموعهای هستی، بدونی مشتریت کیه، چه ارزشی داری بهش میدی و چه جوری داری پول درمیاری، یعنی این 3 تا شرط حاصل بشه تو عملاً دیگه از استارتاپ دراومدی. این بحثی بود که من ع…. یه بار، اولین باری که فکر میکنم با دیجیکالا[41] صحبت کردم، داشتم بهشون میگفتم که فکر کنم اون موقع 100، 120 نفر رو رد کرده بودن. موقعی که من باهاشون شروع کردم کار کردن و بحث این بودش که من میگفتم خب شما الان دارین تقریباً به یک حالا شرکت ساختاریافته کُرپُریت[42] تبدیل میشین و اونا به شدت مخالف بودن و اعتقاد داشتن که هنوز استارتاپن. در حالی که حالا اگه با این تعریف بخواییم نگاه کنیم خب دیجیکالا دقیقاً مشتریش معلومه، بیزینِس مدلش معلومه، همه چیش معلوم بود واقعاً. …. از این حیث میتونیم بگیم که دیگه استارتاپ نبود.
م: یه بار دیگه تعریف “اِریک ریس” رو میگی؟
ا: « اِریک ریس» کلا میگه هر جا عدم قطعیت وجود داشته باشه، عدم قطعیت شدید ع…. و شما داری یک حالا مثلاً ارزش نوآورانه یا جدیدی رو …. ارائه میدی.
م: پس این رفیق من که بیزینِس گلاب داره اگر که ع….م مثلاً فرض بگیر که به جای اینکه گلاب و عرق نعنا و این تیپ چیزای معمولی بیاره، یه معجونی بیاره که مثلاً ادعا بکنه که چه میدونم من با استفاده از عرقیجات گیاهی مثلاً ظرف یک ماه 30 کیلو از وزن شما رو کم میکنم بدون عارضه….
ا: اوهو
م: …. این میتونه استارتاپ باشه؟ به خاطر عدم قطعیت؟
ا: آره واقعاً عدم قطعیته. نمیدونه این محصول میگیره یا نه…
م: خب ممکنه عدم قطعیته از جنس فروش باشه، نه از جنس ذات استارتاپی، ذات بیزینِس.
ا: ع… ممکنه هر دوش باشه. ببین تو فرض کن که ایشون به یه ایدهای[43] رسیده….
م: درسته….
ا: …. خب، که اگه من این رو درست کنم میتونم برم بفروشمش. ولی این ایده رو نداره که آیا براش مشتری وجود داره یا نه. بحث الان فروش[44] رو بذاریم کنار خب. تو الان بگو من آفتابه، نمیدونم صابون، شامپو، یه چیزایی که مشخصه مردم هر روز دارن استفاده میکنن، دیگه عدم قطعیتی توش نیست. حالا با فرض اینکه خیلی چیزه، محصول عجیب غریبی نباشه خب. ولی یه چیزی مثل این چون نبوده، خب، یعنی چون متفاوت هست این عدم قطعیت هست که اصلاً شاید مشتری این رو نخواد، اصلاً کلا نیازی رو بر طرف نکنه، خب. یا سر قیمتگذاریاش[45] حتی ع…. به نظرم تو این در واقع کِیس[46] خاص اگر که این طرف میخواسته اینو به شدت اِسکِیل[47] کنه، سریع بره تو بازار، مثلاً همه ایران رو بگیره میتونه یه جورایی استارتاپ تلقی شه.
م: الان تو راجع به اِسکیل کردن صحبت کردی…
ا: اوهو!…
م: تو یعنی قابلیت مقیاسپذیریِ یه بیزینِسو…
ا: بله…
م: ع…. شرط نمیدونی توی استارتاپ بودنش ممکنه که طرف بتونه…
ا: چرا…
م: ….خیلی خوب پول دربیاره… ممکنه که عدم قطعیت داشته باشه. یعنی این عدم قطعیته اوم…. تنها معیار یا حتی، البته مهمترین معیار هست ولی مثلاً اینجوری نیست که… ولی مثلاً اینجوری نیست که ….عم…. فقط همین یه معیار باشه که پَس[48] و فِیل[49] باشه و قبول و رد انجام بده.
ا: عم…. آره من با تو، توی این زمینه موافقم. یعنی نگاه کنه واقعاً، رشد[50] مقیاس پذیر و به نسبت سریع! واقعاً به نظر من از خصیصههای مهم یه استارتاپ هست…
م: خب من از شنوندگان محترم این پادکست، پیشاپیش معذرتخواهی میکنم. من سعی کردم امید رو به چالش بکشم(!)…. (خنده)
ا: (خنده)
م: …. ولی احتمالاً در طول این پادکست، ما این مشکل رو خواهیم داشت که کلا روی مواد زیادی با هم دیگه همنظریم! البته روی یه مورد همنظر نیستم، تو مسئله صداقت…
ا: ان شاالله… (خنده)
م: آره ولی رو اون قشنگ چَلِنج[51] میکنیم!
ا: خب ما اتفاقاً، حالا اینی که گفتی خیلی جالبه همین الان به ذهنم رسید. رِدبول[52] که هست که خب یه جور نوشابه انرژی زاس، دقیقاً از همین جا شروع شد. تا جایی که میدونم فاندِرش میره تایلند و بهش یه مثلاً معجون انرژیزا میدن و میخوره و خوشش میاد. چون هم انرژتیک[53] میشه و از اون ایده استفاده میکنه. یهو ردبول رو شروع میکنه درواقع تولید کردن و پخش کردن و کل دنیا رو میگیره. واقعاً شاید بتونیم بگیم اون یه جور استارتاپ بوده.
م: خب الان بذار به اون موضوع کِیس خیلی…. محبوب مربیان استارتاپی و افرادی که آموزش استارتاپی میدن….
ا: اوهو…
م: ….من اشاره بکنم به اسم…. دِراپ باکس[54].
ا: خب!
م: من بعید میدونم که کسی آموزش استارتاپی بده و از دراپ باکس مثال نزنه…
ا: آره، تو کِیس اِستادی[55] یای من که همیشه هست…
م: آره منم معمولا میگم… خب ببین دراپ باکس اومد یه، با یه سیستمی متوجه شد که اوکی، من این محصولی که دارم میدم یا این سرویسی که دارم ارائه میدم احتمالاً مقبول خواهد بود.
{15:10}
ا: بله.
م: و پس دیگه عدم قطعیته رو نداشت ولی همهمون اعتقاد داریم که دراپ باکس استارتاپ بود و…
ا: خب نه، ببین دراپ باکس اول از همه نمیدونست که آیا این مقبول میشه یا نه. دراپ باکس تو شرایطی بود که رقبای[56] خیلی قوی داشت و شاید ایدهه خیلی ایده نویی نبود ولی حالا اون، در واقع ارزش پیشنهادی[57] که داشتن فکر میکردن خاصه و…
م: با اون ویدئوهه متوجه…
ا: ویدئوهه…
م: نشدن که…
ا: بین خب یه استقبالی رو حدس زدن…. خب. ولی دوباره فکر میکنم یه سال بعد اینا دوباره یه ویدئوی دومی دادن که فکر کنم اون 75هزارتا سابسکریپشِن[58] گرفتن. مسئله این بود که اینا نمیدونستن که میان تو بازار آیا رقبا لهشون میکنن یا نه یا خود…
م: آهان جنس عدم قطعیته این بود…
ا: یکیش این بود، یکی هم این که به هر حال ببین آدما اومدن خب ایمیلشو زدن سابسکرایب[59] .. سابسکرایب کردن خب، و اینا شاید نمیدونستن که واقعاً برن تو بازار قیمتگذاری بکنن آیا ملت واقعاً میان بخرن یا نه.
م: اوهوم… خب امید هنوز خیلی چیزا هست، من باید از تو یاد بگیرم.
ا: اختیار دارین، قربان!
م: مرسی که اینجایی. خب الان راجع به اون چیزم صحبت کن. من خیلی جذاب به نظرم میاد….
ا: چی؟
م: ….موضوع آفتابه تا شوی سفری!….
ا: (خنده)
م: ….دوستان الان قراره راجع به آفتابه صحبت بکنیم(!) اگر مشغول خوردن و آشامیدن و اینا هستین (خنده) ….
ا: (خنده)
م: …. پاوز[60] بکنین بعد برگردین! آفتابه تاشوی سفری موضوع خیلی دوست داشتنی توئه!
ا: (خنده)
م: …. یکی آفتابه تاشوی سفری تولید بکنه… (خنده) این استارتاپه؟ کارگاه تولید آفتابه تاشوی سفری!
ا: داستان (خنده)… من واقعاً موضوع مورد علاقم نیست ولی این کِیس آفتابه خیلی تو بحث مثلاً تولید و اینا، تو حالا، استادا که درس میدادن اینا، سریع میگن آقا مثلاً میخوای یه کارخونه آفتابهسازی بزنی اینطوری… به عنوان یه محصول خیلی… ع….
م: دمدستی.
ا: دمدستی که راحت تولید میشه که همه جا هست. اما من و میثم (خنده) داشتیم چند وقت پیش گپ میزدیم و من… یا فکر کنم خود میثم گفت ع…. من… هم سفر خارج زیاد میرم، هم کَمپینگ[61] زیاد میرم و اغلب میبینم ملت این دردسر به هر حال …. (خنده) به نظرم از این موضوع بگذریم!
م: اوکی دردسرهایی دارن!
ا: دردسرهایی دارن و خب داشتیم میگفتیم اگه یه آفتابه تاشویی باشه که ملت تو سفر استفاده بکنن. آیا این میتونه یه استارتاپی باشه یا نه، درسته؟
م: به نظرم میتونه باشه.
ا: متاسفانه به نظر منم میتونه باشه اگر واقعاً…
م: چرا متاسفانه… خب این داره مشکلی رو از یکی حل میکنه…
ا: چون من و تو موافقیم باز باهم! (خنده)
م: بسیار عالی… خب یه موضوع خیلی با مزهای که من دیدم این بود که …. من اخیراً ع… خونه یه دوستی دعوت بودم ع…. توی یکی از روستاهای نزدیک تهران. شفافسازی بکنم، نمیدونم پارتیو این حرفا نبود واقعاً خونه دعوت بودیم. ع…. وقتی که رسیدم به اونجا نزدیک غروب بود. شب جمعه بود، یه پنجشنبهبازاری داشت برگزار میشد….
ا: آهان…
م: ….و من خیلی خوشحال شدم زدم کنار و پاشدم رفتم پنجشنبه بازار و… اولین اینکه فضا خیلی جذاب بود برام، به خاطر اینکه دیدم که تقریباً بالای 95% افراد به زبانی غیر از فارسی صحبت میکنن و بالای مثلاً 60-70درصدشون ایرانی نیستن، به هر حال مهاجرن. بعد یه پدیدهای من دیدم که خیلی عجیب بود برام. اون منطقه، منطقه از نظر اقتصادی قویای نبود. دیدم که ماکارونی فله میفروشن! یکی اگر که بیاد و خب این خیلی خوبه دیگه، ما همیشه مثلاً میگیم که شما مثلاً محصولی بسازید که قابلیت شخصی سازی، کاستومایز[62] شدن داشته باشه. مثلاً من اگر که بخوام ع…. یه مثلاً پاستا یا ماکارونیای درست بکنم که ترکیبات مختلف توش باشه باید برم مثلاً 5 تا بسته بخرم.
ا: بله
م: در حالی که اونجا میتونستم برم مثلاً بگم که آقا یه مشت از این به من بده، یه مشت از این بده… ع…م یه همچین چیزی. کارخونهای که… حالا کارخونهه که نه ولی مثلاً این بیزینِس مدلی که روی توزیع ماکارونی فله است میتونه استارتاپ باشه؟
ا: آره همینو میخواستم بگم. یه آدم عملاً اومده بیزینِس مدل فروش ماکارونی رو، عوض کرده…
م: آره.
ا: که خیلی استارتاپها واقعاً این کارو میکنن یعنی یه چیزی که وجود داره یه عرضهای که وجود داره رو بیزینِس مدلش رو یه خرده بالا پایین میکنن، نحوه مثلاً ارائهاش، در واقع همون کانال فروشاش[63] رو شاید، خب. ع…. به نظرم یه آدم اگر که این کارو کرده و دنبال این بوده که یه رشد مقیاسپذیری …. پیدا بکنه و به این نتیجه برسه که آقا این واقعاً پایداره میتونه تو تمام مثال، بازارهای ایران بره و اینطوری بفروشه، آره… چون ….
م: پس…
ا: ….عدم قطعیت رو داره واقعاً نمیدونه که مردم فله میخرن یا نه. ممکنه من بگم نه این از لحاظ بهداشتی خوب نیست یا بِرَندش[64] معلوم نیست و نخرم پس این عدم قطعیته واقعاً توش هست.
م: الان موضوع ماکارونی مطرح شد…. من میخوام… خلاصه ذهنا رو ببرم به حدود 20 سال پیش که انبوهی کارخونه تولید ماکارونی و اینا توی کشور راهاندازی میشد. ع…. حالا به هر حال مجوزهایی میدادن، ماکارونی چیز جذابی بود، محصول جذابی بود و حالا شرایط اقتصادی و اجتماعی جوری بود که مورد پذیرش بود و تعداد زیادی کارخونه تولید ماکارونی، کارگاه تولید ماکارونی راه اندازی شد و اغلبشونم ورشکست شدن. جوری بود که اینا اسم که پیدا نمیکردن و اسمای عجیب غریب حتی میذاشتن. حواسمون باشه که الان استارتاپ زدن هم یه وقت به سرنوشت مشابه کارخونه ماکارونی توی اواخر دهه 70 و اینا دچار نشه.
{20:18}
ا: خب بذار من چند تا سوال ازت بپرسم.
م: اوه اوه استاد من سختمه جواب بدم به سوالای شما!
ا: به نظر تو مثلاً یه کارخونههایی که، مثلاً مهرام خب. مهرام الان بیاد یه سس جدید تولید کنه، یا دستمال چشمک بیاد یه دستمال مثلاً 5 لایه بزنه. آیا این رو میتونیم یه جور استارتاپ حسابش بکنیم؟
م: ببین من فکر میکنم که نمیدونم آخه اگر که برگردیم به تعریف استاد « اِریک ریس» ، تو میگی که آره به خاطر اینکه عدم قطعیت داره ممکنه فروش نره کما اینکه ما مثلاً کارخونههایی توی ایران سراغ داریم مثلاً فرض بگیر توی صنایع لبنی که انبوهی محصول شکست خورده دارن.
ا: بله.
م: خلاقیت[65] چسبیده به سقف! نوآوری چسبیده به سقف و اومدن تولید کردن و حالا به هر حال شکست خورده و رفتن سراغ محصول بعدی، ولی به نظر من نه اینا استارتاپ نیستن الزاماً… چالش پیدا کردیم! چقدر عالی…
ا: بالاخره خوشحالم که باهات موافق نیستم! خب…
م: اینا الزاماً استارتاپ نیستن چرا باید استارتاپ باشن اِسکیلبل بودنشون معنی نمیده، داره یه چیزی تولید میکنه در درجه اول و این تولیده… ببین شاید لازم باشه که راجع به مفهوم مقیاسپذیریه بیاییم یه کم صحبت بکنیم.
ا: آره ببین من، من چه جوری به این موضوع نگاه میکنم. میگم ممکنه مثلاً مهرام یه سس جدیدی رو ابداع بکنه خب… و عملاً فرض بکن یه تیم کوچیک مثلاً توسعهی محصول[66] که خلاقه و فلان، توی مثلاً مهرام تشکیل بشه و این تیم بیان یه محصول جدیدی بدن بیرون خب. طبق تعریف “اِریک ریس” اینا واقعاً کارآفرینن خب، اِریک ریس میگه حتی توی یه شرکت بزرگ یه تیمی…
م: همینطوره…
ا: میتونن بیان. حالا بحث مقیاس پذیریش اینه که خب اگه این بیاد خیلی در واقع همه ازش استقبال کنن یهو ممکنه یه رشد خیلی زیادی بکنه و مثال به جایی برسه که شما به جای سس گوجه فرنگی مثلاً از سس مثلاً نمیدونم هالوپینیوی مهرام استفاده کنین، پس اِسکِیلش هم میکنه عدم قطعیت هم که داره دیگه تو نمیدونی طرف…
م: آها آهان خب مفهوم اِسکِیل کردنه فک میکنم یکم متفاوته.
ا: خب بازش کنیم.
م: به نظر تو اِسکیل شدنه، مقیاس پذیر کردن ایده چه شرایطی باید داشته باشه؟ یعنی باید چی باشه که تو بگی اِسکیل میشه؟ من میگم که ببین به هر حال به ازای هر واحد محصول داره یه هزینهی[67] مشخصی رو بکنه، میکنه مگر اینکه هزینه آر اَند دیای[68] که اولش انجام داده انقد هزینه کمی باشه…
ا: خب.
م: که تو بگی که… یا شایدم هزینه زیادی باشه. هزینه عمده رو اون موقع انجام داده و الان دیگه فقط با همون هزینه اول داره فقط تولید انجام میده.
ا: عه ببین من…
م: شایدم من خیلی آیتی بِیسد[69] دارم میگم..
ا: آره من، من راستشو بخوای بحث هزینه و سرمایه[70] رو اصلاً دخیل نمیکنم. منظور من از اِسکیل کردن اینه که مثال، همین واقعاً بیاد یهو جای سس گوجه فرنگی رو بگیره یعنی از تولیدش مثلاً همینجوری از کم شروع شه و با یک نموداری که در واقع اون هاکی اِستیک[71] بهش میگن…
م: بله.
ا: یعنی اون شیب شدید رو تو یه زمان کمی طی بکنه حالا مثلاً توی فروشش. خب… حالا توی مثلاً چه میدونم سافتوِر از اِ سِرویس[72] ما میریم مثلاً راجع به یوزِر[73] و ریکِرینگ رِوِنیو[74] و فلان و این داستانا حرف میزنیم. من اینم این وسط اضافه کنم ما مخصوصا تو این پادکست… باز برای این که یه خرده متنوع باشه راجع به استارتاپهای آیتی و های تِک[75] و اینا تا جای ممکن صحبت نمیکنیم…
م: همین طوره.
ا: یه سری مثال دیگه رو که کمتر صحبت شده بگیم… اینم همینه من به نظرم اگه فروشش مثلا…ً ظرف مثلاً 2 سال یهو مثلاً 100 برابر بشه و اون طوری مدل در واقع اون چوب هاکی بره کاملاً اِسکیلبله…
م: خب. پس فکر میکنم من و تو باید یه وقت مُوَسَعی بذاریم بیرون این استودیو و راجع به اِسکیل کردنه صحبت بکنیم!
ا: حتماً.
م: چون خیلی نمیخواییم نتیجهگیری بکنیم در این پادکست و شاید خودش تبدیل شد به یه پادکست جدا. خب یه چیزایی تو الان اینجا نوشتی خیلی جذابه برام…
ا: آره من…
م: به عنوان یه بیانیه به نظرم بگی خیلی فوقالعادس!
ا: من داستانش اینطوریه که خیلی تو این چند ساله خصوصا که برگشتم خب. خیلی این بحث استارتاپ تو خیلی جاها میری تو خیلی جمعا حتی مهمونیا و این بحث استارتاپه هست. خیلیا صحبت میکنن میگن مثلاً ما یه استارتاپ داریم اینطوری، ما استارتاپی کار میکنیم ما فلان و این ها. عه خب یه چیزاییو من تو طول زمان جمع کردم که توی در واقع کورس[76] حالا لین استارتاپ یا استارتاپ جیپیاِس[77] که درس میدم راجع بهش صحبت کنم. یکی اینه که خب ببینید لزوماً هر وب سایتی، هر موبایل اپی هر کسب و کاری که حتی تو حوزه فناوری پیشرفته باشه لزوماً استارتاپ نیست…
م: همین طوره.
ا: خیلیا فکر میکنن چون یه اَپ[78] موبایل زدن پس مثلاً استارتاپه. یه بحث دیگه هست که خیلی داغه و ما اتفاقاً میخواییم که نظر شما رو راجع بهش بدونیم و آخر پادکست میپرسیم، راجع به کپی کردن مدلهای کسب و کاره یعنی یه استارتاپی هست موفق شده حالا شما اون بیزینِس مدل رو میای کپی میکنی، از یه کشور دیگه میاری آیا این استارتاپه یا نه؟ این خیلی توش بحث هست آخر پادکست بهش میرسیم. یه وقتا شما ممکنه یه مثلاً پُروتوتایپ[79] حالا اِمویپی[80] یه همچین چیزی بسازین، یه وقتا شما ممکنه خیلی ایده خلاقی دارین، یه وقتا ممکنه شما یه مثلاً تیم کوچیکی دارین که خیلی بدون ساختاره. خیلی از اینا لزوماً استارتاپ نیستن. حتی خیلیا به نظرشون کار کردن بدون برنامه ریزیو خیلی شلخته و…
{25:37}
م: آخ آخ آخ خیلی(ا) (اینجورن)…
ا: بدون ساختار و فرایند… فکر میکنن اگه اینطوری کار کنن یعنی استارتاپ دارن در حالی که این ربطی نداره و من خیلی جاها میشنوم که طرف میگه بابا مثلاً مهندس ول کن بابا نمیخواد برنامه بریزی همین جوری استارتاپی…
م: استارتاپی (هر دو با هم) میریم جلو..
ا: که من به نظرم واقعاً این استارتاپی نیست و هیئتی کار کردنه. که من توی کسب و کار به شدت باهاش مخالفم و یه آفتیه که متاسفانه من به شدت توی سازمانهای ایرانی میبینم که هیئتی کار میکنن و خب بعضیاشون فکر میکنن این الان استارتاپی کار کردنه و…
م: البته واقعیتش اینه که هیئتی کار کردنم مال قدیم بودا الان هیئتا خیلی منظمن اغلبشون…!
ا: جدی؟
م: یه چیز دیگهای که من به ذهنم میرسه اینه که ادای استارتاپیارو درآوردن. مثلاً نمیدونم کُنسول بازی[81] گذاشتن، میز پینگ پونگ گذاشتن، هَپی چِر[82] گذاشتن لم دادن…
ا: بله.
م: نمیدونم فرض بگیر که یه آفیس[83] خوشگل درست کردن. خیلیام ادای یک فضای استارتاپی توی خارج از کشور رو حالا مثلاً درآوردن رو معادل استارتاپ داشتن میدونن.
ا: و یه چیز دیگه که میدونم توام باهاش موافقی اینه که خیلیا در واقع یک رویداد رو…
م: آخ آخ…
ا: فکر میکنن که اگه یه رویدادی رو برگزار کنن این این یه استارتاپه. ولی ممکنه یه وقت باشه شما یه ااستارتاپی بزنید که رویداد برگزار بکنه، اون اون یه داستان دیگهس. ولی اینکه شما یه رویدادی برگزار میکنین آخر هفته، یه سمیناری برگزار کنین یا هر چی، این به خودی خود یه استارتاپ نیست یه رویداده.
م: استارتاپ ویکِند[84] خوبیهایی داشت و بدیهایی داشت، ولی فکر میکنم یکی از مهمترین بدیهاش این بود که همه یا عده خیلی زیادی مفهوم استارتاپ رو در استارتاپ ویکند یاد گرفتن و استارتاپ رو معادل استارتاپ ویکند میدونن و مثلاً میگه که آره آخر هفته رفتیم یه استارتاپ. بعد خب مثلاً من اینجور مواقع سعی میکنم یه لبه تیز پیدا بکنم و سرم رو با شدت تمام بارها بهش بکوبم… انقدر مشکل دارم باید این… حتی توی بچههای اکوسیستمم من دیدم که اتفاق میفته.
ا: خب اگه موافقی از این بگذریم بریم دوباره رو چند… در واقع راجع به چند تا مثال صحبت بکنیم…
م: خوبه.
ا: یکی اینکه خب الان وضعیت خلاصه غذا و بخور بخور تو تهران یا ایران بهتره بگم…
م: همیشه همینه…
ا: چند ساله خیلی داغه. حالا ما اگر که فرض بکنیم که یه قنادی بیاد شروع کنه مثلاً چند تام شعبه زدن و یه در واقع شیرینیجات خیلی حالا لوکس و گرونی رو شروع کنه فروختن، خب، که الان نمونههاش هست. آیا اینا میتونن استارتاپ تلقی شن؟
م: به نظر من آره. اینا میتونن استارتاپ باشن.
ا: چرا؟
م: ببین واقعیتش اینه که اولاً عدم قطعیته توشون وجود داره شاید البته به اندازه مثلاً استارتاپهای حوزه…
ا: آره.
م: های تک و فناوری پیشرفته و اینها اون عدم قطعیته توشون بیداد نکنه ولی عدم قطعیت هست…
ا: بالاخره اولش یکم هست…
م: اولش هست. بعد این قابلیتو داره که اگر که خوب برنامهریزی بکنن بتونن به سرعت اِسکیلش بکنن. مثلاً مدل رشدش رو به جای اینکه خودش پاشه بره شعبه بزنه بذاره روی اصطلاحاً فِرَنچایز[85] کردن…
ا: اوهوم…
م: مثلاً یه دونه کارخونه یا کارگاه مرکزی داشته باشه، این… شیرینیهای خیلی لوکس رو بیاره تولید بکنه و بعد کاری که انجام میده کار توزیعش باشه عملاً بیشتر تا کار فروشش.
ا: ولی اینو میبینی اصلاً بتونه اِسکیل کنه به اون معنا؟ یعنی فوقش مثلاً بیاد دیگه مثلاً بکشه خودشو بیست تا شعبه بزنه تو تهران.
م: خب بستگی داره به اِسکیل کردن در حوزه اون توتال اویلِبل مارکِتاش[86] هست. در حوزه مثلاً فرض بگیر اون… سیاسی نکنیم، 4 درصدیهای مثلاً بالای جامعهس، 5 درصدیهای بالای جامعهس که مثلاً میارزه…
ا: آهان میگی که به اون نسبت اِسکیل کردن حساب میشه؟
م: شاید آره به هر حال باید به مارکتش[87] نگاه بکنیم، قاعدتاً نمیتونیم فکر بکنیم به کل جامعه این اتفاق بیفته. اون بازارش بازار مشخصیه.
ا: بریم یه مثال یه خرده ملموستر بزنیم. اونم یه در واقع محصولاتی مثل مثلاً آیس پَک[88] یا این به نسبت جدیده سیناتِلا[89]، اینارو استارتاپ میبینی؟
م: بستگی داره که اگر که…
ا: خب اگه تو قنادی لوکس رو ببینی اینارم باید ببینی.
م: نه، واقعیتش اینه که بستگی داره حداقل توی ذهن من که اینا عامل فروشن؟ این سیناتلاها یا آیس پکیا یا خودشونم دارن تولید میکنن؟
{29:59}
ا: فرض کن که، فرض کن مدلی که دارن خودشون تولید (میکنن) خب سیناتلا که واقعاً تو میری وایمیستی اونجا برات درست میکنه…
م: نه خب اون مَتِریال[90] اصلیش اون نوتلا هست که مثلاً باید بیاد. کار اصلی، نمیدونم..
ا: خب متریاله که مثلاً یه ساپلایِری[91] داره…
م: و برندس یه مقدار خیلی زیادیش…
ا: خب.
م: یعنی حالا… توی اون خود متریاله شاید خیلی کفایت… خیلی… خیلی محسوسه، اون برنده مهمهست… تو دنبال سیناتلا میگردی، نه دنبال جایی که مثلاً وافِل[92] نوتِلایی[93] بفروشه.
ا: آره ولی این ارتباطش رو الان با استارتاپ بودن یا نبودن چی میشه؟
م: نمیدونم شاید کسی که خودش… نمیدونم واقعاً…
ا: ببین من مثلاً…
م: خیلی بلند بلند دارم فکر میکنم…
ا: آره… مثلاً سیناتلا واقعاً شاید میتونه مدلش شبیه رستوران زنجیرهای یا شاید شبیه همین قنادیه باشه که مثلاً حالا بشه 20 تا شعبه، 50 تا شعبه خب. اما به نظرم مثلاً آیس پک واقعاً حتی من فکر کنم اون سالایی که خیلی داغ بود شاید ایران نبودم، ولی چیزی که از آیس پک فهمیدم اینه که واقعاً یه نوع محصول[94] جدیدی بود که وجود نداشت، خب، و خب قاعدتاً این عدم قطعیت رو داشت و به شدت اِسکِیل کرد. همه جا شروع کردن آیس پک دادن، برند شد. من به نظرم اگر که یه جای آمار فروش آیس پک وجود داشته باشه، چه حالا خود آیس پکیا فروختن، چه فرنچایز کردن، چه دادن به مثلاً آب میوهفروشیها، آیس پک واقعاً تونست اِسکیل بکنه و بزرگ بشه.
م: نظرمو بگم، احتمالاً توی نقطه شروعش استارتاپ بوده، ولی به سرعت از فاز استارتاپی در اومده. یعنی وقتی که شروع کردن به کپی کردنش، دیگه یه مقداری عدم قطعیته کمتر شده و احتمالاً روند اِسکیل کردنش به شدت رشد پیدا کرده.
ا: به نظرت پس اگر که یه استارتاپ رو بشه کپی کرد یعنی اینکه دیگه، اون اصلیه استارتاپ نبوده؟
م: نه به خاطر این… چرا… چرا ممکنه که اصلیه استارتاپ بوده، این، اینی که داری کُپیاش[95] میکنی هم استارتاپ باشه به خاطر اینکه یه بیزینِس مدلی توی یه فضایی، توی یک زمانی، توی یک مکانی جواب داده…
ا: بله.
م: و هیچ دلیلی نداره توی فضا و مکان و زمان دیگهای جواب بده…
ا: بله… اصلاً…
م: این عدم قطعیته.
ا: آره اصلاً فرض کن ممکنه یکی بیاد آیس پک رو کپی کنه و چون برند آیس پک رو نداره فِیل کنه… به همین سادگی…
م: شبیه اون مدل سیناتلائه که منم روی برند تاکید داشتم…
ا: اولی، دوتا بودن.
م: اولیه.
ا: خب یه سوال دیگه ازت دارم.
م: همه سوالارو داری از من میپرسی!
ا: اولش تو سوال زیاد پرسیدی! اگه من بیام یه کانال تلگرام بزنم و مثلاً بعد بشه 100هزار نفر، 1میلیون نفر، آیا من استارتاپ زدم؟ با فرض اینکه دارم توش مثلاً تبلیغ[96] هم میدم درآمد[97] دارم؟
م: با مدل فعلی نه… قطعاً. به خاطر اینکه کانال تلگرام[98] خیلی عدم قطعیت نداره. میدونی من یه مثال بزنم. یه بار توی وبلاگم اومدم اینو نوشتم بعد، بعد که برگشتم نگاه کردم دیدم که چه حرف حکیمانهای زدم. راه انداختن یه بیزینِس معمولی(رو) من شبیه درست کردن جوجه کباب میدونم و راهاندازی یک استارتاپ رو شبیه درست کردن یه کباب کوبیده. واقعیتش اینه که تو برای اینکه جوجه کباب درست بکنی خیلی احتیاجی به دانش فنی پیچیدهای نداری در درجه اول…
ا: بله.
م: و حتی ممکنه که بتونی بری متریالش…
ا: بله.
م: دانش فنیاش[99] رو گوگل[100] بکنی، متریالشو بری از سوپری سر کوچهتون بخری و از طرف دیگه حالا به یه نوعی خیلیم اون بیزینِسه احتیاج به کار تمام وقت نداره. میتونی اینو بذاری و بعد از اینکه ذغال و درست کردی سیخا رو بذاری یه باد بزنی مثلاً تنها کاری که باید بکنی اینه که حواست باشه که این ذغال ا سر وقت… ذغال ا خاموش نشن و بعد این جوجهها رو بچرخونی.
ا: خب.
م: ولی درست کردن… و بعد اگر که ریسکی هم توی درست کردن جوجه کباب انجام بدی، احتمالاً نتیجش خیلی فاجعهبار نخواهد بود یعنی اینجوری نیست که مثل کباب کوبیده بریزه.
ا: خب.
م: فوقش مثلاً یه ذره بدمزه میشه، نمک آبلیمو میزنیم میخوریم.
ا: خب.
م: ولی درست کردن کباب کوبیده به این راحتی نیست. اول اینکه تو نمیتونی بری پاشی بری سر کوچتون توی سوپری مایه کباب کوبیده بخری، در نتیجه باید دانش فنیشو داشته باشی. بعد به تعداد آدمایی که کباب کوبیده درست میکنن روش درست کردن کباب کوبیده وجود داره. یکی پیازشو انقد میزنه، یکی کیوی میزنه، یکی نمیدونم تو ماست میخوابونه و بعدم کاری که داری انجام میدی خیلی خیلی فراتر از اینه که فقط مواظب ذغال باشی مدام باید چشمت به اینا باشه. حالا…
ا: خب… نتیجهت چیه؟
م: نتیجهم اینه که تکلیف این کانال تلگرام شبیه درست کردن جوجه کبابهس.
ا: خب.
م: آدمهای زیادی بارها این مسیر رو رفتن و تکلیف مشخصه که اگر تو یک تیپ محتوای خاص تولید بکنی به عنوان آدمی که درگیر…
ا: بله.
م: تاسیس و چرخوندن کانال تلگرام بودن… بودم عرض میکنم. اگر که تکلیف معلومه که اگر که یه تیپ محتوای خاص تولید بکنی و بعد مثلاً به این روش تبادل بکنی، به این روش تبلیغ بدی، نمیدونم به این روش آدما رو عضو بکنی، رشد میکنی و از یه… از اینجا به بعد میتونی انقد تبلیغ بگیری، از اینجا به بعد انقد تبلیغ بگیری، از مثلاً فرض بگیر k100 به بعد هم دیگه کانالت خودش رشد میکنه…
{35:09}
ا: بله.
م: خیلی احتیاج نداری… ولی ممکنه که تو بیزنس مدلت متفاوت باشه.
ا: من اتفاااقا به نظرم کانال تلگرام کباب کوبیدس.
م: ج جدی؟
ا: برای اینکه…
م: از نظر مراقبت دائم کباب کوبیدست ها، ولی از نظر…
ا: نه…نه.
م: روش کار خیلی معلومه.
ا: ببین اتفاقاً میخوام همینو بگم. تو واقعاً شاید بیای اون فرمول محتوا گذاشتنت، یعنی چه مدل محتوا داشته.. فرمتش چی باشه… نمیدونم برنامه زمانبندیش چی باشه. ترکیب… میگفتی ترکیب پیاز و فلان و اینا. تو ترکیب مثلاً عکس و ویدیو و متن رو بازی کنی یک… به یک فرمولی برسی که اون فرمول بسیار در واقع همه خوششون بیاد ازش و بتونه به شدت سریع اِسکیل کنه…
م: ولی فرموله آخه وجود داره امید.
ا: خب مگر اینکه تو بگی دیگه فرمول مشخصه. من… من به نظرم… من…. تو واقعاً متخصصی توی این زمینه.
م: اختیار داری استاد!
ا: ولی… ولی من حدس میزنم که شاید تو بتونی فرمول محتوا رو و فُرمَتاش[101] رو و پستات رو یه جوری عوض بکنی به چیزی برسی که واقعاً جدید باشه و بتونی یهو بترکونی.
م: اون که البته. ولی اگه که بخوای پول دربیاری، روشش کامل مشخصه. بذار من یه ایده بدم در حوزه کانال تلگرام، خب. به حضور دوستان عزیز عرض بکنم که میتونید برید این ایده رو اجرایی بکنید به خاطر اینکه این ایده به نظر من فیالذاته خیلی ارزشی نداره، من خودم خیلی حوصلشو ندارم برم اجرایی بکنم. یه شبکه اجتماعی لاکچری اخیراً توی ایران راه افتاده.
ا: خب.
م: چه میدونم، تو ایران تو دنیاس، خیلی چیز… خیلی سردستی خوندم خبرش رو، که مثلاً 1 میلیون، 5 میلیون میگیره که تو رو عضو این شبکه اجتماعی بکنه. یعنی فکر کن تو یه اَپی میخری که 1میلیون تومن قیمتشه. خب خیلی گرونه…
ا: آهان آهان…شنیدم.
م: خب حالا فرض بگیر یه کانال تِلِگرام پِرایوِت[102] اینجوری داشته باشیم مثلا ریچ کیدز آو تلگرام[103]! بعد.. تو… برای اینکه بخوای بیای عضو این کانال تلگرام باشی باید 5 میلیون تومن واریز بکنی به حساب… حالا کانال یا گروه.
ا: خب.
م: به حساب ادمین کانال یا ادمین گروه و اون طرف برگرده لینک[104] جوین[105] رو بهت بده.
ا: خب.
م: این به نظر من استارتاپه به خاطر اینکه تو تکلیفت معلوم نیست که…
ا: آره ولی دوبار هم این کارو بکنن دیگه اون هم تکلیفش معلوم میشه، درسته؟
م: نه یه… دو بارم این کارو بکنن…
ا: میشه دیگه… کانال تلگرامم اول اولش با تعریف تو احتمالاً استارتاپ بوده بعد از یه مدتی دیگه همین فرمولا در اومده، عدم قطعیته رفته. قشنگ تو… به قول تو دیگه میدونی با این فرموله میتونی تو کار کنی.
م: پس اینم استارتاپ نیست هان؟
ا: آره… شاید اولش…
م: به خاطر اول دوم بودن…
ا: آره به نظرم اولش استارتاپه تا موقعی که بیزینِس مدل چکش کاری شه، در بیاد و از اون به بعد احتمالاً دیگه میتونی بگی که…
م: خب پس شنوندگان عزیز پادکست بعد از اینکه اولین نفر شما اومد این رو اجرا کرد بی زحمت حق چراغ ما فراموش… نشه!
ا: آره… ! لطفا لینک جوین رو مجانی به ما بدین ما فقط بریم به دوستامون نشون بدیم که ما توی این کانال تلگرام…
م: ریچ کیدز آف تلگرام.
ا: ریچ کیدز آف تلگرام هستیم!
م: یه مثال دیگهای من الان به ذهنم رسید. ببین الان ویسیها[106] یا سرمایه… اون چیزی که ترجمه شده سرمایهگذارهای خطرپذیر…
ا: یا جسورانه.
م: جسورانه.. آره… اینا اولیشون که تو ایران راه افتاد احتمالاً اومده… البته خب قبلش صندوقها بودن، نمیدونم وامها بود و غیره. ولی اونی که کار وی.سی. رو انجام میداد اولیش که اومد راه افتاد، احتمالاً حالت استارتاپی داشته. من با یکیشون دورادور آشنا بودم و دیدم از دل یک سازمانی اومدن بیرون و حالت استارتاپی داشتن. یعنی خود وی.سی. هم ممکنه استارتاپ باشه. تو شروع…
ا: ببین از… بستگی داره از یه لحاظ آره عدم قطعیتش رو میفهمم خب، و اینکه بیزینِس مدلی داره و بیزینِس مدل تغییر میکنه و پایدار میشهش رو میفهمم. اِسکیل کردنش رو اصلاً نمیدونم اِسکیل کردن یک وی.سی. چی میتونه باشه؟ آیا اینکه پُرتفولیواش[107] رو بزرگ بکنه باشه یا سرمایه زیاد بگیره باشه… این، این واقعاً به نظرم قابل بحثه.
م: بستگی داره چه سنجهای براش در نظر بگیره…
ا: همینو میگم دیگه… ببین اصلاً توی بحث اِسکیل کردن خیلیا برای اینکه نشون بدن که مثلاً خیلی اِسکیل کردن میرن… مثلاً مثال تعداد رِجیستِرد یوزِرشون[108] رو، رو نمودار میبرن…
م: آره.
ا: که این… واقعاً سنجه خوبی نیست، برای اینکه تو یا باید رو اَکتیو یوزِرت[109] بری یا رو پِیاینگ یوزِرت[110] بری، کانوِرژِن رِیت[111] بری و غیره.
م: درسته.
ا: اینم واقعاً باید ببینیم سنجه اِسکیل کردن یه وی.سی. واقعاً چی میتونه باشه. من به نظرم شاید جذب سرمایشه. یعنی بتونه خیلی سریع سرمایه… خیلی زیاد جذب بکنه شاید موفقیتش اینه، نمیدونم… یا شاید اِگزیت[112] کنه…
م: عدم قطعیتا رو پس توی، تو شروعش عدم قطعیتو داشته…
ا: بله حتماً.
م: راستی این روزا همه وی.سی. میزنن شما چطور؟! یعنی مثلاً تبدیل شده به یه چیزی شبیه کارخونه ماکارونیه…
ا: آره یه زمانی اینا فکر میکنم انگشتشمار بودن واقعاً… ولی الان هر روز میبینی وی.سی. و…
م: شتابدهنده[113] و…
ا: شتابدهنده و غیره داره میاد.
{40:00}
ا: من… یه مثالی یادم اومد، یعنی موقعی که من واقعاً داشتم کتاب “لین استارتاپ” “اِریک ریس” رو میخوندم که گفت کارآفرینی همه جاست و حتی تو کُرپُریت های بزرگه. یه مثالی هست که در واقع تجربهایه که ما داشتیم. ما توی تیم کوچیکی بودیم که یه کار خیلی خاصی رو در واقع تو آیبیاِم[114] انجام میدادیم خیلی تیم انگار، تیم ضربت بود…
م: استاد…
ا: میرفتیم… اختیار دارین! ما کارمون یه جوری در واقع کار… بهبود و کاهش هزینه اینا بود و هر جایی قرارداد آیبیاِم داشت به خطر میافتاد یا مثلاً مشتریش خیلی شاکی بود. ما عملاً اعزام میشدیم به اونجا که شرایطو درست کنیم و خیلی مهارتهای مختلفی میخواست که توی مشاورهای آیبیاِم همه اینها جمع، لزوماً نشده بود و ما میخواستیم تیم اضافه بکنیم آدم اضافه کنیم، اون آدما رو پیدا نمیکردیم. اومدیم با در واقع مدیرم این ایده رو زدیم که آقا ما بیاییم اصلاً یه دوره مثلاً 2 ساله روتِیشِنال[115] یعنی که مثلاً هر 6 ماه یه بار طرف یه مدل پروژه[116] با یه مدل مهارت رو یاد بگیره. این رو بزنیم و بعد… بقبولونیم به آیبیاِم که این کار خوبیه و این رو بتونیم بزرگ کنیم که برای خودمون این نیروها تامین بشن. یه همچین چیزی به نظرت آیا استار(تاپ)… آیا من، کارآفرینی کردم؟
م: با تعریف “اِریک ریس” کاملاً کارآفرینی سازمانی کردی.
ا: کاش مخالفت میکردی!
م: جدی؟
ا: من البته… جالبه ببین البته اینو بهت بگم. این، این واقعاً حالا به اون معنا اِسکیل نکرد ولی من همین چند ماه پیش داشتم با مدیر اون موقعم صحبت میکردم… ما… واقعاً، واقعاً اِم.وی.پی. داشتیم. یعنی ما یک نفر گرفتیم و حالا البته بیچاره شاید موش آزمایشگاهی بود تا اِم.وی.پی. ! و این در واقع بردیمش توی این پُروگِرام[117] دو ساله و هی شروع کردیم ما این پُروگرام رو بهبود دادن، از اونجا که اصلاً کار ما بهبود مستمر بود و کمکم هی بزرگ شد و ما عدم قطعیت بزرگمون در واقع این بودش که بتونیم مدیرای ارشد آی.بی.اِم رو راضی کنیم که بودجه بذارن برای اینکه ما بتونیم این افراد رو آموزش بدیم و بیاریم تو.
م: خب، امید جان با توجه به اینکه تذکر دادن مدت طولانیه داریم صحبت میکنیم و از طرف دیگه من تو استودیو، البته خب ذات استودیو اینجوریه، خیلی گرممه و بعید نیست که…
ا: بله…!
م: به زودی تصعید بشم! بریم رو صحبت آخر.
ا: آره.
م: الان به نظر تو، مثلاً حالا همه حرفا رو زدیم؛ دست گل جفتمون درد نکنه.
ا: بله.
م: اصلاً چرا مهمه که تعیین بکنیم یه بیزینِس استارتاپه یا نه؟ اصلاً میتونه یه چیزی این وسط باشه استارتاپ بودن یا نبودن صفر و یکه یا یه طیفه؟
ا: یک چیز کوچیکی که جا انداختیم هم منم بگم که خودت روش اتفاقاً تاکید داشتی، اینه که توی استارتاپها یه چیزی که ما حالا خیلی راجع بهش تعری… صحبت نکردیم اینه که اصلاً مدل سرمایهگذاری[118] روی استارتاپ فرق میکنه.
م: همین طوره.
ا: خب، و یا مثلاً بحث مثلاً هزینه و درآمد و سود اصلاً یه بحث دیگهست تو استارتاپ، خب یعنی یه جور دیگه که ما بیاییم همه این صحبتایی که کردیم رو بخواییم ببینیم استارتاپ بودن یا نه، میتونیم مثلاً بگیم که آقا توی یه استارتاپ ممکنه تا 3 سال همینجور سرمایه بریزی توش، خیلی مهم نباشه بِرن رِیت[119] چقدره، اصلاً درآمدزایی[120] به کل مهم نباشه تا یه مدت…
م: واژه شناسیش فرق میکنه… تِرمینولوژیاش[121] فرق میکنه.
ا: آره… آره و یه سرمایهگذار[122] اصلاً دنبال این نیست آخر سال بیاد سودش رو برداره، دنبال اینه که استارتاپ بزرگ شه، سهامش[123] بزرگ شه، ارزشگذاریاش[124] بره بالا و غیره.
م: و حتی بیشتر از اینکه شاید دنبال سود باشی دنبال خلق ارزشی[125] توی استارتاپ یا مثلاً…
ا: آره.
م: خیلیا دنبال شریک میگردن توی شرکتای معمولی ولی اینجا مثلاً تو ممکنه دنبال سرمایهگذار بگردی.
ا: آره اونم یه جور.. حالا به قول… خطرپذیری جسورانه. اینه که همه اون مثالهای قبلی رو باز با این… از این دید هم میتونستیم اگه 40 دقیقه دیگه وقت داشتیم بگیم. برگردیم سر سوال تو، من… یه مثالی به ذهنم… من… یکی از در واقع مشتریها هم که بهشون مشاوره میدم، اولش در واقع اینا یه شرکت بزرگی بودن و هستن که میخواستن بیزینِسشون رو از سنتی بیارن روی در واقع ای-کامِرس[126] … و همون اول که داشتیم صحبت میکردیم جلسات اول با مدیرعاملشون[127]، بحث پیش اومد گفتم شما خب واقعاً میخوایین… آیا خودتونو یه استارتاپ میبینین… آیا میخوایین که… مثلاً من میتونم کمکتون کنم مدل “لین استارتاپ” برین جلو، ام .وی پی ای، ای-کامِرسی یه چیزی بیارین بالا، با یه سری مشتری شروع کنین برین جلو، یا اینکه نه میخوایین مثلاً خیلی روش حالا به نسبت بتونم بگم سنتی استفاده کنین، سرمایه زیاد بذارین، 5-6 ماه برین یه سیستم خیلی خفن، وب سایت[128] نمیدونم چی طراحی کنین بیارین بالا. بعد ما این بحث رو خیلی کردیم و بعد آخرش من واقعاً داشتم به این نتیجه میرسیدم حالا که چی ما این همه این بحث رو کردیم خب. لزوماً لزومی نداره بگیم حالا این استارتاپه یا نیست، اگه هست اینطوری بره اگه نیست اینطوری بره. واقعاً ما تهش به یه چیزی بینابین رسیدیم و بینابین رفتیم جلو. حالا میخوای من سوالو از تو بپرسم آیا مهمه به نظرت؟
{۴۴:۵۳}
م: ببین… عه…. آره. به نظر من تا یه حدی مهمه. من فکر میکنم که.. دیدی چیزو… بذار اینجوری بگم…. یه نفری که مثلاً برای یه مهمونی کوچیک خانوادگی داره غذا درست میکنه یا مثلاً فرض بگیر که برای حداکثر 25 نفر 40 نفر، یک نوع از مهارت رو میخواد.
ا: خب.
م: یه نفری که مثلاً فرض بگیر که برای یه عروسی بزرگ یا برای مثلاً یه شام هیئت میخواد بده، یک نوع دیگه از مهارت رو میخواد.
ا: خب.
م: ذات این دو تا باهم دیگه متفاوته یعنی تو مم(کنه)… تو جفتش ممکنه که قیمه بدی، چلو کباب بدی ولی کاملاً متفاوته. اونی که… اون سرآشپز مثلاً فرض بگیر که رستوران بزرگه، ممکنه که یک شب توی خونشون نتونه بیاد برای مثلاً 4 نفر آدم 5 نفر آدم غذا درست بکنه و بر عکس.
ا: بله.
م: به خاطر همین من تصور میکنم که ذات این موضوع متفاوته. یعنی تو باید تکلیفت معلوم باشه که با چه تیپ بیزینِسی داری صحبت میکنی. با چه تیپ بیزینِسی طرفی و نوع رویکردت متفاوت باشه. یه مثال دیگه بزنم. من فکر میکنم که…
ا: میشه یه مثال غیرغذایی بزنی؟
م: آره… دقیقاً! الان یه مثال خیلی بامزه که امیدوارم باشه! ببین من… فرایند تولد و رشد استارتاپ رو مثل فرایند تولد و رشد یک نوزاد انسانی میبینم. یعنی مجموع چیزایی که یاد میگیره، مجموعی که اصلاً بلد نیست با فضای پیرامون ارتباط برقرار بکنه، حتی ممکنه که بترسه. مثلاً فرض بگیر که وقتی که میخواد راه رفتن یاد بگیره بعد از راه رفتن میخواد دویدن یاد بگیره…
ا: یعنی فِیل هم ممکنه بکنه؟
م: آره فِیل هم ممکنه بکنه، آره ممکنه که ندونه خدایی نکرده مثلاً از پله بیفته پایین، طوریش بشه. یا مثلاً مریضی بگیره، یکی باید بیاد مراقبت بکنه ازش.
ا: خب.
م: همونطوری که… اینو دکترا میگن… و به نظرم حرف درستی میزنن پزشکا. میگن که یک نوزاد، نسخه کوچیکتر یه آدم بزرگ نیست.
ا: بله.
م: یک موجود یا یک مخلوق کاملاً متفاوتیه، که نوع دیگری از برخورد باید باهاش صورت بگیره. مثال خیلی خیلی بارزش، آدم بزرگ میتونه همین الان هر غذایی رو بخوره، ولی نوزاد حتی اگر که دندونم داشته باشه هر غذایی نمیتونه بخوره، به خاطر اینه که هنوز آنزیما تو بدنش شکل نگرفته و مثلاً فرض دیگه اینه و خیلی حالت فیزیولوژیک طورشه، دیگه حالتای روان شناختی و ایناشو نمیگم. و همونطوری که نوزاد نسخه کوچیکتر یک آدم بزرگ نیست، استارتاپم نسخه کوچیکتر یه شرکت بزرگ نیست. و همونطوری که تو با یه شرکت بزرگ داری رفتار میکنی و با یک آدم بزرگ رفتار میکنی، نمیتونی با یک استارتاپ و یک نوزاد رفتار بکنی.
ا: احتمالاً از لبخندم حدس زدی که باهات مخالفم!
م: عه…
ا: ببین…
م: چقدر خوب… دو بار!
ا: توی این کِیس ببین شما وقتی یه بیزینِس سنتی داری حالا میخوای بری رو بیزینِس آنلاین، خب.
م: آهان تو این کِیسو داری میگی من اصلاً حواسم نبود.
ا: آره دیگه…
م: خب.
ا: ما بعداً درخواست میکنیم این تیکهها رو حذف کنید که میثم گفت… نه وقتی تو داری از سنتی میری رو آنلاین با فرض اینکه اون مدل دقیقاً وجود نداشته باشه، خب، تو این عدم قطعیته رو داری خب؟ از بحث سرمایه بخواییم بگیم مثلاً این شرکت خاص خودش سرمایهش رو داشت، تو میتونی بگی اینا دارن بوت اِستِرَپ[129] میکنن خب، عدم قطعیت به شدت دارن…
م: من میدونم بوت اِستِرَپ کردن یعنی چی، یه توضیح خیلی کوتاه میدی؟
ا: بوت اِستِرَپ کردن یعنی اینکه شما با هزینه شخصی خودت، استارتاپت رو جلو ببری.
م: آهان.
ا: خودبسندگی فکر کنم تعریف…میشه.
م: آره دقیقاً.
ا: پس از این لحاظ نگاه کن. از لحاظ اِسکیل کردن قطعاً اینا میخوان اِسکیل کنن و اون بازار هدفی که دارن رو تو کل ایران به سرعت بگیرن. عدم قطعیتم که دارن چون اصلاً نمیدونن که میتونن با این مدل برن جلو بفروشن، آیا مشتری میخرن، چون بیتوبی[130] هم هست خیلی پیچیدهست اتفاقاً. از چه نظر پیچی(ده)…
م: خب استارتاپه، من بیشتر جوابی که… من فکر میکنم جواب سوال اشتباهیو دادم. من جواب اینو دادم که آره مهمه که تعیین بکنیم یک بیزینِس استارتاپ هست یا نه به خاطر این که نوع رویکردمون متفاوته.
ا: خب نه ولی اینو میخوام بگم، میخوام بگم که، اتفاقاً میخوام به همین برسیم اینا با اینکه تعریفشون از هر لحاظ حساب کنی یه استارتاپه، اما شاید خیلی خودشون قبول ندارن این استارتاپه و به مدل و سبک خودشون دارن انگار یه کسب و کار نوپا میزنن. به ترمینولوژیو مسائل استارتاپیم خیلی کاری ندارن.
م: آره به خاطر اینکه اینا احتمالاً استخونخردکردههای یه صنعتاند[131]… و در اِستِیجها[132] و مراحل مختلف عمر یک بیزینِس رو میدونن.
ا: بله.
م: و احتمالاً به صورت درونی، بدون اینکه شاید کتابی خونده باشن، شاید به قول تو ترمینولوژی این حوزه رو بدونن، میدونن که الان باید با این اینطوری رفتار بکنن.
ا: آره.
م: یعنی طرف داره اینطوری عمل میکنه. نوع عمل کردن مهمه.
ا: آره.
م: نه اینکه مثلاً تو بگی اوکی این استارتاپه و من باید با این استارتاپی عمل کنم.
ا: اینا دقیقاً برعکس اونایین که حالا به تعاریفی که هست استارتاپ ندارن و میگن ما استارتاپیم! اینا دقیقاً برعکسن، واقعاً یه استارتاپن ولی شاید خودشون خوششون نمیاد بهش بگی استارتاپ، شاید فکر میکنن استارتاپ مثلاً دو تا آدم 20…
م: بچه بازیه…
ا: آره بچه بازیه دو تا آدم 24 سالهس!
م: استارتاپی عمل میکنن امید؟
ا: ببین راستش من روزی که رفتم اونجا واقعاً تاکید داشتم که واقعاً اینا از لین استارتاپ استفاده کنن و اِم.وی.پی برن. مدیرعاملشون خیلی تاکید داشت که نه ما میخواییم از اول مثلاً سه ماه فقط بشینیم رو طراحی کل این سیستم، بعد مثلاً بریم ایآرپی[133] بخریم، 6 ماه فلان کنیم اینا… که کاملاً یعنی از لحاظ… کاملاً سنتی و کاملاً ضد لین بود. اما بعد از 2-3 ماه و اینکه دیدن که خب خیلی این کار طول خواهد کشید و کَشفِلو[134] نخواهند داشت و اوضاع بازارم بهم ریخت اینا، به طرز عجیبی ظرف یه هفته میتونم بگم سوییچ[135] کردن و واقعاً رفتن…
{50:۱0}
م: پس واقعاً رویکردشون استارتاپیه.
ا: آره ناخودآگاه مجبور شدن که دیگه حالا با اِم.وی.پی و وب سایت تِمپِلِیت[136] و از این چیزها شروع بکنن. خب من فکر میکنم دوستان در واقع میخوان ما رو از استودیو بندازن بیرون. امیرحسین گفت 43 دقیقه ولی فکر نمیکرد که بیشتر از 43 دقیقه ما بریم.
م: خب دوستان خیلی خوشحالیم، امیدوارم که از این پادکست لذت برده باشین. اگر هم که لذت نبردین نکتهای دارید، نظری دارید، هر جا که این پادکست رو شنیدید، اگه که احتمالاً در وب سایت یا اپلیکیشن شنوتوئه، حتماً برای ما کامنت بذارید ما خیلی دوست داریم نظرات شمارو بدونیم. باهم دیگه در ارتباط باشیم. اگر که فکر میکنید که این پادکست مفید بوده براتون و ممکنه برای افراد دیگه هم مفید باشه شنیدنش، اون رو با بقیه به اشتراک بگذارید، شِر[137] بکنید با هر روشی که میدونید و میتونید. اگر که سوالی دارید یا دوست دارید با ما در ارتباط باشید به ما ایمیل بزنید. یه سایتی ما داریم به اسم 10ampodcast.ir اولاً اینکه متن پیادهسازیشده این پادکست، عینا 1 هفته بعد از پادکست در شنوتو در این وب سایت قرار داده میشه. میتونید برید اونجا بخونید، قسمتهاییشو اگر خواستید بردارید. کاملاً استفاده کردن ازش حتی بدون نام بردن مجازه ولی نام ببرید بهتره. به سایت ما سر بزنید اونجا میتونید بخونید. سوالی اگر که دارید به آدرس salam@10ampodcast.ir ایمیل بزنید. من و امید هر کدوم که بتونیم پاسختون رو میدیم. کانال تلگرام و اِکانت[138] توییتری داریم، دقیقاً اون هم 10ampodcast هست. دوست داریم از روشهای مختلف، با روشهای مختلف و از کانالهای مختلف با شما در ارتباط باشیم و اون چیزی که ما رو زنده و بهروز نگه میداره و دلگرمی بهمون میده در ادامه دادن این پادکست نظرات شماست، انتقادهای شما و پیشنهادهای شماست و ارتباط دادن با شماست هر دو هم امید و هم من از آشنایی با دوستان جدید خیلی خوشحال میشیم. امید…
ا: حتماً… و اگر که موضوعی دارین که فکر میکنین به این پادکست میخوره حتماً برای ما از یکی از این طرقی که میثم گفت بنویسید. ما همونطور که گفتیم، حالا این جلسه یه خرده راجع به تعریف استارتاپ بود از در واقع اپیسود بعدی کاملاً میریم رو بحثای شخصی، حرفهای، فرهنگی، نمیدونم سبک زندگی و اگر که توی اون موضوعات چیزی براتون جالب هست به ما بگید ما موضوعات رو بستیم اما اگه موضوع جالبی شما پیشنهاد بدین و جذاب باشه، کاملاً میتونیم که در واقع، جابهجاش کنیم.
م: امید، راستی بیرون این استودیو الان دیگه فرصت نمیشه صحبت بکنیم با همدیگه که آیا پادکست هم خودش میتونه استارتاپ…
ا: آره واقعاً تو ذهنم بود!
م: خب سوال آخرتم بپرس امید، مشق شبو بده!
ا: آره، ما همونطور که اول اپیسود گفتیم، اوایلش بود یه سوالی داریم که دوست داریم شما جواب بدین. شما روش در واقع بحث کنید. اونم اینه که اگر ما بیاییم یک در واقع بیزینِس مدل موفق خارجی رو که توی یه کشور خارجی پیاده شده و موفقه و دیگه از استارتاپ در اومده و عدم قطعیته دیگه نداره رو بیاریم کپی کنیم توی ایران، خب. مثه خیلی استارتاپهایی که داریم… مثه فرض کنین مثلاً تخفیف گروهی، مثلاً من اونجا خودم گوروپآن[139] استفاده میکردم اومدم اینجا دیدم مثلاً تَخفیفان[140] هست خب، یا نِتبَرگ[141] هست خب. یکی از این بیزینِس مدلا حتی مثلاً شما ممکنه بگی اوبِر[142] اومده اِسنَپ[143] شده یا هر کدوم از اینهایی که معروف بودن وجود داشتن و کپی شدن توی ایران. آیا به نظرتون اینا استارتاپ هستن یا نه؟ یعنی آیا چون بیزینِس مدلشون کپی شده میتونیم بگیم که پس نه نیستن یا شما ممکنه بگین نه ربطی نداره اینا هستن. رو این دوست داریم بحث کنین بگیم که در چه شرایطی واقعاً میتونیم بگیم یه چیزی که کپی شده استارتاپ هست یا استارتاپ نیست.
م: و با همین روشهایی که گفته شد هم به ما…
ا: آره آره رو این…
م: منتقل بکنن.
ا: صحبتایی که کردیم آره با این سنجهها میتونیم بسنجیمشون.
م: نکته آخر…
ا: ما… آهان نکته آخر اینکه ما دوباره تکرار میکنیم که واقعاً دنبال نتیجهگیری نیستیم و دنبال قانع شدن نیستیم…
م: میخواییم حرف بزنیم…
ا: آره… و لزوماً حرفامون ممکنه ما… حالا همه جنبههای استارتاپو هم مطرح نکردیم…
م: اشتباه باشه ممکنه… سوتی داده باشیم
ا: آره، ما یه سری سرفصل نوشتیم نه قبلش خیلی بهش فکر کردیم، نه هیچ کدوم نه باهم تمرین کردیم، نه هیچی همینجوری نشستیم و گپ زدیم و دوست داریم اینطوری باشه. اصلاً آماده نباشیم که فقط گپ و گفت باشه و… هر چه پیش آید خوش آید.
{55:07}
م: خب، خیلی متشکرم از این وقتی که به ما هدیه دادین. هر جا که این پادکست رو شنیدین هفته بعد همون جا قسمت بعدی این پادکست رو بشنوید. ممنونم خدا نگهدار.
ا: ممنون روزتون بخیر، خداحافظ.
[1] استودیو (Studio): اشاره به محل و اتاقی است که ضبط برنامهی پادکست در آن انجام میشود.
[2] شنوتو (Shenoto): یک بستر نرمافزاری و وبسایت ایرانی برای انتشار، پخش، به اشتراکگذاری، دانلود و خرید فایلهای صوتی (پادکست) و کتابهای صوتی در محیط وب و موبایل است.
[3] اپیسود (Episode): قسمت
[4] توییتر (Twitter): یک شبکهی اجتماعی و سرویس ارائه دهندهی میکروبلاگ است که به کاربران اجازه میدهد تا پیام متنی را که توییت نامیده میشود، ارسال کنند.
[5] لینکداین (LinkedIn): شبکهای است که افراد مختلف با تخصصهای گوناگون در آن عضو میشوند و با حرفهایهای کار خود ارتباط برقرار میکنند. هدف این افراد ارتباطات کاری، اشتراکگذاری دانش و مهارت یا پیدا کردن بهترین موقعیتهای شغلی است.
[6] استارتاپ (Startup): سازمانی موقتی است با هدف ایجاد محصول، خدمت و یا بازار جدید که دارای ویژگی رشد مقیاسپذیر و سریع، مدل کسب و کار تکرارپذیر و درآمدزا در شرایط عدم قطعیت است. استارتاپ عموما دارای ویژگیهای نوآورانه، فناورانه مثلا مرتبط با اینترنت و ارتباطات دیجیتال است. (برای اطلاعات بیشتر قسمت 0 از فصل 1 از پادکست 10 صبح را بشنوید.)
[7] هدفون (Headphone)
[8] ویدئوبلاگ (Video Blog): نوعی بلاگ که در آن از ویدئو به عنوان رسانه و محتوای اصلی استفاده میشود.
[9] وبلاگ یا بلاگ (Weblog or Blog): صفحهای از وب سایت که در آن انواع محتوا از قبیل متن، عکس و ویدئو و … به صورت مجزا بارگذاری و منتشر میشود. هر قسمت از این صفحات منتشر شده را اصطلاحاً پُست میگویند.
[10] تکنیکال (Technical): فنی
[11] فاندر (Founder): بنیان گذار
[12] اپیزود (Episode): قسمت
[13] کارآفرین (Entrepreneur)
[14] کاراکتر (Character): شخصیت
[15] مهارت های نرم (Soft Skills): ترکیبی از مهارتهای افراد، مهارتهای اجتماعی، مهارتهای ارتباطی، ویژگیهای شخصیتی، نگرشها، ویژگیهای شغلی، هوش اجتماعی و ضرایب هوش هیجانی و غیره است که افراد را قادر میسازد تا با دیگران، عملکرد و تعامل خوبی داشته باشند.
[16] نت ورکینگ (Networking): شبکه سازی (برای اطلاعات بیشتر قسمت 4 از فصل 1 از پادکست 10 صبح بشنوید.)
[17] کارآفرینی (Entrepreneurship)
[18] بیزینس (Business): کسب و کار
[19] مقیاس پذیر (Scalable): اشاره به ویژگی مقیاس پذیری (رشد و توسعهی بسیار سریع) استارتاپهاست.
[20] عدم قطعیت (Uncertainty): اشاره به اصل عدم قطعیت در کسب و کار است.
[21] اسکیلبل (Scalable): مقیاس پذیر
[22] مدل کسب و کار (Business Model)
[23] سود ده (Profitable)
[24] سود (Profit)
[25] تولید (Produce)
[26] بازار (Market)
[27] بیزینس پلن (Business Plan): طرح کسب و کار
[28] دانلود (Download)
[29] بیزینس مدل (Business Model): مدل کسب و کار
[30] پایدار (Sustainable)
[31] تکرار پذیر (Repeatable): اشاره به یکی از ویژگیهای مدل کسب و کار در استارتاپ در تعریف استیو بلانک
[32] ارزش (Value)
[33] مشتری (Customer)
[34] جریان درآمدی (Revenue Stream)
[35] کانال (Channel)
[36] استیو بلنک (Steve Blank): کارآفرین سریالی در سیلیکونولی و مدرس دانشگاه است و بهخاطر ارائهی مفهوم توسعهی مشتری شهرت دارد. این مفهوم نقش مهمی در ایجاد حرکت استارتاپ ناب داشته است.
[37] اریک ریس (Eric Ries): یک کارآفرین و نویسنده است. معروفترین کتاب او، کتاب استارتاپ ناب یا Lean Startup است.
[38] لین استارتاپ (Lean Startup): استارتاپ ناب
[39] نوآورانه (Innovative)
[40] سازمان (Organization)
[41] دیجی کالا (Digikala): نام یکی از وبگاههای فعال در زمینهی تجارت الکترونیک در ایران است. این وبگاه، بزرگترین فروشگاه آنلاین در ایران است.
[42] کرپریت (Corporate): شرکت بزرگ
[43] ایده (Idea)
[44] فروش (Sales)
[45] قیمت گذاری (Pricing)
[46] کیس (Case): مورد
[47] اسکیل کردن (Scale): رشد و توسعهی بسیار سریع داشته باشد. اشاره به ویژگی مقیاسپذیری در استارتاپهاست.
[48] پس (Pass): قبول شدن
[49] فیل (Fail): رد شدن
[50] رشد (Growth)
[51] چلنج (Challenge): چالش
[52] ردبول (Redbull): نام و نشان تجاری یک نوشابهی انرژیزا است.
[53] انرژتیک (Energetic): پرانرژی
[54] دراپ باکس (Dropbox): یک ارائهکنندهی خدمات ابری است که امکان ذخیره و به اشتراک گذاری اطلاعات و انواع فایل را میدهد.
[55] کیس استادی (Case Study): مطالعهی موردی، بررسی موردی
[56] رقبا (Competitors)
[57] ارزش پیشنهادی (Value Proposition)
[58] سابسکریپشن (Subscription): اشتراک، مشترک شدن
[59] سابسکرایب (Subscribe): اشتراک گرفتن یا مشترک شدن؛ در اینجا اشتراک یک نرمافزار منظور است.
[60] پاوز (Pause): مکث، توقف
[61] کمپینگ (Camping): چادر زدن (در طبیعت)
[62] کاستومایز (Customize): شخصی سازی
[63] کانال فروش (Sales Channel)
[64] برند (Brand)
[65] خلاقیت (Creativity)
[66] توسعه محصول (Product Development)
[67] هزینه (Cost)
[68] آر اند دی (R&D: Research and Development): تحقیق و توسعه
[69] آی تی بیسد (IT Based): بر پایه ی فناوری اطلاعات، مبتنی بر فناوری اطلاعات
[70] سرمایه (Capital)
[71] هاکی استیک (Hockey Stick): اشاره به نمودار چوب هاکی است.
[72] سافتور از ا سرویس (SaaS: Software As A Service): نرمافزار به عنوان خدمات؛ نام روش نوین در ارائهی نرمافزار است که در آن شما نیازی به نصب و راهاندازی نرمافزار مورد نیازتان ندارید و شرکت ارائهدهندهی این خدمت، تمامی امکانات مورد نیاز شما را از طریق وبسایتی که بدین منظور طراحی شده است، در ازای دریافت هزینهای مشخص به صورت ماهیانه یا سالیانه، در اختیار شما قرار میدهد.
[73] یوزر (User): کاربر
[74] ریکرینگ رونیو (Recurring Revenue): درآمد مکرر، درآمد دورهای
[75] های تک (High Tech.: High Technology): فناوری بسیار پیشرفته
[76] کورس (Course): دوره
[77] استارتاپ جی پی اس (Startup GPS): اشاره به دورهای با مباحث مربوط به استارتاپ و کارآفرینی که آقای اخوان تدریس میکردهاند.
[78] اپ (App: Application): اپلیکیشن یا نرمافزار؛ عموماً اشاره به نرمافزارهایی است که در تلفنهای همراه هوشمند نصب میشود.
[79] پروتوتایپ (Prototype): نمونهی اولیه
[80] ام وی پی (MVP: Minimum Viable Product): کمینه محصول پذیرفتنی
[81] کنسول بازی (Game Console)
[82] هپی چر (Happy Chair): نوعی صندلی راحتی
[83] آفیس (Office): دفتر کار
[84] استارتاپ ویکند (Startup Weekend): رویدادی آموزشی-تجربی است که در طی ۵۴ ساعت -دو روز و نیم- در یک آخر هفته تشکیل میشود تا شرکت کنندگان بتوانند مواردی مانند شبیهسازی فرآیند و چالشهای راهاندازی کسب و کار را تجربه کنند.
[85] فرنچایز (Franchise): گونهای از کسب و کار است که بر پایهی آن، به یک شرکت یا فرد یا گروهی اختیار یا مجوزی داده میشود که تولیدات یا خدمات شرکت دیگر را ارائه کند و تحت برند آن شرکت، فعالیت تجاری انجام دهد.
[86] توتال اویلبل مارکت (Total Available Market): کل بازار وجود
[87] مارکت (Market): بازار
[88] آیس پک (Ice Pack): یک برند و شرکت ایرانی موفق بستنی است که شعبات زیادی در ایران و جهان دارد.
[89] سیناتلا (Sinatella): مجموعهی فروشگاههای دسر و خوراکی که محصولاتی با پایهی شکلات نوتلا، تهیه و عرضه میکند.
[90] متریال (Material): ماده، جنس
[91] ساپلایر (Supplier): تامین کننده
[92] وافل (Waffle): یک نوع کیک یا شیرینی ترد است که بین دو بشقاب آهنی پخته میشود و به صورت گرم با کره یا مواد شیرین دیگر مصرف میشود.
[93] نوتلا (Nutella): برندی تجاری در تولید شکلات فندقی برای صبحانه است.
[94] محصول (Product)
[95] کپی (Copy)
[96] تبلیغ (Advertisement)
[97] درآمد (Revenue)
[98] تلگرام (Telegram): یک نرمافزار و پیامرسانی فوری مبتنی بر تکنولوژی ابری، ویدئو، تلفن و سرویس صوتی
[99] فنی (Technical)
[100] گوگل (Google): اشاره به جستجو در موتور جستجوی گوگل است.
[101] فرمت (Format): قالب
[102] پرایوت (Private): خصوصی
[103] ریچ کیدز آو تلگرام (Rich Kids Of Telegram): بچه پولدارهای تلگرام؛ اشاره به نام کانال تلگرامی است که در اینجا صحبت شده است.
[104] لینک (Link): پیوند
[105] جوین (Join): پیوستن؛ در اینجا به معنی عضویت در کانال تلگرام است.
[106] وی سی (VC: Venture Capital): شرکت سرمایهگذاری خطرپذیر یا جسورانه
[107] پرتفولیو (Portfolio): مجموعهای از سرمایهگذاریهایی که توسط یک شخص یا سازمان انجام شده و عملاً یک سبد سرمایهگذاری را تشکیل میدهند؛ در اینجا منظور سرمایهگذاریهایی است که توسط یک سرمایهگذار جسورانه بر استارتاپها انجام شده است.
[108] رجیسترد یوزر (Registered User): کاربر ثبت نام شده
[109] اکتیو یوزر (Active User): کاربر فعال
[110] پی اینگ یوزر (Paying User): کاربری که پرداخت کرده است.
[111] کانورژن ریت (Conversion Rate): نرخ تبدیل
[112] اگزیت (Exit): خروج؛ در اینجا منظور، خروج سرمایهگذار در ازای فروش سهامش از کسب و کاری است که در آن سرمایهگذاری کرده است.
[113] شتاب دهنده (Accelerator)
[114] آی بی ام (IBM: International Business Machines Corporation): یک شرکت آمریکایی شناخته شده است که در کشورهای مختلف شعبههایی دارد. این شرکت تولیدکننده و فروشندهی نرمافزار و سختافزار، ارائهدهندهی خدماتی چون زیرساخت، میزبانی وب، فناوری نانو و رایانهی بزرگ است.
[115] روتیشنال (Rotational): چرخشی، گردشی
[116] پروژه (Project): طرح
[117] پروگرام (Program): برنامه
[118] سرمایه گذاری (Investment)
[119] برن ریت (Burn Rate): نرخ سوختن؛ جریان نقدی خرج شدهی (هزینه شده) یک کسب و کار را در هر ماه را می گویند.
[120] درآمدزایی (Monetization)
[121] ترمینولوژی (Terminology): واژهشناسی؛ مطالعهی واژهها و اصطلاحات تخصصی در یک حوزهی خاص
[122] سرمایه گذار (Investor)
[123] سهام (Stock, Shares)
[124] ارزش گذاری (Valuation)
[125] خلق ارزش (Value Creation): ارزشآفرینی، ایجاد ارزش
[126] ای کامرس (E-Commerce): تجارت الکترونیک
[127] مدیرعامل یا مدیر ارشد اجرایی (CEO: Chief Executive Officer)
[128] وب سایت (Website)
[129] بوت استرپ (Bootstrap): کسب و کار یا استارتاپی که با سرمایهی بنیانگذارانش راهاندازی شده و تا مدتی با این سرمایه، توسعه و رشد یافته است.
[130] بی تو بی (B2B: Business to Business): نوعی تجارت بین دو کسب و کار
[131] صنعت (Industry)
[132] استیج (Stage): مرحله؛ اشاره به مرحلهای در چرخهی عمر استارتاپ است.
[133] ای آر پی (ERP: Enterprise Resource Planning): نوعی نرمافزار جامع سازمانی است.
[134] کش فلو (Cashflow): جریان نقدی
[135] سوییچ (Switch): تغییر وضعیت یا موقعیت
[136] تمپلیت (Template): قالب
[137] شر (Share): اشتراک گذاری
[138] اکانت (Account): حساب کاربری
[139] گوروپ آن (Groupon): یک استارتاپ تخفیف گروهی بر روی کالاها و خدمات است.
[140] تخفیفان (Takhfifan): یک استارتاپ ایرانی تخفیف گروهی بر روی کالاها و خدمات است.
[141] نت برگ (Netbarg): یک استارتاپ ایرانی تخفیف گروهی بر روی کالاها و خدمات است.
[142] اوبر (Uber): سامانه و نرمافزار هوشمند درخواست تاکسی آنلاین که در کشورهای زیادی استفاده میشود.
[143] اسنپ (Snapp): سامانه و نرمافزار هوشمند ایرانی درخواست تاکسی آنلاین
6 دیدگاه